جایگاه اهل سعادت و شقاوت

فارسی 2780 نمایش |

هر کدام از اهل سعادت و اهل شقاوت در قیامت جایگاه خاصی خواهند داشت. اهل شقاوت در آتش دوزخ معذب خواهند شد و از شدت عذاب ناله و فریاد آنها بلند خواهد شد و بدتر اینکه آنها برای همیشه و تا وقتی که آسمانها و زمین برقرارند در آتش خواهند بود مگر اینکه خدا بخواهد آنها را از آتش بیرون کند و البته خداوند چنین قدرتی را دارد و او آنچه را که بخواهد انجام می دهد. در مقابل اهل شقاوت، سعادتمندان هستند که جایشان در بهشت خواهد بود و لذت بخش تر اینکه آنها جاودانه و تا وقتی که آسمانها و زمین برقرارند، در بهشت خواهند بود مگر اینکه مشیت خدا نوع دیگری اقتضا کند و این نعمتی که به آنان داده می شود عطیه ای از سوی خداوند است، عطیه ای که هرگز قطع نمی شود و از بین نمی رود: «فأما الذین شقوا ففی النار لهم فیها زفیر و شهیق* خلدین فیها ما دامت السماوات و الأرض إلا ما شاء ربک إن ربک فعال لما یرید* و أما الذین سعدوا ففی الجنة خالدین فیها ما دامت السماوات و الأرض إلا ما شاء ربک عطاء غیر مجذوذ؛ و اما كسانی كه تيره ‏بخت ‏شده‏ اند در آتش فرياد و ناله‏ ای دارند. تا آسمانها و زمين برجاست در آن ماندگار خواهند بود مگر آنچه پروردگارت بخواهد زيرا پروردگار تو همان كند كه خواهد. و اما كسانی كه نيكبخت‏ شده ‏اند تا آسمانها و زمين برجاست در بهشت جاودانند مگر آنچه پروردگارت بخواهد [كه اين] بخششی است كه بريدنی نيست.» (هود/ 106- 108)
در این آیات، مطالب مهمی وجود دارد که فهم آنها به تأمل بیشتری نیاز دارد و مفسران در توجیه آنها مطالب بسیار و وجوه فراوانی گفته اند: یکی از این مطالب عبارتند از: منظور از «ما دامت السموات و الارض» چیست؟ در این آیات مخلد بودن اهل جهنم و اهل بهشت با این تعبیر گفته شده که آنان جاودانه و تا وقتی که آسمانها و زمین بر قرارند در آنجا هستند. می دانیم که آسمانها و زمین برای همیشه برقرار نیستند بلکه آنها نیز نابود خواهند شد و این چگونه با جاودانگی جور در می آید؟

وجوهی که درباره تحدید خلود در آیه شریفه ذکر شده است
در روایات و در کلمات مفسرین توجیهات مختلفی برای آیه مورد بحث آمده که ما آنچه را که بدان برخورد نموده ایم در اینجا ذکر می کنیم: وجه اولش همان بود که ما خود اختیار نموده ایم که، منظور از آسمانها و زمین، آسمان و زمین این دنیا نیست بلکه آسمان و زمین آخرت است و آخرت نیز برای خود آسمان و زمین دارد و قرآن در آیه ای خبر می دهد که وقتی قیامت برپا شد آسمان و زمین این دنیا به آسمان و زمین دیگری تبدیل خواهد شد: «یوم تبدل الأرض غیر الأرض و السماوات و برزوا لله الواحد القهار؛ روزی که زمین به غیر این زمین و آسمانها (به غیر این آسمانها) مبدل گردد و مردم در برابر خدای یگانه قهار ظاهر شوند.» (ابراهیم/ 48)
وجه دوم این است که منظور از "سماوات" و "ارض" آسمانهای بهشت و جهنم و زمین آن دو است، و مقصود از آن نه آسمان و زمین متبادر است، بلکه منظور از آسمان بالای آن دو و منظور از زمین محل آن دو است، چون در لغت هر چه را که بر انسان سایه بیفکند آسمان، و هر چه را که در زیر پای آدمی باشد و انسان بر آن قرار گیرد زمین نامند. و به عبارت دیگر منظور از آسمان و زمین، بالا و پایین آن دو است. این آن وجهی است که زمخشری ذکر کرده. که خالی از اشکال نیست.
وجه سوم اینکه منظور از اینکه فرمود: "مادام که آسمان و زمین باقی باشند" این است: مادام که آخرت باقی باشد. و آخرت هم دائمی و ابدی است هم چنان که دوام آسمان و زمین دنیا هم به قدر دوام خود دنیا است، و بعید نیست که اصلا آوردن آسمان و زمین به عنوان تشبیه باشد، مثل اینکه بگویی: "گفتار او حرف زدن استهزاء گران مسخره است" یعنی مثل حرف زدن ایشان است. در این وجه نیز اشکال می شود که اگر همانطور که ما گفتیم مقصودشان تشبیه باشد خلاف مقصود یعنی انقطاع را می رساند، و اگر بخواهد دوام را برساند لفظ از آن قاصر است.
وجه چهارم اینکه، منظور از آن صرف افاده طولانی و ابدی بودن آن است، نه اینکه بخواهد بقای آن را محدود به بقای آسمانها و زمین کند. آری، عرب برای افاده ابدیت هر چیزی الفاظ و عبارات بسیاری دارد، که آنها را استخدام می کند، بدون اینکه معنای تحت اللفظی آنها منظور باشد، مثل اینکه می گوید: "فلان مطلب هم چنان ادامه دارد تا زمانی که شب و روز در پی هم درآیند" و "تا زمانی که آفتاب طلوع و غروب کند" و "تا زمانی که ستاره ای از افق سر برآورد" و "تا زمانی که نسیمی بوزد" و "تا زمانی که آسمانها بر جای باشند". البته این مثالها را بدان جهت می آورند که پنداشته اند امور نامبرده یعنی طلوع خورشید و ستاره، و وزش باد و اختلاف شب و روز، دائمی و همیشگی است، و بعد از این پندار مثالهای نامبرده را موضوع برای تبعید و تایید قرار داده اند.
جواب این حرف این است که اگر عرب چنین عباراتی را مثال و موضوع تابید (همیشگی) قرار داد برای آن پندار غلطی بوده که درباره ابدی بودن آن امور داشته است، اما خدای سبحان که در کلام خود موقت و فانی بودن آن امور را تصریح کرده و ایمان به فانی بودن عالم را یکی از فرایض اعتقادی قرار داده، از او پسندیده نیست که ابدیت بهشت و دوزخ را به آسمانها و زمین مثل بزند، او چطور ممکن است چنین کاری بکند با اینکه خود فرموده: «ما خلقنا السماوات و الأرض و ما بینهما إلا بالحق و أجل مسمی؛ ما آسمانها و زمین و آنچه را که در آنهاست نیافریدیم جز به حق و برای مدتی معین.» (احقاف/ 3) و با این حال چگونه ممکن است بفرماید بهشت و دوزخ جاودانه باقیند مادام که آسمانها و زمین پابرجایند.
وجه پنجم اینکه، بهشتیان در بهشت و دوزخیان در دوزخ باقیند به بقای آسمانها و زمین که خدا خودش می داند چه وقت اجل آن سر می رسد، و بعد از آنکه عمر آسمانها و زمین تمام شد، خداوند عمر بهشتیان و دوزخیان را تمدید نموده و در آن دو جاودانشان می سازد و این تعبیر مثل آن است که کسی بگوید ایشان در بهشت و دوزخ تا پنجاه سال خالد و جاودانند و بعد از پنجاه سال خداوند مدتشان را به زمانی غیر متناهی تمدید می کند. هم چنان که همین حرف در معنای آیه ی «لابثین فیها أحقابا؛ در آن قرنها عذاب کشند.» (نباء/ 23) گفته شده است: یعنی پس از چند حقب (هفتاد سال) مدتشان تمدید می شود. این وجه نیز اشکال دارد، و آن اینکه علی الظاهر مبنی بر این است که قسمت متناهی از زمان از جمله ی "ما دامت السماوات و الأرض" استفاده شود، و قسمت غیر متناهی آن از جمله ی "إلا ما شاء ربک" و دلالت آیه شریفه بر این دو قسمت مختلف از زمان، متوقف است بر تقدیر اموری که لفظ آیه دلالتی بر آنها ندارد.
وجه ششم اینکه، منظور از دوزخ و بهشت، دوزخ و بهشت برزخی است، و این بهشت و دوزخ، خالد و همیشگی هستند، مادام که آسمانها و زمین پابرجایند، و وقتی مدت بقای آسمانها و زمین تمام شد و قیامت قیام نمود از آن بهشت و دوزخ برای داوری و رسیدگی به نامه های عملشان، بیرون می آیند.
اشکال این وجه این است که مخالف با سیاق آیات مورد بحث است، زیرا این آیات با ذکر روز قیامت و توصیف آن به اوصافی که در آن آمده افتتاح شده، و بعید است که بعد از آنکه کلام را با اوصاف قیامت افتتاح بکند و بفرماید: "روزی است که مردم برای آن جمع می شوند، و یا بفرماید روزیست مشهود، و روزیست که وقتی فرا می رسد هیچ نفسی بدون اذن او تکلم نمی کند" آن گاه در آخر که به اخص اوصاف آن که همان جزای خالد است می رسد، ناگهان رشته سخن را قطع نموده به عالم برزخ و بهشت و دوزخ برزخی بپردازد. علاوه بر اینکه خدای سبحان عذاب اهل برزخ را عبارت می داند از عرضه شدن بر آتش، نه وارد شدن در آن، زیرا می فرماید: «و حاق بآل فرعون سوء العذاب النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعة أدخلوا آل فرعون أشد العذاب؛ به فرعونیان عذاب سختی رسید، جهنم که بامداد و شبانگاه به آن عرضه شوند و روزی که رستاخیز شود فرعونیان را به عذاب سخت درون برید.» (مؤمن/ 46)
وجه هفتم اینکه منظور از داخل شدن در آتش، دخول در ولایت شیطان، و منظور از بودن در بهشت، بودن در ولایت خداست، زیرا ولایت خدا است که در قیامت به صورت بهشت ظاهر گشته، نیک بختان بدان متنعم می شوند، و ولایت شیطان است که در آن روز به صورت آتش در آمده مجرمین در آن معذب می شوند. این وجه، از آیاتی که دلالت بر تجسم اعمال می کنند نیز به دست می آید. پس اشقیاء به خاطر شقاوتشان داخل آتش می شوند، و اگر عنایت الهی و توفیق او شاملشان شود از آتش رهایی می یابند مانند اینکه کافر بعد از کفر ایمان آورد و مجرم پس از جرم توبه کند. و همچنین سعداء به خاطر سعادتشان داخل بهشت می شوند و اگر شیطان گمراهشان کند و به زمین (پستی) بگرایند و هوای نفس را پیروی نمایند از آن بیرون می شوند مثلا اگر مؤمن و یا صالحند کافر و طالح گردند. این وجه نیز صحیح نیست، زیرا همان اشکال که بر وجه قبلی وارد بود بر این نیز وارد است، چون این نیز با مفادی که از آیه و سیاق آن استفاده می شود مخالف است.
آری، آیات مورد بحث اوصافی ترسناک و دهشت آور مختص به روز قیامت را که از شنیدنش دلها به تپش درآمده و عقلها زایل می گردد برمی شمارد تا گردن کشان و کفار منکر، با تفکر در آن انذار شده و اهل معصیت از گناه دست بردارند. و بسیار بعید است که در این باره بفرماید: قیامت روزیست که مردم در آن جمع می شوند و روزیست مشهود، و روزیست که هیچ نفسی بدون اذن او تکلم نمی کند، آن گاه در چنین سیاقی بفرماید: کفار و اهل معصیت از اولین روز کفر و جرمشان تا روز قیامت در آتشند و اهل ایمان و عمل صالح از ابتدای ایمان و عمل صالحشان تا روز قیامت در بهشتند.
زیرا اولا همانطور که گفتیم این آیات اوصاف خاص روز قیامت را بیان می کند نه قبل از آن را. و ثانیا سیاق این آیات سیاق انذار و بشارت است، و این کفار و مجرمین گردنکش و یاغی بدین حقایق که از حواس آنان مستور است اعتنایی نمی کنند و برای آن ارزشی قائل نیستند، و هرگز نه از شقاوت دخول در ولایت شیطان بترس درمی آیند و نه به سعادت معنوی دخول در ولایت خدا امیدوار می گردند، هر چند که این معنا از نظر باطن قرآن معنایی صحیح است.
در این میان وجوه دیگری را نیز ممکن است از نظریات مختلف مفسرین که در تفسیر آیه "إلا ما شاء ربک" اظهار داشته اند استفاده کرد و ما متعرض آن نشدیم، زیرا رعایت اختصار را بهتر از تعرض آنها دیدیم، علاوه بر اینکه وجوه نامبرده همان وجوهی است که ما به زودی در تفسیر جمله مزبور نقل نموده و اشکالاتش هم همان اشکالاتی است که ایراد خواهیم نمود.

منـابـع

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 11 صفحه 32

يعقوب جعفرى- کوثر- جلد 5 صفحه 299

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد