ماجرای ازدواج پیامبر اکرم با خدیجه
English فارسی 5581 نمایش |سفر دوم به شام و ازدواج با خدیجه
زمانی که پیامبر اکرم (ص) به سن 25 سالگی رسید عمویش به او گفت: ای محمد! دوست دارم که برای تو زنی بگیرم، اما مال و دارایی ندارم که با آن تو را کمک کنم؛ خدیجه از اقوام ماست و هر سال یکی از قریشیان را به همراه اموال و غلامش برای تجارت می فرستد تا بعد از مراجعت مقداری از سودی که برده به آن قریشی تعلق گیرد، اگر می خواهی با او درباره ی شرکت تو در این تجارت صحبت کنم. پیامبر (ص) پذیرفت و ابوطالب برای صحبت در این باره نزد خدیجه رفت. بنا به برخی نقلهای تاریخی دیگر علت سخن گفت ابوطالب با پیامبر در مورد شرکت او در این تجارت، فقر مالی او عنوان شده و گفته نشده که آیا فقر مطابق او علت پیشنهاد وی به رسول الله (ص) بوده یا فقر او از جهت کمک در ازدواج رسول اکرم (ص) سبب این امر شده.
در هر صورت پس از اینکه رسول اکرم (ص) پذیرفت در این تجارت شرکت کند ابوطالب نزد خدیجه رفته و از او خواست مزد مشخص که ابوطالب پیشنهاد داده بود برای رسول اکرم (ص) قرار دهد. خدیجه در پاسخ گفت: اگر این مزد را برای کسی می خواستی که از او خوشم نمی آید می پذیرفتم چه رسد به اینکه برای کسی که مورد علاقه ی من است این مزد را می خواهی. از این گفتگو معلوم می شود که خدیجه پیش از سفر پیامبر به شام (به عنان اجیر او در تجارت) وی را به صداقت و پاکی و کمال می شناخته و به او علاقه داشته تا جایی که بنا به برخی از نقل ها دو برابر سودی که برای دیگر نمایندگان تجارتی خود معین کرده بود برای رسول اکرم (ص) معین نمود و غلام خود میسره را نیز به همراه اموالی از خود در اختیار رسول الله (ص) قرار داد.
برخی از تاریخ نویسان گفته اند که رسول اکرم (ص) هیچ گاه اجیر کسی نشد حتی خدیجه و در این سفر، مضاربه کرده و اینچنین نبوده که به عنوان اجیر خدیجه در این تجارت شرکت کند. شاید منظور این تاریخ نگاران از اینکه نفی اجیر بودن کرده اند، حفظ شان رسول الله (ص) بوده باشد اما طبق نقل اکثر تاریخ نویسان نبی اکرم (ص) به عنوان مزدبگیر خدیجه و اجیر او در این سفر شرکت کرده و اصولا هم شغل تجارت ولو با سرمایه ی دیگران باشد شغل شریفی است و نیازی به نفی آن از پیامبر (ص) دیده نمی شود مضاف بر اینکه طبق برخی نقلها رسول اکرم (ص) چوپانی می کرده و طبق احادیث وارده هیچ پیغمبری نبوده جز آنکه چوپانی کرده و بنظر نمی رسد اجیر کسی بودن برای تجارت با مال وی از جهت شان و رتبه ی اجتماعی پایین تر از چوپانی باشد. پس نفی اجیر بودن پیامبر اگر به علت مذکور باشد قابل قبول نیست.
در آن سفر کاروان تجارتی سود بسیاری کرد، پیامبر اکرم (ص) بخاطر گفته ی میسره غلام خدیجه زودتر از دیگران نزد خدیجه آمد و خبر سود فروان او را در سفر به شام به او ابلاغ کرد. میسره به پیامبر گفته بود: اگر سریعتر از دیگران به مکه بروی و خبر سود فراوان خدیجه را به او بدهی برای تو بهتر است (و اجر و قرب بیشتری نزد او می یابی)، لذا این بود که پیامبر در حالیکه ابری بالای سر او بود و بر سر او سایه می افکند سوار بر اسب، خود را به خدیجه رساند و خبر سود فراوان او را به وی ابلاغ کرد. بعد از آن وقت میسره نزد خدیجه رسید به او خبر داد که: «(محمد) بر هیچ دختر و سنگی نمی گذشت مگر آنکه (آن سنگ یا درخت) به او می گفت: السلام علیک یا رسول الله و هنگامیکه بحیرای ترسا او را مشاهده کرد که ابری بالای سرش حرکت کرده و بر او سایه می افکند از ما پذیرایی کرد».
وقتی خدیجه این سخان را شنید رو به رسول الله (ص) کرده و گفت: ای محمد برو به عمویت بگو همین الآن به اینجا بیاید. سپس قاصدی را سوی پسرعموی خود، ورقه ابن نوفل بن اسد فرستاد. به قاصد گفت: به او بگو که وقتی محمد (به همراه من و خاندانش) پیش تو آمد، مرا به او تزویج کن. بعد هم که ابوطالب نزد خدیجه آمد خدیجه و ابوطالب و رسول اکرم (ص)، و جمعی از قریش نزد ابن نوفل رفته و در آنجا ابوطالب خدیجه را از ابن نوفل خواستگاری کرد. پس از آنکه سخنان ابوطالب در مدح رسول اکرم (ص) و خواستگاری خدیجه برای ایشان به پایان رسید ورقه خواست سخن بگوید که به لکنت زبان افتاد، خدیجه گفت: ای پسرعمو، اگرچه تو در غیاب من اولی (از دیگران در سخن گفتن از جانب من) هستی اما در حضور من اولی نیستی. لذا شروع به سخن گفتن کرده و اعلام رضایت از ازدواج با رسول اکرم (ص) نموده و درخواست کرد که مهریه اش را خود بپردازد و از رسول اکرم (ص) خواست، از ابوطالب بخواهد که شتری را نحر کرده و ولیمه دهد. پس از آن ابوطالب در جمع برخی از قریش خطبه ی نکاح مرسوم در آن زمان را خوانده و خدیجه را برای رسول الله (ص) تزویج نمود.
برخی از تاریخ نگاران نوشته اند که ابوطالب خدیجه (س) را از پدرش خواستگاری نمود و عده ی قابل توجهی نوشته اند خدیجه را از ورقه ابن نوفل عموی خدیجه خواستگاری نمود. اما این صحیح نیست چون ورقه ابن نوفل، پسر نوفل و نوفل فرزند اسد بوده و خدیجه دختر خویلد و خویلد پسر اسد بوده پس ورقه پسرعموی خدیجه می شده نه عموی او، و ممکن است به علت آنکه سن ورقه از خدیجه بیشتر بوده و بزرگ خاندان خدیجه محسوب می شده لذا خدیجه (س) او را عمو خطاب می کرده کما اینکه در برخی نقلهای تاریخی چنین آمده. در سن خدیجه (س) به هنگام ازدواج با رسول اکرم (ص) مشهور گفته ها یکی بیست و هشت سالگی و دیگری چهل سالگی است اما قائلان چهل سالگی بیشتر از قول دیگراند و تقریبا می توان گفت تاریخ نویسان قدیم همگی بر چهل سالگی اتفاق دارند. اینکه در چندین نقل تاریخی سن خدیجه (س) به هنگام وفات شصت و پنج سالگی گفته شده نیز از این احتمال که او به هنگام ازدواج چهل ساله بوده حکایت می کند.
آیا خدیجه بیوه بوده؟
ابن هشام در این مورد که آیا خدیجه، پیش از ازدواج با رسول الله (ص) همسر دیگری داشته یا نه می گوید: «خدیجه پیش از آنکه با نبی اکرم ازدواج کند، همسر ابی هاله ابن مالک بوده و از او هندابن ابی هاله و زینب را به دنیا آورده، قبل از ابی هاله هم همسر عتیق ابن عبد مخرومی بوده که عبدالله و دختری دیگر که به ازدواج صیفی ابن ابی رفاعه درآمد را برای او تنها به دنیا آورده». مضمون این خبر را افراد دیگری چون طبری، دولابی، ابن شهرآشوب و... با کمی تغییر آورده اند. در مقابل، گروه دیگری چون بلاذری، ابوالحسن بکری و... گفته اند خدیجه با رسول اکرم (ص) ازدوج کرد در حالیکه باکره بود.
چون اختلاف در این مسئله بین دو دسته از تاریخ نگاران است که هر دسته شامل افراد بزرگ و مشهور است پس به راحتی نمی توان سخنشان را رد یا اثبات نمود لاجرم در اینجا سکوت کرده و به نقل قول ایشان کفایت می کنیم.
منـابـع
سید جعفر رشیدی- تاریخ تحلیلی اسلام
برخی از نویسندگان وزارت ارشاد- محمد خاتم پیامبران
محمدهادی یوسفی غروی- تاریخ تحقیقی اسلام- ج 1
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها