میانه روی در رفتار و گفتار از نظر لقمان حکیم

فارسی 5049 نمایش |

غرور

هشتمین و نهمین نصیحت لقمان، خطاب به پسرش چنین است: «و لا تصعر خدک للناس و لا تمش فی الارض مرحا ان الله لا یحب کل مختال فخور؛ پسرم! با بی اعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست ندارد.» (لقمان/ 18) و در آیه بعد می فرماید: «واقصد فی مشیک واغضض من صوتک إن أنکر الأصوات لصوت الحمیر؛ در راه رفتن میانه رو باش و صدای خویش را ملایم کن که نامطبوع ترین صداها صوت خران است.» (لقمان/ 19)
خضوع یکی از ستوده ترین فضایل اخلاقی است، ولی با این همه اگر از حد خود تجاوز کند، به صورت بدترین صفات به نام «تملق» و«چاپلوسی» در می آید، همچنین وقار که یکی از فضایل اخلاقی است، اگر به رنگ بی اعتنایی و گردنکشی و رخ تابی از مردم و ناچیز شمردن حقوق دیگران درآید، به صورت یکی از بدترین و زشت ترین صفات به نام «تکبر» و «خودپسندی» جلوه می کند. گاهی فروتنی به چاپلوسی و متانت به «کبر» و «خودخواهی» مشتبه می شود; از این نظر چاپلوسان اجتماع برای توجیه اعمال خود به فروتنی و تواضع پناه می برند، همچنین خودپسندان و متکبران، اعمال زشت و گردنکشی و بی اعتنایی خود را با متانت و وقار توجیه می نمایند، در صورتی که هر کدام در رتبه و درجه ای هستند که هرگز آمیخته به دیگری نمی شوند.

تواضع و فروتنی

فروتنی یعنی تسلیم در برابر حق، احترام به همنوعان، اعتراف و شناسایی مقام واقعی خود و حقوق دیگران (که همگی از ثبات روحی و آرامش روانی سرچشمه می گیرد) حاکی از یک شخصیت تام و تمامی است که دیگر در تکمیل آن، احتیاج به ابراز تفوق و گردنکشی نیست. هرگاه ستایش کسی از حد شایستگی وی تجاوز کرد، چاپلوسی و تملق است. خضوع و تذلل در برابر شخصیتی برای رسیدن به منافع مادی و دنیوی از مصادیق تملق به شمار می رود.
علی (ع) می فرماید: «الثناء بأکثر من الاستحقاق ملق والتقصیر عن الاستحقاق عی أو حسد؛ ثنا بیش از استحقاق، تملق گویی و چاپلوسی است و مدح به کمتر از آنچه درخور آن است، نشانه ناتوانی در بیان و یا حسد است.» (نهج البلاغه، خ347)
معمولا افراد چاپلوس کسانی هستند که بی شخصیت و بی اراده بار آمده اند و حاضرند برای خاطر منافع جزئی و مادی بر اراده و شخصیت خود قلم قرمز کشند و استقلال خود را از بین ببرند.
هرگاه یک فرد برای رسیدن به مقاصد خود، اصول اخلاقی را مراعات کند و اهدف خود را بدون شتابزدگی و حرص و ولع و دست پاچگی تعقیب نماید، اعمال چنین فرد توأم با وقار و متانت خواهد بود.

کبر و خودپسندی

کبر و خودپسندی یک بیماری روانی است که مبدأ آن، احساس حقارت و کوچکی است که بر اثر گذشت زمان به عقده حقارت تبدیل می شود. معمولا فرد متکبر در خود احساس حقارت و تقصیر می کند و می خواهد این قسمت را با خودفروشی و گردن کشی و با غرور و طغیان جبران نماید و معمولا این گونه اوصاف در افرادی پیدا می شود که در محیط های پست و خانواده های کم ارزش رشد و نمو نموده و ذاتا فاقد شخصیت ذاتی می باشند. اگر شخصیت فردی در نظر خودش تکمیل باشد و در خود، احساس حقارت و کمبود شخصیت ننماید، هرگز علت ندارد حالت عصیان و طغیان به خود بگیرد; این ناراحتی و بی ثباتی و بی قراری روحی، نتیجه یک ناراحتی است که پیوسته شخص را وا می دارد که به وسیله کبر فروشی و تقدم خواهی و بی اعتنایی و گردنکشی، آلام خود را تسکین دهد. آنچه گفته شد، آخرین تحقیقی است که دانشمندان روان شناس در این باره به آن دست یافته اند، ولی امام صادق (ع) هزار و اندی پیش با یک جمله کوتاه در عین حال، پر معنا و سودمند، پرده از روی این حقیقت علمی که روان کاوان امروز پس از سالیان درازی به آن رسیده اند برداشته است، زیرا آن حضرت چنین فرموده: «ما من رجل تکبر أو تجبر إلا لذلة یجدها فی نفسه؛ کبر متکبران و ستم ظالمان به دلیل ذلت و حقارتی است که در نفس خود احساس می کنند و می خواهند با اعمال خود، آن را جبران نمایند.» (کافی، ج2، ص 312)
تکبر یک حالت انحرافی درونی است که نشانه های آن به شکل های مختلف در زندگی انسان آشکار می شود، در این بخش از نصیحت حضرت لقمان، به دو نشانه تکبر و خودپسندی، اشاره شده که باید از آن پرهیز کرد: 1- رویگردانی خشم گون و غیر دوستانه از مردم 2- راه رفتن مغرورانه و تکبرآمیز در کنار مردم. این دو خصلت که از حالت زشت تکبر نشات می گیرد، آسیب شدیدی بر آداب صحیح معاشرت می رساند، و چه بسا دوستی ها را به دشمنی، و صفا و صمیمیت را به کدورت و خشونت تبدیل نموده و باعث اختلافات و ناسازگاری های زندگی، به ویژه بین همسران، همسایگان و دوستان خواهد شد. ممکن است به نظر برسد که لقمان در این نصیحت، چرا امور جزیی را مطرح کرده است؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت که صفات و حالات زشت انسان، غالبا از راه و روش های جزیی او آشکار می گردد، مثلا چگونگی سیگار کشیدن شخصی آن هم در روز ماه رمضان در انظار مردم، و خالی کردن دود آن به سوی آسمان، گر چه در ظاهر، جزئی است ولی نشان دهنده غرور ریشه دار او نسبت به خدای بزرگ، و دهن کجی گستاخانه او نسبت به مردم و جامعه است، و بیانگر آن است که روح او به کانونی از انحراف و فساد تبدیل شده است. و باز به عنوان مثال جوش های مختصر، و دمل های کوچکی که در بخش هایی از بدن دیده می شود، از نظر پزشک، نشان دهنده چرک های عظیم درونی است که در میان خون لانه گزیده اند و خود را این گونه نشان می دهند. این نشانه ها، سوت های خطر برای درمان و اصلاح و پاک سازی نفس، از کانون های انحراف می باشد. در حقیقت لقمان به جهانیان اعلام می کند که از طریق نشانه ها، حالت های درونی خود را بشناسید، چرا که چگونگی حالات درونی، به طور ناخودآگاه در چهره و رفتار و کردار انسان آشکار خواهد شد، چنان که امیر مؤمنان علی (ع) در سخنی فرمود: «ما اضمر احد شیئا الا ظهر فی فلتات لسانه و صفحات وجهه؛ هر کس آنچه را در دل پنهان کند، از زبانش فرو ریزد، و در سیمایش خوانده شود.» (نهج البلاغه، حکمت 26).
البته ناگفته پیداست که منظور لقمان از نصیحت فوق، پرهیز از هرگونه مظاهر تکبر و غرور است، اما از آنجا که صفت تکبر قبل از هر چیز خود را در حرکات عادی و روزانه نشان می دهد، انگشت روی دو مظهر خاص گذاشته شده است. اکنون شایسته است به تجزیه و تحلیل این دو نشانه و مظهر بپردازیم.

رویگردانی خشم گون

از آداب معاشرت صحیح اسلامی آن است که انسان در برخوردها و جدایی های خود از مردم، اصول متانت و محبت را رعایت کند، و رفتارش با سلام و لبخند مهرانگیز باشد، از روی بی اعتنایی و خشم آلود، از کنار مردم عبور ننماید، چنین روی گردانی که از تکبر و خودپسندی نشات می گیرد، باعث تیره شدن روابط، و سرد شدن کانون گرم پیوندها، و احیانا موجب تخریب آن کانون خواهد شد. در تعبیر لقمان آمده «و لا تصعر خدک للناس؛ با بی اعتنایی از مردم روی نگردان.» واژه تصعر از ماده صعر، در اصل، یک نوع بیماری است که شتر به آن مبتلا می شود، به طوری که شتر گردن خود را کج می نماید.
این تعبیر بیانگر آن است که این گونه برخورد با انسان ها، نشانه بیماری روانی و اخلاقی است، و نوعی انحراف در تشخیص و تفکر است، و هرگز یک انسان سالم، دچار این گونه روش های پنداری و خیالی نمی گردد. مساله روی گردانی مغرورانه از مردم، یک جسارت و توهین است که از آثار شوم آن کینه پروری و کاشتن بذر عداوت و دشمنی است، و چنین کاری موجب تباهی اخلاق و شیوه های خداپسندانه انسانی خواهد شد. حتی در مورد دوری و فاصله گرفتن از کافران، خداوند به پیامبرش چنین دستور می دهد «واهجرهم هجرا جمیلا; از آنها دوری کن، ولی دوری جمیل و شایسته.» (مزمل/ 10)
یعنی دوری تو از آنها توام با دلسوزی و دعوت و ارشاد دوستانه (که یکی از روش های تربیتی در مقاطع خاص است) باشد. این دستور حاکی است که در برخوردها، شیوه های جذب، بر طرد مقدم است، و مساله طرد، مربوط به موارد استثنایی و شرایط خاص است. مفسر معروف علامه طبرسی، در تفسیر این آیه می نویسد: «و فیه دلالة علی وجوب... المعاشرة باحسن الاخلاق و استعمال الرفق لیکونوا اقرب الی الاجابة؛ این آیه بیانگر آن است که واجب است با مردم با حسن خلق و صمیمیت و مدارا رفتار نمود، تا سخنانی که به مردم گفته می شود، از سوی آنان زودتر پذیرفته شود.»
در گفتار پیامبر (ص) و امامان (ع) به مساله حسن معاشرت و برخوردهای صمیمانه، سفارش بسیار شده است از جمله روایت شده; شخصی به محضر رسول خدا (ص) آمد و تقاضای نصیحت کرد، آن حضرت در ضمن گفتاری به او فرمود: «الق اخاک بوجه منبسط؛ برادر مسلمانت را با روی گشاده و خندان، ملاقات کن.» (بحارالانوار، ج 74، ص 171) و امیر مؤمنان علی (ع) فرمود: «زینة الشریف التواضع؛ فروتنی و برخوردهای متواضعانه با مردم، زینت و آراستگی انسان های با شرافت و ارجمند است.» (همان، ج 75، ص 120)

راه رفتن مغرورانه

یکی از مظاهر تکبر و خودخواهی که لقمان پسرش را به پرهیز از آن دعوت کرده راه رفتن مستانه یا مغرورانه است، که نشان دهنده حالت درونی زشت خودخواهی و خودبزرگ بینی است. این گونه راه رفتن که از آن به «مشی مرح» (با مستی و غفلت) تعبیر شده، یک نوع بلند پروازی و خود برتربینی است که موجب سرکشی و طغیان شده، و انسان را از مرز بندگی خدا خارج می سازد، بر همین اساس خداوند در مورد دیگر از قرآن می فرماید: «و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا؛ بندگان خدا کسانی هستند که با تواضع و فروتنی راه می روند.» (فرقان/ 63) نیز می فرماید: «و لاتمش فی الارض مرحا انک لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا؛ و روی زمین با تکبر راه مرو، تو نمی توانی زمین را بشکافی، و طول قامتت هرگز به کوه ها نمی رسد.» (اسراء/ 37)
این تعبیر سرزنش آمیز الهی، برای شکستن غرور انسان است، که او هرچه تکبر کند، نمی تواند زمین را بشکافد، و یا طول قامتش را به ارتفاع کوه ها برساند، بنابراین با دیدن عظمت مخلوقات الهی، باید خود را ناچیز بداند، و باد غرور را از مشک وجود خود خالی سازد، نه این که برای جلب توجه مردم به او، هنگام راه رفتن پا به زمین بکوبد، یا گردن بر آسمان بکشد. بر همین اساس پیامبر اکرم (ص) و امامان (ع) نهایت تواضع را در راه رفتن و سایر شؤون زندگی مراعات می کردند، تا آنجا که پیامبر (ص) فرمود: «من مشی علی الارض اختیالا لعنته الارض، و من تحتها و من فوقها؛ کسی که از روی تکبر و غرور بر روی زمین راه رود، زمین و آنان که در زمین خفته اند، و بر روی زمین هستند او را لعنت می کنند.»
روزی آن حضرت در حین عبور از کوچه ای جمعیتی را دید که اجتماع کرده اند، نزد آنها رفت و فرمود: «چه خبر است؟» آنها شخصی را نشان دادند و گفتند: «این دیوانه ای است که حرکت ها و گفتار خنده آورش، مردم را متوجه خود ساخته است، مردم به تماشای او پرداخته اند.» پیامبر (ص) آنها را به سوی خود فرا خواند، و به آنها فرمود: «این شخص دچار بیماری است، آیا می خواهید دیوانه حقیقی را به شما معرفی کنم؟» آنها عرض کردند: «آری.» فرمود: «المتبختر فی مشیته، الناظر فی عطفیه، المحرک جنبیه بمنکبیه، فذاک المجنون؛ دیوانه حقیقی کسی است که با تکبر و غرور راه می رود، هنگام راه رفتن پیوسته به دو طرف خود نگاه می کند، و پهلوهای خود را با شانه اش تکان می دهد (تنها خودش را می نگرد) این است دیوانه حقیقی.» (بحارالانوار، ج 76، ص 303) نیز از علی (ع) نقل شده: در یکی از جنگ های صدر اسلام، ابودجانه انصاری، عمامه ای بر سر نهاد و بین دو صف اسلام و کفر، با غرور مخصوصی راه رفت، پیامبر (ص) فرمود: «این نوع راه رفتن را خداوند مبغوض دارد، جز در میدان جنگ در برابر دشمن.» (بحارالانوار، ج 76، ص 302)
یکی از مهم ترین بخش های آداب معاشرت اسلامی و انسانی، رفتار متواضعانه، و پرهیز شدید از هرگونه کردار تکبرآمیز و مغرورانه است، چرا که برخوردهای مغرورانه و خودپسندانه، موجب ناهنجاری روابط، و عکس العمل های ناموزون، و پیامدهای شوم و کینه توزانه، و قطع رشته های دوستی و صفا و صمیمیت خواهد شد. همچنین از آثار خانمان برانداز «کبر» این است که روح، یک حالت عصیان زدگی پیدا می کند که آرامش و قرار روانی را از دست می دهد و در سایه حب ذات، رهبری نشده و در برابر حق و حقیقت تسلیم نمی شود، حقوق دیگران را محترم نمی شمرد و در پایمال کردن حقوق شخصیت افراد بی پرواست.
از امام صادق (ع) سؤال کردند: «نخستین پایه «الحاد» (انکار حقایق) چیست؟» در جواب فرمود: «کبر است.» (سفینة البحار، ج2، ص 459) و نیز جمله جامع تری در این باره فرموده: «الکبر أن تغمض الناس وتسفه الحق؛ خودپسندی این است که مردم و حقوق آنان را نادیده بگیری.» (معانی الاخبار، ص 426)

هدف لقمان از نصایح چهارگانه

هدف لقمان از نصایح چهارگانه خود، یک چیز بیش نیست و آن این که در زندگی از تملق و چاپلوسی و یا تکبر و ابراز برتری دوری بجوییم و در گفتار و کردار خود میانه رو باشیم، چنان که می فرماید:
1. «ولا تصعر خدک للناس؛ با تکبر روی از مردم برمگردان.» (لقمان/ 18)
2. «ولا تمش فی الأرض مرحا؛ با غرور و بی خبری راه مرو.» (لقمان/ 18) چرا؟ زیرا خداوند، متکبران خودپسند را دوست نمی دارد، چنان که می فرماید: «إن الله لا یحب کل مختال فخور» زیرا کبر وخودپسندی آفت فضایل انسانی و سجایای اخلاقی است.
3. «واقصد فی مشیک؛ در راه رفتن میانه رو باش.»
4. «واغضض من صوتک؛ از صدای خود بکاه.» چرا؟ زیرا خروج از اقتصاد و میانه روی نشانه شتابزدگی و عدم توازن روحی است; گذشته از این، صدای نامطبوع، موجب ناراحتی مردم می شود.
ممکن است سؤال شود که چرا لقمان، روی یک کار جزئی به نام «راه رفتن» تکیه می کند و به پسر دستور می دهد که در راه رفتن میانه رو باش؟ نه تنها لقمان، بلکه خود قرآن مجید در سوره فرقان روی این موضوع تکیه کرده و می فرماید: «وعباد الرحمن الذین یمشون علی الأرض هونا؛ بندگان خدا کسانی هست که به تواضع راه می روند.» (فرقان/ 63)
صفات و روحیات بد و نیک انسان، غالبا از خلال کارهای جزئی او آشکار می شود. چه بسا نحوه سیگار کشیدن شخصی، کیفیت امضای فردی، نمایانگر روحیات او می باشد; از این جهت، قرآن مجید می خواهد با روحیات بد، با بروز نخستین جوانه آن مبارزه کند و هرگز نباید نسبت به این نوع کارهای جزئی با دیده بی اعتنایی بنگریم، زیرا چه بسا کار جزئی و کوچک، نشان دهنده کانون فساد در درون می باشد که به این شکل جوانه می زند. جوش ها و یا دمل های کوچکی که در اطراف بدن نمایان می گردند، هر چند جزئی و کوچکند، اما همین ها از نظر یک پزشک، نشان دهنده چرک های عظیم درونی است که در میان خون، لانه گزیده اند و خود را از این طریق نشان می دهند.

 

منـابـع

ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏10 صفحه 379

محمدباقر مجلسی- بحارالانوار- جلد 74 ص 171، جلد 75 ص 120، جلد 76 ص 302- 305

عبدعلی بن جمعه العروسی الحویزی- نور الثقلین- جلد 4 صفحه 207

ثقةالاسلام محمدبن یعقوب کلینی- اصول کافی- جلد 2 صفحه 36

محمد محمدى اشتهاردى- مقاله حکمت‏هاى دهگانه لقمان (پرهیز از رفتار و راه رفتن مغرورانه)- ماهنامه پاسدار اسلام- شماره 246

جعفر سبحانى- مربى نمونه تفسیر سوره لقمان- انتشارات مؤسسه امام صادق (ع)

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد