کیفیت و ارزش زندگی افراد در دین یهود و اسلام (یهود)
فارسی 5185 نمایش |جایگاه سالمندان در دین یهود
در صحیفهء اشعیاء نبی تعریف جامعه ای که به بدی سوق یافته با این عبارت بیان شده است که "اطفال گستاخانه در مقابل سالمندان تمرد خواهند نمود". در سفر لاویان آمده که "پیش ریش سفید برخیز، و مرد پیر را محترم دار و از خدای خود بترس، من یهوه هستم". تفاسیر سنتی یهود، همواره عبارت "من یهوه هستم" را مهم تلقی می کنند: این عبارت تأکیدی است بر تکلیفی خاص، و توضیح آنکه اگرچه ممکن است کسی نباشد که قانون حفظ ضعیف یا فقیر را به مرحله عمل درآورد، ولی خدایی هست که تو را به دل ملزم می سازد. تلمود شرح می دهد که خاخام یوچانان به احترام کافران سالمند به پا می خیزد زیرا "آنها این همه تجربه دارند". اگرچه انسان امیدوار است که واحد خانوادهء گسترده بتواند از سالمندان خود مراقبت کند، ولی این کار همواره ممکن نبوده است؛ و هر جامعه یهود، به عنوان اولویت اول، یک خانه امن و آبرومند برای سالمندان خود تأسیس نموده است. با توجه به اینکه سالمندان به خاطر اندوخته خردشان، شایستهء احترامند، بدیهی است که از نظر یهودیان هر چه شخص مسن تر باشد، بهتر است، و بنابراین همهء کیش های جوانان با این روند فکری یهودیان مخالف اند. این تلقی که با افزایش سن، اشخاص ضعیف تر و کم فایده تر می شوند، کاملا" عنادورزانه به حساب می آید. این نکته قابل توجه است که کلمهء "مسن" فی نفسه کلمه ای احترام آمیز است، که باید برای رهبران جامعه به کار رود.
جایگاه نیازمندان در دین یهود
تورات به صراحت به وجود طبقات مختلف مردم نیازمند اذعان می کند. طبقاتی که نام می برد، بی پدر، بیوه، فقیر و غریب است. از دید یهودیان، بی پدر و بیوه به وضوح ناتوانند. این دو طبقه از ساختار مناسب خانوادگی که متضمن یک زندگی خانوادگی امن باشد، محرومند. تعجبی ندارد اگر یهودیت که تا این اندازه بر شالوده خانه استوار است، محرومیت بی پدر و بیوه را مورد تأکید قرار دهد، و از جامعه بخواهد که در چهارچوب یک ابوت جمعی، مراقبت از آنها را برعهده گیرد. جالب است که بی مادر هرگز به عنوان یک طبقه مورد اشاره قرار نگرفته است. این امر احتمالا" انعکاس محیط اجتماعی است که در آن این متون نوشته شده، و در آن امکان استخدام پرستار یا ازدواج دوباره با زنی که بتواند نگهداری از فرزندان مادر متوفی را بر عهده گیرد، وجود داشته است. به نظر می رسد که داستان پسران یعقوب در سفر پیدایش، مثالی از این قضیه باشد. مرگ راحیل، مادر یوسف و بنیامین، برای یعقوب یک فاجعه است، زیرا این همسر خود را از لیه (همسر دیگر و دو متعه اش) بیشتر دوست داشت، اما چیزی درباره تأثیر این فقد بر دو پسرش نمی شنویم.
از دست دادن پدر، تلویحات مالی و اقتصادی، و نه اجتماعی، مهمتری در پی دارد، حال آنکه فقد مادر یک ضایعه عاطفی است، و جامعه قادر نیست به سادگی جانشینی برای او بیابد. این امر نشان می دهد که تورات قصد دارد قوانینی عملی وضع کند، و نه صرفا" به تحریک احساس دلسوزی بپردازد. باز هم عجیب نیست اگر فقرا طبقه ای مستحق توجه اند. صندوقهای خیریه همواره ایجاد می شده است، و (حتی سالها قبل از آنکه انجام آن برای دولت به یک هنجار تبدیل گردد) کاملا" عادی بود که جامعه تأمین آموزش رایگان را برای کودکان فقیر بر خود فرض بداند. یکی از نخستین اولویت های جامعه یهود، پس از ورود جمع کثیری از آنها به لندن، تأسیس مدارس رایگان یهود بود، که تا سال 1911 بیش از چهار هزار محصل را تربیت کرده بود.
علاوه بر آن، بسیاری از جوامع، صندوقهایی به منظور تهیهء جهیزیه برای عروسهای فقیر تشکیل دادند. این دلمشغولی برای فقرا، صرفا" عاطفی نیست. در سفر خروج به یهودیان توصیه می شود که به خاطر شفقت نا به جا، اجرای عدالت (تسدکه) را به نفع فقرا به انحراف نکشانند. مراقبت و عیادت از بیماران نیز مسئولیت اساسی و الزامی همه یهودیان محسوب می شود. اگرچه جامعه یهود به خاخام ها و کاهنان خود مأموریت می دهد که به عنوان روحانی در بیمارستان عمل کنند، ولی این امر از وظیفه فرد یهودی برای عیادت از بیماران در بیمارستان یا کسانی که در بستر بیماری هستند، نمی کاهد. خوب است در اینجا خاطرنشان گردد که بهترین نمونه توجه و نیکوکاری نسبت به آن بخشی از جامعه است که در هیچ شرایطی قادر به جبران عمل خیر نیست، یعنی اموات.
والاترین عمل خیری که انسان می تواند انجام دهد، توجه به اموات است. در جامعه یهود، غسالی به عنوان یک حرفه وجود ندارد. وظیفهء آماده ساختن و تدفین اموات را گروههای از مردم جامعه انجام می دهند؛ اینان، اغلب داوطلبانی هستند که بدین منظور آموزش دیده اند. آخرین طبقه ای که، مشخصا"، به عنوان گروهی که باید از آن مراقبت کرد، ذکر می شود، غریبانند. این طبقه، احتمالا" تعجب آور، در سراسر تورات بکرات مورد تأکید قرار گرفته است. بیش از 20 بار به یهودیان توصیه شده که در هر شرایطی از غریبان مراقبت کنند: "بر غریب ستم مکن، زیرا که از دل غریب خبر دارید، چون شما در زمین مصر غریب بودید." این نمونه ای است از این گونه دستورها در مورد غریبان. در دستور دیگری می خوانیم: "یتیمان و بیوه زنان را دادرسی می کند، غریبان را دوست دارد، خوراک و پوشاک به ایشان می دهد. پس غریبان را دوست بدارید، زیرا که در زمین مصر غریب بودید." این دل مشغولی برای مهاجران، خارجیان و یا حتی غیر یهودیان، دغدغه ای اساسی در تعریف روابط یهودیان با مردم خارج از جامعه یهود است. هنگامی که در دهه 1960، کلمهء "مهاجر" در بریتانیا صبغهء وهن آوری می یابد، جامعه نسبتا" جاافتاده و رنگ محیط گرفته یهود بی درنگ خود را جامعه ای مهاجر نامید و اصرار داشت که هر حمله ای را به این گونه جوامع تازه واردتر، حمله ای به خود تلقی کند.
سقط جنین از نظر دین یهود
نکته اصلی این موضوع آن است که در چه زمانی جنین به انسان تبدیل می گردد، و یا – به عبارت دینی، روح به تن وارد می شود. در یهودیت کشتن غیر انسان مجاز است؛ مانند ذبح حیوانات برای غذا، کشتن مگس، قطع درخت و غیره. در واقع، حتی کشتن انسان نیز در بعض شرایط، مانند دفاع از خود و برخورد در جنگ، مجاز است. به نظر خاخام ها دو لحظه منطقی برای تصمیم گیری در مورد تبدیل جنین به انسان وجود دارد. یکی در لحظهء بسته شده نطفه و دیگری در لحظه تولد. اشاره به هر لحظهء دیگری در نه ماه فی مابین، هیچ نیست مگر ابراز نظری بی اساس (مباحثات جاری دربارهء سقط جنین نشان می دهد که با پیشرفت علم پزشکی، انسان می تواند نظر خود را دربارهء اینکه جنین تا چه حد به انسان تبدیل شده، تغییر دهد.)
خاخام ها کاملا" مطلع بودند که تعیین زمان بسته شدن نطفه تا مدتی پس از وقوع آن، غیر ممکن است. بنابراین اشاره به انسانی که هیچکس حتی از وجود آن مطلع نیست، احمقانه به نظر می رسد. در نتیجه، رأیشان بر این قرار گرفت که جنین در لحظه تولد به یک شخص کامل تبدیل می شود، و بدین ترتیب، مسأله قتل در سقط جنین مصداق ندارد. با این وجود، احترام به جنین مهم است و نباید سقط جنین صرفا" به خاطر راحتی والدین انجام گیرد. نظر اصلی در این مورد در میشنا به وضوح تبیین شده است؛ «اگر زایمان زنی دشوار باشد (تاحدی که حیات او در معرض خطر باشد)، لازم است فرزند او، مادام که هنوز در زهدان است، سقط شود، زیرا زندگی مادر از زندگی جنین مهم تر است. اما اگر بخش اعظم بدن کودک خارج شده باشد، نمی توان به آن صدمه ای وارد ساخت، زیرا یک حیات نمی تواند از حیاتی دیگر با اهمیت تر باشد.»
واضح است که در لحظه خروج از زهدان، جنین به انسان تبدیل می شود. و از آن لحظه به بعد، پزشک باید به روش عادی، و نه قضاوت بر پایه فرض برتری یک نفر بر دیگری، به کوشش های خود برای نجات کسانی که در مقابل خود دارد، ادامه دهد. بنابراین، در یهودیت سقط جنین، حتی تا لحظه تولد، ممنوع نیست؛ در واقع، در صورتی که سقط جنین برای حفظ جان مادر ضروری باشد، انجام آن تکلیف شده است. اما تفکر فعلی یهودیت در مورد علل احتمالی توجیه سقط جنین متشتت است. هیچ کس صرف راحتی والدین را دلیلی کافی برای سقط جنین نمی داند. اما دلایل احتمالی مطرح شده بدین قرار است: بارداری نتیجهء تجاوز به عنف باشد، کودک در معرض معلولیت جسمی یا ذهنی شدید باشد، و یا بهداشت یا سلامتی مادر در معرض آسیبی شدید باشد.
مرگ بی درد یا خودکشی از نظر دین یهود
تلمود به وضوح می گوید اگر به کسی که در حال سقوط از صخره، و مرگ او محتوم است، تیراندازی کنید، مرتکب قتل شده اید حتی اگر عمر مقتول را تنها چند ثانیه کوتاه کرده باشید. هیچ کاری که عمر انسان را کوتاه کند، یا درد و رنج او را طولانی کند، نباید انجام گیرد. این یک اصل کلی است که هیچ کس حق ندارد عمر کسی را کوتاه کند، مگر در موارد دفاع از خود، جنگ یا مجازات. اما اگر چیزی به آخرین ساعات عمر کسی آرامش دهد، و یا حتی اگر به مرگ او شتاب بخشد، آن چیز نمی تواند غیر قابل قبول باشد. یک مثال، تجویز داروهای ضد درد است، که در عین حال ممکن است اراده شخص را به مبارزه برای زنده ماندن کاهش دهد.
درباره سقط جنین، آیه ای از تورات به صراحت آن را یک جرم و مستوجب مجازات اعلام نموده است: «هرگاه اشخاص با هم نزاع کنند و زن بارداری را بزنند و بچه هایش ساقط شوند و به آن زن صدمه ای وارد نشود، هر قدر شوهر آن زن تعیین کند، طبق رای دادگاه جریمه بپردازند... و اگر آن زن صدمه ای ببیند، (قاضی) جان را به جای جان تعیین کند.» (سفر خروج فصل 21) مفسران تورات حکم مجازات عامل سقط جنین (حتی خود مادر) را بر حسب شکل گرفتن یا در حالت اولیه بودن جنین، متغیر اعلام کرده اند و در مواردی عامل سقط جنین را در حد یک قاتل نفس دانسته اند. در تورات، اولین بخش از کتاب مقدس یهود که به اعتقاد یهودیان به موسی وحی شده است، به سقط عمدی جنین اشاره ای نشده است. سقط جنین عمدی برای نخستین بار در میشنا مطرح شده و در مکتوبات و مراجع بعدی یهودی به آن توجهی تام شده است.
علمای یهود، سقط جنین را از این نظر که هم نابودی جسم یک روح محسوب شده و هم تباهی یک نسل از انسان ها را بدنبال دارد، گناه شرعی و مستوجب مجازات می دانند. در کتاب زوهر (عرفان یهود) سقط جنین به معنای کفر و توهین به دست ساخته خداوند تلقی شده است. در همین کتاب آمده است که بنی اسرائیل از این جهت در نظر خداوند اعتبار یافتند و شایسته آزادی از مصر شناخته شدند که در زمان صدور حکم نابودی فرزندان عبرانی توسط ماموران فرعون مصر، یهودیان هیچ زن یهودی را وادار به سقط جنین نکردند. حتی اگر می دانستند که نوزاد او پس از تولد کشته خواهد شد و این نشانه منع شدید سقط جنین در فرهنگ یهودی است. اما در تلمود و کتب فقهی و شرع یهود سقط جنین در شرایطی که جان مادر به خطر افتد، مجاز دانسته است. حتی برخی علمای یهود میز حکم جواز سقط جنین حاصل از ارتباط نامشروع (مانند زنای محصنه و در مواردی زنای غیر محصنه) را صادر کرده اند. موضوع مرگ بی درد در عین حال به موضوع پیوند اعضاء مربوط است. زیرا پیوند اعضاء به حق تصمیم گیری در مورد مرگ یک انسان، و سپس قطع عضوی از بدن او (که بدون آن قطعا" زندگی ممکن نیست) بستگی دارد.
ابن میمون، که یک خاخام بزرگ، و علاوه بر آن، یک پزشک حاذق نیز بود، خاطر نشان ساخت که تنها راه حصول اطمینان کامل از مرگ یک نفر آن است که سر آن شخص از دست رفته باشد. از این دیدگاه به نظر می رسد که اصولی مانند مرگ مغزی به قدر کافی روشن و عینی نیست. پزشک باید به شواهدی انکار ناپذیر دال بر آنکه بیماری به هوش نبوده و احتمالا" بار دیگر به هوش نخواهد آمد، دسترسی داشته باشد، به خصوص هنگامی که لازم است تحت فشار ضرورت عاجل حفظ یک زندگی از طریق پیوند عضو، عمل نماید. با این وجود، حفظ جان حد اکثر تعداد بیمارانی که تحت مراقبت یک پزشکند، به اعمال نهایت خرد و وجدان پزشک واگذار گردیده است. به دلایل فوق است که مقامات یهودی از امکان پیوند اعضای حیوانات مشتاقانه استقبال کرده اند. احساس آنها این است که پیوند اعضای بدن حیوانات، در مقایسه با پیوند اعضای انسان، متضمن مسائل کمتری است، زیرا در مقایسه با موردی که دهنده عضو انسان است، نگرانی کمتری در قبال زندگی دهنده عضو وجود دارد؛ ضمن آنکه اذعان دارند، حیوانات هم که ما برای رفع همهء نیازهای قانونا" موجه خود، از آنها استفاده می کنیم، مستحق برخورداری از مراقبت و محبت ما هستند.
این دیدگاه مقتبس از شرحی درباره خلقت در سفر پیدایش است، که در آن مسئولت اداره جهان به نوع بشر واگذار گردیده، تا به نحو مطلوب از آن استفاده کند. علاوه بر آن، خاخام ها خاطرنشان می سازند که در خلال طوفان نوح، حیواناتی که در کشتی راه نیفتند، به رغم آنکه مرتکب گناهی نشده بودند، همگی غرق شدند. خاخام ها از این متون این گونه نتیجه گیری می کنند که وظیفه و مقصود از وجود حیوانات، استفاده نوع بشر از آنهاست و آنها فقط برای استفاده بشر خلق و حفظ شده اند. این نکته نیز شایان ذکر است، که در اینجا، بحث اصلی پیرامون استفاده از اعضای بدن حیوانات بر استفاده از از اعضای بدن خوک تمرکز یافته است. به رغم ممنوعیت اکید خوردن گوشت خوک، هیچ خاخامی به این مطلب که استفاده از اعضای بدن خوک برای یهودیان مسأله ای خواهد داشت، اشاره ای نکرده است.
منـابـع
حسین سلیمانی- مقاله سقط جنین در یهودیت- فصلنامه باروری و ناباروری- پاییز 84
آرش آبائی- مقاله سقط جنین از دیدگاه یهود- انجمن کلیمیان ایران
کلایولاتون- بخش یهود- ترجمه محمد حسین وقار
معشوق ابن علی- اخلاق در شش دین جهان- بخش اسلام- ترجمه محمد حسین وقار
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها