آرزوی مرگ برای رهایی از عذاب دوزخ
فارسی 3006 نمایش |اکثر افراد بشر از جمله کفار و بیگانگان از شنیدن حق و حقیقت و طریقه سعادت و پیروى از مکتب توحید اظهار کراهت می نمودند از نظر اینکه سرگرم به امور دنیا و تأمین وسایل زندگى بوده و معتقد بودند که بشر به مرگ نابود می شود با این عقیده باطل از شنیدن حق که مسیر هر یک از افراد بشر مرگ و انتقال به عالم برزخ و قیامت است اظهار نفرت و کراهت می نمودند و حاضر نبودند که تهدید به مرگ را بشنوند که حقیقت آن انتقال به عالم برزخ و قیامت و زندگى و عقوبت همیشگى و ابدى است بشر از شنیدن و پیروى از حق و حقیقت و خداشناسى و سپاس از حق بر حسب فطرت خداداده کراهت نخواهد داشت زیرا در فطرت و کمون او نهفته و سیر و سلوک بشر و مقصد نهائى و کمال او نیز حق خواهى و خداشناسى و سپاس از نعمت است و کراهت بشر از حق و از پیروى از برنامه آن از نظر ضلالت و گمرهى و طبع ثانوى است که از علاقه به زندگى دنیا و تمایلات کسب نموده است.
چون کار بر اهل دوزخ سخت و تنگ شود فریاد مى زنند که اى مالک (و او خازن دوزخ است) بگو تا خداوند جان ما برگیرد و عمر ما را به سر آورد تا از این عذاب برهیم. [عذاب] از آنها کاسته نمى شود و ایشان در آن جا ناامیدند. و ما بر آنها ستم نکردیم بلکه خودشان ستمکار بودند. و فریاد برآورند: اى مالک! پروردگارت مى بایست جان ما را بستاند. او گوید: شما [همچنان] ماندگارید. همانا حقیقت را برایتان آوردیم، لیکن بیشتر شما حقیقت را خوش نداشتید. «لا یفتر عنهم و هم فیه مبلسون* و ما ظلمناهم و لاکن کانوا هم الظالمین* و نادوا یا مالک لیقض علینا ربک قال إنکم مکثون* لقد جئناکم بالحق و لاکن أکثرکم للحق کارهون.» (زخرف/ 74- 78)
پاسخ مالک
مالک جهنم در پاسخ آنان مى گوید: شما در جهنم هستید، و همیشه در عذاب خواهید ماند. ابن عباس و سدى مى گویند: مالک جهنم این پاسخ را پس از هزار سال به آنان مى دهند، عبدالله بن عمر مى گوید: مالک جهنم این جواب را پس از چهل سال به آنان مى دهد. و نوف گفت: پس از صد سال. از جمله پاسخ فرشتگان مأمور دوزخ به کفار و ساکنان دوزخ آن است که صراط مستقیم و طریقه ی عبودیت را به هر یک از شما اعلام نموده و به طریق خداپرستى هدایت می نمودیم و حجت را بر هر یک از شما تمام و آشکار نموده ایم. در آیه بعد که در حقیقت علتى است براى خلود آنها در آتش دوزخ مى گوید: «لقد جئناکم بالحق و لکن أکثرکم للحق کارهون؛ ما حق را براى شما آوردیم، ولى اکثر شما از حق کراهت دارید و در برابر آن تسلیم نیستید.»
در اینکه سخن از ناحیه مالک دوزخ است و منظور از "ما" جمعیت فرشتگان است که مالک دوزخ خود در زمره آنها مى باشد، یا گفتار خداوند است؟ مفسران دو نظر متفاوت اظهار داشته اند. البته سوق کلام ایجاب مى کند که دنباله ی گفتار "مالک دوزخ" باشد، ولى محتواى خود آیه تناسب با گفتار خداوند دارد، ولى این احتمال که کلام خداى تعالى باشد، بعید است، چون که اهل دوزخ از پروردگارشان محجوبند، و خدا با ایشان تکلم نمى کند. شاهد دیگر بر این سخن آیه 73 سوره زمر است: «و قال لهم خزنتها أ لم یأتکم رسل منکم یتلون علیکم آیات ربکم؛ خازنان دوزخ به آنها مى گویند آیا فرستادگانى از میان خود شما به سراغ شما نیامدند که آیات پروردگارتان را براى شما بخوانند؟» در اینجا خازنان دوزخ رسولان را آورنده حق مى شمرند نه خودشان را. تعبیر به "حق" معنى گسترده اى دارد که همه حقایق سرنوشت ساز را شامل مى شود هر چند در درجه اول مساله توحید و معاد و قرآن قرار دارد. این تعبیر در حقیقت اشاره به این است که شما تنها با پیامبران الهى مخالف نبودید اصلا شما مخالف حق بودید، و این مخالفت، عذاب جاویدان را براى شما به ارمغان آورد.
خطاب "کم" در آیه شریفه به دوزخیان است، بدان جهت که انسانند، در نتیجه معنایش این است که ما براى شما انسانها حق آوردیم، ولى بیشتر شما (که همان مجرمانند) از حق کراهت داشتید. بعضى از مفسرین گفته اند: مراد از "حق" مطلق حق است، هر چه مى خواهد باشد، و بیشتر دوزخیان از هر چیزى که مصداق حق بود کراهت و تنفر داشتند. و اما حقى که معهود اذهان است، یعنى دین حق که همان توحید و قرآن است، تمامى دوزخیان از آن کراهت و تنفر داشتند نه بیشتر آنان.
منظور از اینکه فرمود از حق کراهت داشتید، کراهت به حسب طبع ثانوى است که در اثر ارتکاب پى در پى گناهان در آدمى پیدا مى شود، چون هیچ بشرى نیست که بر حسب طبع خدادادى و فطرت اولیش از حق کراهت داشته باشد، زیرا خداى تعالى فطرت بشر را بر اساس حق نهاده، و اگر غیر این بود و افرادى به حسب طبع خدادادیشان متنفر از حق مى بودند، دیگر تکلیف کردنشان به پذیرفتن حق، تکلیف به ما لا یطاق و غیر معقول بود، قرآن کریم هم تمامى افراد بشر را مطبوع به یک طبع، و مفطور به یک فطرت مى داند، و مى فرماید: «لا تبدیل لخلق الله؛ آفرينش خداى تغييرپذير نيست.» (روم/ 30) و نیز مى فرماید: «و نفس و ما سواها* فألهمها فجورها و تقواها؛ سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد. سپس پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن الهام كرد.» (شمس/ 7- 8) از آیه مورد بحث این نکته استفاده مى شود که ملاک در سعادت بشر تنها و تنها پذیرفتن حق، و ملاک در شقاوتش رد کردن حق است.
سالهای ذلت و پستی!
در حدیث آمده است: چون دوزخیان به دوزخ درآیند، و شکنجه ها و هراسهاى آن را ببینند، و از عذابها و عقابهاى آن آگاه شوند و آن را چنان بینند که زین العابدین (ع) گفت: «چه گمان کنى آتشى را که به کسى که بدان تضرع مى کند ابقا نمى کند و بر کسى که بدان سرسپارد و تسلیم شود ذره اى تخفیف نمى یابد، ساکنان خود را به سوزانترین درد و سوزشى که دارد و سخت ترین عقوبتى که شاید بیفکند.» نمی دانند که بهشتیان از پاداشى بزرگ برخوردار و غرقه در نعمتهاى سرشارند، و آرزو مى کنند که کاش آنان اینان را خوراکى خورانند یا جرعه اى نوشانند تا لختى از آن عذاب درد آورشان را بکاهد، چنان که خداى عز و جل در گرامى کتاب خود گوید: «و نادى أصحاب النار أصحاب الجنة أن أفیضوا علینا من الماء أو مما رزقکم الله؛ دوزخیان بهشتیان را آواز دهند که اندکى آب یا از چیزهایى که خدا به شما ارزانى کرده است بر ما فرو ریزید.» (اعراف/ 50)
گوید: چهل سال از پاسخ دادن به آنها خوددارى کنند، و سپس با زبان تحقیر و توهین به آنها گویند: «إن الله حرمهما على الکافرین؛ خدا آنها را بر کافران حرام کرده است.» (اعراف/ 50) گوید: آن گاه نگهبانانى را که آنجایند ببینند و آنچه را که بر آنها فرود مى آیند مشاهده کنند و امید بندند که شاید به سببى از اسباب از نگهبانان چیزى براى دلشادى خود بیابند، چنان که خداوند جل جلاله گوید: «و قال الذین فی النار لخزنة جهنم ادعوا ربکم یخفف عنا یوما من العذاب؛ و آنان که در آتشند، به نگهبانان جهنم مى گویند: از پروردگارتان بخواهید تا یک روز از عذاب ما بکاهد.» (مؤمن/ 49) گوید: چهل سال از پاسخ دادن به آنها خوددارى کنند، سپس پس از آن که آنها به کلى ناامید شده اند، پاسخشان دهند: «قالوا فادعوا و ما دعاء الکافرین إلا فی ضلال؛ گویند پس دعا کنید، و دعاى کافران جز آن که تباه شود هیچ نخواهد بود.» (مؤمن/ 50) گفت: چون از نگهبانان دوزخ ناامید شوند به مالک رئیس نگهبانان مراجعه کنند، و امید بندند که وى آنها را از آن خوارى رهایى دهد، چنان که خداوند جل جلاله فرماید: «و نادوا یا مالک لیقض علینا ربک؛ اى مالک کاش پروردگار تو ما را بمیراند.» (زخرف/ 77)
گوید: چهل سال از پاسخ دادن به آنها خوددارى کنند و آنها همچنین عذاب کشند، سپس پاسخشان دهند، چنان که خدا در کتاب (سرشار از جواهر) نهفته خود گفت: «قال إنکم ماکثون؛ (مالک دوزخ) گوید: شما در اینجا ماندگار هستید.»(زخرف/ 77) گوید: چون نومید شوند از مولاى خود پرورگار جهانیان (آرزو کنند) همان که در دنیا در نظرشان خوارترین چیز بود، و هر یک از آنها هواى خویش را در طول زندگى بر او ترجیح مى داد، و به عقل و نقل بر آنها مقدر کرده بود که به دست راهنمایان راههاى رستگارى را نشان داده، و به زبان حال آنها را آگاه کرده بود که آنان خود خویشتن را به شکنجه گاه و سراى هراس مى افکنند، و در پذیرش، با مرگ تا ابد بر کافران بسته مى شود، و بدان هنگام که در زندگى دنیا به سر مى بردند و مکلف بودند به زبان حالى روشن و آشکار مى گفت: گیرید که شما مرا در این گفتار باور نکردید، آیا احتمال مى دادید که من هم از راستگویان باشم؟! پس چگونه از من روى تافتید، و بر دروغزن بودنم گواهى دادید و پیامبرانى را که مرا باور داشتند تکذیب کردید و دروغگو شمردید؟! و آیا از این زیان بزرگ هولناک که از آن بر حذر داشته شده بودید پرهیز کردید؟ آیا پیام پیامبران بسیار و رسالتهاى متعدد و مکرر را نشنیدید؟
آن گاه خداى جل جلاله پیوستگى آنها را در آتش به زبان مقال تکرار کند و گوید: «أ لم تکن آیاتی تتلى علیکم فکنتم بها تکذبون؛ آیا آیات من برایتان خوانده نمى شد و آنها را دروغ نمى انگاشتید.» (مؤمنون/ 105) پس گویند: «ربنا غلبت علینا شقوتنا و کنا قوما ضالین ربنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنا ظالمون؛ اى پروردگار ما! بدبختیمان بر ما غلبه کرد و ما مردمى گمراه بودیم اى پروردگار ما، ما را از این آتش بیرون آور. اگر دیگر بار چنان کردیم، از ستمکاران باشیم.» (مؤمنون/ 106- 107)
پس چهل سال در ذلت پستى بمانند و پاسخى نشنوند، و در عذاب دوزخ سخنى نگویند، سپس خدا جل جلاله به آنها پاسخ دهد: «اخسؤا فیها و لا تکلمون؛ در آتش گم شوید و با من سخن نگویید.» (مؤمنون/ 108) گوید: در آن هنگام از هر گشایش و آسایشى به کلى نومید شوند و درهاى دوزخ را بر آنها فرو بندند، و سوکهاى هلاک و دم بر آوردن و دم فرو بردن دوزخ و بانگ و شیون آنها هم چنان ادامه یابد.
در روایتهایى دیگر آمده است هنگامى که خدا به آنها مى گوید: همانا شما در اینجا ماندگار هستید، به مالک (دوزخ) گویند: از پروردگارت براى ما بخواه که به ما اجازه دهد بر خویشتن زارى کنیم، و پس از چهل سال از خدا براى آنها پاسخ آورد که زارى کنید، و آنها به گریه و زارى پردازند. ولى آیا گریه و زارى در آن روز ایشان را سودى دهد؟ هرگز.. . پناه مى بریم به خدا از آتش دوزخ.
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 372
میرزا ابوالحسن شعرانی- روض الجنان و روح الجنان- جلد 17 صفحه 191
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 22 صفحه 270
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 18 صفحه 184
حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد 11 صفحه 498
سيد محمدحسين حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 15 صفحه 151
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 21 صفحه 121
نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد 13 صفحه 47
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 12 صفحه 520
عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد 12 صفحه 57
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها