معنای بهشت
فارسی 6769 نمایش |دهخدا در بیان معنای بهشت می نویسد: بهشت در لغت ریشه ی اوستایی دارد و به معنای خوشتر، نیکوتر، جهان بهتر (فردوس، خلد، جنت)، جای خوش آب و هوا، فراوان نعمت و آراسته است که نیکوکاران پس از مرگ در آن جاودان باشند. اما از «بهشت» در قرآن کریم و نهج البلاغه و روایات ائمه طاهرین (ع) غالبا به «جنة» تعبیر شده است، و درباره این واژه گفته اند:
جنت به فتح جیم به معنى بهشت و بستان، و جمع آن جنان و جنات است و نیز هر باغى است که داراى درختان باشد، و زمین از درختان آن پوشیده شده باشد، و بهشت را که جنت گویند یا به خاطر شباهت به باغهاى زمین است، و یا به خاطر مستور و پوشیده شدن نعمت هاى آن از انظار مى باشد.
صاحب مقاییس اللغة گوید: «جنت جایى است که مسلمین در آخرت به آنجا رفته و ثواب مستور و پوشیده اى است از آنها.» و نیز گوید: «جنت بستان است، زیرا درختان با برگ هاى خود آن را مى پوشانند.»
همچنین راغب در مفردات می نویسد: «جنة» یعنى بهشت یا به صورت تشبیه به باغى که در زمین هست چنان نامیده شده هر چند که میانشان فرقى و تفاوتى است و یا به خاطر پوشیده بودن نعمتهایش از ماست، و در سخن خداى تعالى در آیه زیر به آن اشاره شده است که: «فلا تعلم نفس ما أخفی لهم من قرة أعین؛ هیچ کس نمى داند چه چیز از آنچه روشنى بخش دیدگان است به [پاداش] آنچه انجام مى دادند براى آنان پنهان شده است.» (سجده/ 17)
اما معناى محورى همه مشتقات ماده جن، پوشیدگى است، چنانکه جنین بر اثر پوشیدگى و مستور بودن در رحم مادر بدین نام موسوم شده و سپر نیز بدین جهت که رزمنده در پناه آن پوشیده و از آسیب سلاح دشمن مصون است جنه نامیده شده و کسى که عقل او شکوفا نشده، بلکه پوشیده است مجنون نام گرفته و ظلمت شب که مایه پوشیدگى اشیاست ،جان نام گرفته: (فلما جن علیه الیل) و قلب که مستور است نیز جنان نامیده شده، چه قلب جسمانى که در قفسه سینه مستور است و چه قلب روحانى (روح مجرد) که از دیده ظاهرى پوشیده است. جن نیز موجودى است نامرئى که از دید ظاهرى انسانها پوشیده است. جنت نیز باغى است پوشیده به درختان انبوه و درهم فرورفته چنانکه اهل آن از انظار دیگران مستورند.
پس سر نامگذارى بهشت به جنت آن است که شاخساران درختانش درهم فرورفته و شاخه هاى درهم فرورفته و برگهاى فراوان آنها مانند سقفى سبز رنگ زمین بهشت را مى پوشاند. و قرآن کریم نیز از محل زندگى اخروى مؤمنان و درست کاران به جنت و جنات یاد کرده است. و شاید به بهشت اخروى جنت گفته شده تا آدمیان به واسطه ى دیدن بوستان هاى دنیوى معرفتى ناقص از بوستان آخرت داشته باشند. زیرا با بیان خصوصیات بهشت معلوم مى شود که میان این دو فاصله ى بسیارى است.
بهشت و دوزخ کالبدى و روحانى
بوعلی سینا در رساله اضحویه می نویسد که: بدان که حقیقت آخرت هیچ کس نشناسد تا حقیقت مرگ اول نشناسد، و حقیقت مرگ نداند تا حقیقت زندگانى نداند، و حقیقت زندگانى نداند تا حقیقت روح نداند؛ و معرفت حقیقت روح، معرفت حقیقت نفس خود است که بعضى از آن شرح کرده آمد. و بدان که از پیش گفته آمد که آدمى مرکب از دو اصل است: یکى روح و یکى کالبد، روح چون سوار است و کالبد چون مرکب. و این روح را در آخرت به واسطه کالبد حالتى است و بهشتى و دوزخى است. و وى را به سبب ذات خود نیز حالتى است، بى آنکه قالب را در آن شرکتى بود. و وى را براى قالب نیز بهشتى و دوزخى است، و سعادتى و شقاوتى است. و ما نعیم و لذت دل را که بى واسطه قالب باشد، نام، بهشت روحانى مى کنیم، و رنج و الم و شقاوت وى را که بى قالب بود، آتش روحانى مى گوییم.
اما بهشت و دوزخ که قالب در میان باشد، آن خود ظاهر است؛ و حاصل آن، انهار و اشجار و حور و قصور و مطعوم و مشروب و غیر آن است، و حاصل دوزخ آتش و مار و کژدم و زقوم و غیر آن. و صفت این هر دو در قرآن و اخبار مشهور است، و فهم همگنان آن را دریابد. و تفصیل آن در کتاب «ذکر الموت» از کتب احیاء گفته آمد؛ و اینجا بر این اقتصار کنیم که حقیقت مرگ شرح کنیم و به معنى بهشت و دوزخ روحانى اشارت کنیم؛ که این هر کس نشناسد. و این که گفت: اعددت لعبادى الصالحین ما لا عین رأت و لا أذن سمعت و لا خطر على قلب بشر در بهشت روحانى بود. و از درون دل روزنى هست به عالم ملکوت که از آن روزن این معانى آشکارا شود و در وى هیچ شبهتى نماند. و کسى را که این راه گشاده شود، وى را یقینى روشن به سعادت و شقاوت آخرت پدید آید نه بر طریق تقلید سمعى، بل بر طریق بصیرت و مشاهدت.
بل همچنانکه طبیب بشناسد که قالب را سعادتى و شقاوتى است در این جهان که او را صحت و مرض گویند، و وى را اسباب است چون دارو و پرهیز، و چون بسیار خوردن و پرهیز ناکردن همچنین معلوم شود بدین مشاهدت که دل را (یعنى که روح را) سعادتى است و شقاوتى؛ و عبادت و معرفت داروى آن سعادت است، و جهل و معصیت زهر آن سعادت است؛ و آن علمى است به غایت عزیز. و بیشتر کسان که ایشان را علما گویند، از این غافل باشند؛ بلکه این را منکر باشند، و جز فرا بهشت و دوزخ کالبد راه نبرند، و در معرفت آخرت جز سماع و تقلید هیچ راه نشناسند. و ما را اندر شرح و تحقیق این برهان کتب است دراز، به تازى. و اندر این کتاب چندان گفته آید که کسى که زیرک بود و باطن وى از آلایش و تعصب و تقلید پاک بود، این را باز یابد و کار آخرت در دل وى ثابت و مستحکم گردد، که ایمان بیشتر خلق به آخرت ضعیف و متزلزل است.
منـابـع
محمد باقر محقق- دائرة الفرائد در فرهنگ قرآن- جلد 5
امیر دیوانی- حیات جاودانه
علی اکبر دهخدا- لغت نامه دهخدا- جلد 3 صفحه 4447
راغب اصفهاني- ترجمه مفردات- جلد 1 صفحه 415
عبدالله جوادی آملی- تفسیرموضوعی- جلد 5 صفحه 229
ابوعلي سينا- ترجمه رساله اضحویه- صفحه 122
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها