اسلام و خونریزی

فارسی 2355 نمایش |

در جواب از این سئوال که: چرا در صدر اسلام این همه جنگ و خون ریزی صورت گرفته است نمی گوئیم:
بسیاری از سریه ها فرستادن و غزواتی که در صدر اسلام رخ داده از روی ناچار بوده است. یعنی ممکن است علی الظاهر سریه ای برای دستگیری قافله ای اقتصادی فرستاده شده باشد و ممکن است ابتداء درگیری در این گونه موارد از سوی مسلمانان بوده باشد اما علت درگیری ایشان نبوده اند و در اکثر مواقع جنگ از طرف دشمن شروع شده است. علت ارسال سرایا گاه تامین اوضاع اقتصادی، گاه تامین منزلت اجتماعی و گاه تمرین و قدرت نمائی در منطقه در اثر تهدیدهای دشمن و گاه ایجاد امنیت در منطقه و... بوده است.
وقتی سپاه اسلام با سی تن پیاده نظام یا بیست و یک تن سواره به مبارزه قافله ای هزار نفره می رفته است دشمنان دین دچار رعب و وحشت خاصی شده و مسلمین عزت می یافتند و در جریان این سرایا معاهدات و تصامح های فراوانی صورت می پذیرد که همه گی به نفع مسلمین و بلاد اسلامی است. از این گذشته نفس لشکرکشی های متعدد و پیمان بستن با قبائل مختلف موقعیت نظامی و سیاسی مدینه را تقویت و تثبیت می کرد. وقتی سران قبایل، بخصوص قریش، می دیدند مسلمین عزت خاصی یافته و از نظر فعالیت سیاسی و نظامی جنب و جوش بسیاری دارند، در تصمیمات خود بر علیه ایشان تجدیدنظر می کردند بنابراین می توان گفت هدف از فرستان سریه ها جنگ و درگیری متهورانه نبوده فلذا در تعدادی از آنها درگیری خاصی صورت نگرفته است. نفع دیگری که از این لشکرکشی ها نصیب جامعه اسلامی می شد محدود کردن قریش و پائین آوردن نفوذ اقتصادی و سیاسی در منطقه بود. پیش از تحرکات نظامی مسلمانان؛ قریش آزادانه به فعالیتهای اقتصادی پرداخته و هیچ خطر خاصی را از سوی مسلمین احساس نمی کرد اما با فرستادن سریه های مختلف به سراغ کاروان های تجاری قریش معلوم شد گلوگاه اقتصادی قریش بدست مسلمین افتاده و دیگر نمی توانند بی باکانه به فعالیت های ضد اسلامی و ضد مسلمین بپردازد. بنابراین مجبور به علیت برخی خواسته های جامعه اسلامی شده و ناگزیر از پذیرفتن معاهداتی شدند.
آنچه پیامبر اکرم (ص) به سران سپاه می فرمودند:
دقت در توصیه های پیامبر (ص) به سران سپاه ها و سرایانشان می دهد که هدف پیامبر از فرستادن سریه و تشکیل سپاه نظامی چیزی جز آبادانی و برقراری امنیت و بسط کلمه حق نبوده است.
اصولا سیره عملی رسول خدا (ص) در دعوت مردم به اسلام در گام اول «هدایت فکری» بوده است. در این روش پیامبر اکرم (ص) می کوشید تا از طریق استدلال و تقویت روح تفکر و تعمق در مردم ایشان را به اسلام دعوت نماید. این شیوه در تمام دوران اقامت ایشان در مکه با قوت هر چه تمام تر دنبال شد و تا به آخر نیز دعوت مکرر قرآن به تامل و تدبر نشان آن بود که این راه ادامه دارد. مردم مدینه ننیز از طریق آشنایی با همین دعوت اسلام را پذیرفتند تا جائی که گفته می شد: «فتحت المدینه بالقرآن» مدینه بوسیله قرآن فتح شد (نه با خون و خون ریزی). حتی در دورانی که غزوات و سرایا در اوج بودند «دعوت فکری» ادامه داشت و افراد ختلف برای تبلیغ به نقاط گوناگون فرستاده می شدند. به گزارش «ابن سعد» در جریان فتح مکه، رسول خدا (ص) «خالد ابن ولید» را برای دعوت «بنی جذیمه» بدون جنگ و خون ریزی، به سوی ایشان می فرستد، اما خالد به جنگ با آنان پرداخته و عده ای از اسیران را می کشد رسول خدا (ص) از اقدام زشت خالد تبری می جوید و علی (ع) را می فرستد تا دیه ی کشته ها را بپردازد و آنچه از «بنی جذیمه» از دست رفته است را جبران کند.
پس تا وقتی از لحاظ دعوت فکری و هدایت عقلانی فعالیت لازم صورت نگرفته باشد اسلام اجازه ی جهاد نمی دهد. حتی در آغاز جنگ نیز «دعوت به اسلام» به عنوان یک اصل مسلم واجب و لازم است.
از امام علی ابن الحسین (ع) درباره کیفیت دعوت به اسلام پیش از آغاز جنگ پرسش شد. حضرت فرمود: «باید بگوئی به نام خداوند بخشنده مهربان. تو را به خدا و دین خدا دعوت می کنم. تو را به معرفت خدای عزوجل و عمل صالح فرا می خوانم. و بدان نکه معرفت، جز به اعتقاد به یکتایی رافت و رحمت و عزت و علم و قدرت و برتری خدا بر همه چیز به دست نمی آید. خداوند نیز تنها کسی است که نفع و ضرر رساندن در حیطه قدرت اوست. بر همه چیز قدرت دارد، چشمان سر او را در نمی یابد و او بر دیدگان تسلط دارد و او لطیف و آگاه است و...»
بر این اساس بود که مسلمانان جز پس از دعوت به توحید و نبوت حق جهاد با مشرکان را نداشتند و حتی در اوج سخت گیری های مسلمانان بر مشرکین، پس از اسلام برائت در سال نهم هجری، دستور صریح قرآن این بود که: «و ان احد من المشرکین استجارک فاجره حتی یسمع کلام الله ثم ابلغه مامنه ذلک بانهم قوم لا یعلمون» (توبه/ 6)، «هرگاه نیکی از مشرکین به تو پناه آورد پناهش بده، تا کلام خدا را بشنود و هدایت فکری شود»، سپس به مکان امنش برسان، زیرا اینان مردمی هستند که نمی دانند». و زمانی که گروهی اسیر نزد آن حضرت آوردند، از مسلمانان سئوال شد: «آیا اسلام را بر آنان عرضه کرده اند؟» گفتند: «خیر». آن حضرت فرمود: «پس آنان را به محل امنشان فرستید و آنگاه این آیه را تلاوت فرمودند: «یا ایها النبی انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا و داعیا الی الله باذنه و سراجا منیرا»؛ «ای پیامبر ما تو را گواه نفرستادیم و بشارت دهنده و انذار کننده و تو را دعوت کننده ی به سوی خدا به فرمان او قرار دادیم و چراغی روشنی بخش».(احزاب/ 45 و 46).
به هر ترتیبی اساس دعوت اسلام بر پایه هدایت فکری به سوی توحید و یگانگی خداوند و رسالت پیامبر اعظم (ص) و معاد بوده و اگر در جائی شمشیر کشیده شده بعد از اتمام حجت و بیان کافی و از روی ناچاری بوده است.

منـابـع

جعفر مرتضی عاملی- الصحیح من سیره‌النبی الاعظم جلد 4

رسول جعفریان- سیره‌ رسول خدا

حبیب‌الله احمدی- رسول الله الگوی زندگی

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها