امنیت و زوال خوف
فارسی 2718 نمایش |نعمتهای آخرت با نعمتهای دنیوی تفاوت دارد و ویژه پرهیزگاران است، و آنان کسانی هستند که خود را از حرامها محفوظ می دارند، و با دست کشیدن از هوای نفس خویشتن را به رنج می اندازند، و در راه خدا بر مصائب و آزارهای گوناگون شکیبایی نشان می دهند، و سرانجام تا زمان مرگ بر حق استوار می مانند، چه راه بهشت آکنده از دشواریها و زحمتها است، و امام علی (ع) گفته است: «با چنین دستاویز می خواهید در دار قدس خدا مجاور او شوید؟ و نزد وی از گرامیترین دوستانش گردید؟ هرگز! با خدا و بهشت او افسون نتوان کرد، و خشنودى او جز به طاعت به دست نتوان آورد.» آرى، انسان نمى تواند به خواسته هاى روزانه و آرزوها و رؤیاهاى خود دسترس پیدا کند، پس چگونه مى تواند به بهشت که عالیترین خواسته و برترین هدف است برسد؟! آدمى به خواسته هاى خود در دنیا با کوشش و تلاش خویش دسترس پیدا مى کند، ولى براى رفتن به بهشت کوشش تنها کافى نیست، بلکه براى آن انجام دادن عمل صالح لازم است که با نیت خالص انجام دهنده آن همراه باشد، چه خدا جز از متقیان و پرهیزگاران عملى نمى پذیرد، و بسیارند کسانى که نماز مى گزارند و روزه مى دارند و به زیارت خانه خدا مى روند و انفاق مى کنند ولى این همه بیهوده است و سبب راه یافتن آنان به بهشت نمى شود، بدان سبب که خالص براى خدا صورت نگرفته است، و چگونه ممکن است صلاتى که احاطه شده با شرک و سهو است بالا رود و به خدا برسد؟ و چگونه روزه ریایى و صورت گرفته براى رسیدن به نام نیک ممکن است پذیرفته شود؟! و چگونه ممکن است سعى حج کننده مشکور و حج او مبرور باشد در حالى که نسبت به طاغوت خضوع مى کند؟! «إنما یتقبل الله من المتقین؛ خدا از پرهیزگاران مى پذیرد.» (مائده/ 27) و در اخبار است که عبادت یا عملى که عامل آن جز براى خدا انجام داده باشد، در قیامت به صورت سنگى در مى آید و به پیشانى او مى خورد.»
نعمت امنیت قطع نظر از ریشه های آن، در حد خود از بزرگترین نعمتهای معنوی است که فقدان آن حتی برای یک لحظه دردناک است این حقیقت را کسانی در می یابند که در بیابانهای خطرناک، یا در مناطق جنگلی که هر آن بیم موشک و بمباران می رود قرار گرفته اند، آب زلال حیات در آنجا تیره و تار می شود و ساعتها و دقیقه ها سخت و سنگین می گذرد و نقطه مقابل آن مناطق امن و امان است. قرآن درباره ی پرهیزگاران می گوید: «إن المتقین فى مقام أمین* فى جنات و عیون؛ مسلما پرهیزکاران در جایگاه امنى خواهند بود. در میان بوستان ها و چشمه سارها.» (دخان/ 51- 52) کلمه مقام به معناى محل قیام، یعنى محل ثبوت و پابرجایى هر چیز است، و به همین جهت محل اقامت را نیز مقام گفته اند. و کلمه امین صفتى است از أمن یعنى نرسیدن مکروه. و معناى جمله این است که: پرهیزکاران (در روز قیامت) در محلى امن از هر مکروه و از مطلق ناملایمات ثابت و مستقر مى باشند. با این بیان روشن مى شود که نسبت دادن أمن به مقام و گفتن مقام امین از باب مجاز در نسبت است، چون گفتیم امین صفت صاحب مقام است و در ظاهر به خود مقام نسبت داده شده است. نه ترسی از هجوم شیاطین، نه سلطه ی طاغوتها، نه حمله ی آفات و بلا، و نه هجوم غم و اندوه ها!
مى پرسیم که پس متقى کیست؟ متقى کسى است که کار خیر را در زندگى خویش به صورت روشى دایمى براى خود در مى آورد، ولى آن کس که هنگامى به کار خیر برخیزد که آن را موافق با مصالح خویش ببیند، و چون در معرض آزمایش یا بلا قرار گیرد آن را ترک کند، متقى نیست... و پروردگار ما تنها پرهیزگاران را به جایگاهى امین در نزد خویش وعده داده است. امن و صلح و سلام از مهمترین نیازمندیهاى نفسى بشر است، و به منتهاى آرامش و اطمینان در دنیا و آخرت نمى رسند مگر پرهیزگاران، و آن حاصل نمى آید مگر از طریق ذکر و در یادداشتن خداى عز و جل، و پیروى از راه و روش او در زندگى، چه خدا جهان را بر اساس حق و عدالت آفرید، و آن کس که تنها از برنامه و روش عمل ربانى پیروى کند، مى تواند مطمئن و در جایگاهى ایمن از مکاره زندگى خود را بگذراند.
نعمتهاى ابدى هرگز آلوده به ناگواریهاى خاطر نخواهد بود، خوف، از حالات نفسانیه است و عبارت از بیم پیش آمد ناگوار می باشد که در اثر عدم احاطه به آن، قلب همواره ترسان و لرزان باشد و اهل ایمان با تنعم به نعمت هاى ابدى هرگز دچار به این حالت ناگوار نفسانى نخواهند بود زیرا لازم ذاتى نعمتهاى ابدى آن است که وابسته به اطمینان و استقرار نفس باشد، که اساس همه نعمتهاست. و خوف در دنیا از عقوبات نفسانى می باشد، تا چه رسد به خوف در نشئه جزاء و اهل ایمان با تنعم به نعمتهاى ابدى لامحاله مقرون به اطمینان خاطر و استقرار نفس خواهند بود. نعمتهاى ابدى آلوده به حزن و اندوه نخواهد بود. و لازم ذاتى و قوام تنعم به نعمتهاى ابدى سرور قلب و استقرار خاطر می باشد. بدین جهت اهل ایمان در نشئه جزاء از حالت ناگوار نفسانى و حزن منزه خواهند بود. به همین دلیل در جای دیگر می افزاید که: نعمتهاى ابدى هرگز آلوده به ناگواریهاى خاطر نخواهد بود؛ [پس به مؤمنان مى گویند] به بهشت در آیید که نه بیمى برشماست و نه اندوهگین مى شوید (اعراف/ 49) این جمله امرى است از طرف اصحاب اعراف به مؤمنین که پس از تقریر حال آنها به استفهام، امر مى کنند ایشان را تا داخل جنت شوند، چه پیام جالبى؟! پیامى بدون واسطه از سوى خداوند، پیامى که با بهترین توصیفها آغاز مى شود، اى بندگان خدا! پیامى که مهمترین نگرانى انسان را در آن روز پرنگرانى زائل مى کند، پیامى که هر گونه غم و اندوه از گذشته را از دل مى زداید، آرى این پیام داراى چهار مزیت بالا است. رجال الهى خطاب به پیشوایان شرک و کفر نموده گویند آگاه باشید حکمى که از ساحت کبریائى درباره سعادت مسلمانان شرف صدور یافته بشنوید زیاده اندوهناک خواهید شد و خطاب به اهل بهشت نموده که از اهل ایمان پیروان مکتب قرآن تشکیل شده و صورت گرفته به آنان اعلام می نمایند که گوارا باد بر هر یک از شما و وارد بهشت شوید و در سرزمین قرب رحمت پروردگار سکونت گزینید و هرگز بر خاطر شما خوف و یا اندوهى از زوال نعمت و آسایش خطور نخواهد نمود با اطمینان خاطر در جوار قرب رحمت و خلود در سعادت خواهید بود.
مفاد جمله (ادخلوا الجنة) امر تکوینى یعنى دستور اجراء و ورود و سکونت در بهشت است. مفاد (لا خوف علیکم) نیز آن است که پروردگار اهل بهشت را در جوار قرب رحمت به نیروى قدس و سکینت و اطمینان خاطر زیاده بر تصورى آراسته است. خوف حالت روانى و هراس از وقوع خطر و یا زوال نعمت است، و چنانچه خطر رو آورد و یا نعمت زوال پذیر حالت خوف به صورت حزن و اندوه در می آید، و مفاد عدم خوف و عدم حزن به طور اطلاق عبارت از روح قدسى و نیروى سکینت و اطمینان خاطر است که پروردگار به ساکنان قرب موهبت می فرماید که هرگز در آسایش و یا در نعمت آنها خلل و زوال رخ نمی دهد و از هر لحاظ از سعادت ابدى برخوردار خواهند بود. با توجه به این نکته که اولیاء و رادمردان طریقه عبودیت در دنیا از هر خوف و حزن از حوادث ایمن هستند و با اطمینان خاطر و تزلزل ناپذیر از حوادث به سر می برند و آنچنان به آفریدگار اعتماد دارند که خاطر آنان هرگز از حادثه اى تزلزل نمى پذیرد ولى درباره بسیارى از ساکنان قرب فقط پس از طى مراحل و عوالم به حد رشد رسیده از ساحت کبریائى به آنان اطمینان خاطر موهبت می شود. خلاصه بسیارى از ساکنان قرب به مقامى از سعادت و خلوص عبودیت نائل می شوند که رادمردان از آغاز آن را به فضل پروردگار در دنیا کسب نموده و یافته اند و دلهاى آنان در برابر حوادث مانند کوهها برقرارند.
بیمى بر آنان نیست از درنگ گاهى که پنجاه هزار سال به درازا مى کشد، و بیمى بر آنان از دوزخ نیست، و از کم کارى در دنیا غمى بر آنان نباشد، هرگز، زیرا آنها فرصتهاى خود را در دنیا از دست ندادند که مانند غمزدگى دیگران از این بابت، غمگین شوند. می فرماید که: «یعباد لا خوف علیکم الیوم و لا أنتم تحزنون؛ [خدا آن روز به آنان گوید] اى بندگان من! امروز نه بیمى بر شماست و نه اندوهگین مى شوید.» (زخرف/ 68) این آیه شریفه خطابى است که خداى تعالى در قیامت به متقین دارد، شاهدش هم جمله «ادخلوا الجنة؛ داخل شوید در بهشت.» (زخرف/ 70) است. و در این خطاب ایشان را از هر ناملایمى احتمالى یا قطعى ایمنى مى دهد، چون فرموده نه خوف دارید، و نه اندوه و مورد خوف ناملایم احتمالى است، و مورد اندوه ناملایم قطعى، و وقتى خوف و اندوه نداشته باشند، قطعا این دو قسم ناملایم را هم نخواهند داشت.
آرامش روح در سایه ایمان
گاه تجربه کرده ایم تمام نعمتهای مادی و وسائل پذیرائی برای یک نفر آماده است، اما غم و اندوهی که بر دل او سایه افکنده، یا ترس و خوفی که از درون او را آزار می دهد، چنان پریشانش ساخته که مطلقا به آن نعمتها نگاه نمی کند، و کمترین اعتنائی به آن پذیرائیها ندارد، اینجا است که حقیقت و عمق این تعبیرات قرآنی درباره ی بهشتیان را می توان لمس کرد. البته بهشتیان حتی در این دنیا نیز گوشه ای از این امنیت و آرامش را در سایه ی ایمانشان احساس می کنند، و با تکیه بر حقیقت توکل، و روح رضا و تسلیم در برابر اراده ی حق، حتی در سخت ترین مشکلات از آرامش خاصی برخوردارند «فلهم أجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون؛ براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شایسته و مناسب است، و نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین شوند.» (بقره/ 62) «ألا إن أولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون؛ آگاه باشید! یقینا دوستان خدا نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین مى شوند.» (یونس/ 62) «لهم البشرى فی الحیاة الدنیا و فی الآخرة؛ براى آنان در زندگى دنیا و در آخرت بشارت است.» (یونس/ 64)
اولیاء خدا کسانى هستند که میان آنان و خدا حائل و فاصله اى نیست، حجابها از قلبشان کنار رفته، و در پرتو نور معرفت و ایمان و عمل پاک، خدا را با چشم دل چنان مى بینند که هیچگونه شک و تردیدى به دلهایشان راه نمى یابد، و به خاطر همین آشنایى با خدا که وجود بى انتها و قدرت بى پایان و کمال مطلق است، ماسواى خدا در نظرشان کوچک و کم ارزش و ناپایدار و بى مقدار است. کسى که با اقیانوس آشنا است، قطره در نظرش ارزشى ندارد و کسى که خورشید را مى بیند نسبت به یک شمع بى فروغ بى اعتنا است. و از اینجا روشن مى شود که چرا آنها ترس و اندوهى ندارند، زیرا خوف و ترس معمولا از احتمال فقدان نعمتهایى که انسان در اختیار دارد و یا خطراتى که ممکن است در آینده او را تهدید کند، ناشى مى شود، همانگونه که غم و اندوه معمولا نسبت به گذشته و فقدان امکاناتى است که در اختیار داشته است، اولیاء و دوستان راستین خدا از هر گونه وابستگى و اسارت جهان ماده آزادند، و زهد به معنى حقیقیش بر وجود آنها حکومت مى کند، نه با از دست دادن امکانات مادى جزع و فزع مى کنند و نه ترس از آینده در این گونه مسائل افکارشان را به خود مشغول مى دارد. بنا بر اینغمها و ترسهایى که دیگران را دائما در حال اضطراب و نگرانى نسبت به گذشته و آینده نگه مى دارد در وجود آنها راه ندارد.
یک ظرف کوچک آب، از دمیدن یک انسان متلاطم مى شود، ولى در پهنه اقیانوس کبیر حتى طوفانها کم اثر است و به همین دلیل اقیانوس آرامش مى نامند. «لکیلا تأسوا على ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم؛ تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگين نشويد و به [سبب] آنچه به شما داده است شادمانى نكنيد.» (حدید/ 23) نه آن روز که داشتند به آن دل بستند و نه امروز که از آن جدا مى شوند غمى دارند، روحشان بزرگتر و فکرشان بالاتر از آن است که اینگونه حوادث در گذشته و آینده در آنها اثر بگذارد. به این ترتیب امنیت و آرامش واقعى بر وجود آنها حکمفرماست و به گفته قرآن «أولئک لهم الأمن؛ آنان راست ايمنى.» (انعام/ 82) و یا به تعبیر دیگر «ألا بذکر الله تطمئن القلوب؛ یاد خدا مایه آرامش دلها است.» (رعد/ 28) خلاصه اینکه غم و ترس در انسانها معمولا ناشى از روح دنیا پرستى است، آنها که از این روح تهى هستند، اگر غم و ترسى نداشته باشند بسیار طبیعى است. این بیان استدلالى مساله بود و گاهى همین موضوع به بیان دیگرى که شکل عرفانى دارد به این صورت عرضه مى شود.
اولیاى خدا آن چنان غرق صفات جمال و جلال او هستند و آن چنان محو مشاهده ذات پاک او مى باشند که غیر او را به دست فراموشى مى سپردند، روشن است در غم و اندوه و ترس و وحشت حتما نیاز به تصور فقدان و از دست دادن چیزى و یا مواجهه با دشمن و موجود خطرناکى دارد، کسى که غیر خدا در دل او نمى گنجد و به غیر او نمى اندیشد و جز او را در روح خود پذیرا نمى شود، چگونه ممکن است غم و اندوه و ترس و وحشتى داشته باشد.
از آنچه گفتیم این حقیقت نیز آشکار شد که منظور غمهاى مادى و ترسهاى دنیوى است، وگرنه دوستان خدا وجودشان از خوف او مالامال است، ترس از عدم انجام وظائف و مسئولیتها، و اندوه بر آنچه از موفقیتها از آنان فوت شده، که این ترس و اندوه جنبه معنوى دارد و مایه تکامل وجود انسان و ترقى او است، به عکس ترس و اندوههاى مادى که مایه انحطاط و تنزل است. امیر مؤمنان على (ع) در خطبه معروف همام که حالات اولیاى خدا در آن به عالیترین وجهى ترسیم شده مى فرماید: «قلوبهم محزونة و شرورهم مامونة؛ دلهاى آنها محزون و مردم از شر آنها در امانند.» و نیز مى فرماید: «و لو لا الاجل الذى کتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فى اجسادهم طرفة عین شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب؛ اگر اجلى که خداوند براى آنها مقرر کرده نبود حتى یک چشم بر هم زدن ارواح آنها در بدنهایشان آرام نمى گرفت، به خاطر عشق به پاداش الهى و ترس و وحشت از مجازات و کیفر او.» قرآن مجید نیز درباره مؤمنان مى گوید: «الذین یخشون ربهم بالغیب و هم من الساعة مشفقون؛ کسانى که از پروردگارشان با اینکه او را به خشم نمى بینند مى ترسند و از رستاخیز بیمناکند.» (انبیاء/ 49) بنابراین آنها خوف و ترس دیگرى دارند.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 8 صفحه 164
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 18 صفحه 182 و 227
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 8 صفحه 333
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 21 صفحه 111
سيد محمد حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 1 صفحه 193
سيد محمد حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 6 صفحه 349
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 12 صفحه 517
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 13 صفحه 50
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها