نامه اعمال (اصحاب یمین و یسار)
فارسی 5178 نمایش |قرآن در مقام بیان اوصاف کسانى که به لقاء پروردگار خود فائز گردیده اند و مشمول رحمت رحمانى و رحیمى الهى و به فیوضات غیر متناهى او رسیده اند، بیان می کند که آنان کسانى می باشند که صحیفه ی اعمالشان به دست راستشان که شاید اشاره به میمنت و برکت باشد داده می شود و دیگر معطلى و گرفتگى در حسابشان نیست: «یأیها الانسن إنک کادح إلى ربک کدحا فملاقیه* فأما من أوتى کتابه بیمینه* فسوف یحاسب حسابا یسیرا* و ینقلب إلى أهله مسرورا؛ اى انسان! مسلما تو با تلاش و رنجى فراوان به سوى پروردگارت مى روى، پس دیدارش خواهى کرد پس آن که کارنامه اش به دست راستش داده شود پس زودا که با حسابى آسان محاسبه شود و خوشحال نزد کسان خویش بازگردد.» (انشقاق/ 6- 9)
سپس در مورد چگونگی نامه اعمال مجرمان و گناهکاران اشاره می کند که کافر و منافق و تبهکار کارنامه اش را از پشت سر مى گیرد و دو دست او را به پشتش بسته شده است و کارنامه او از پشت به دست چپش داده مى شود و دیگر او در میان مردم به داشتن عاقبتى بد شناخته مى شود. نخست مى فرماید: «و أما من أوتی کتابه وراء ظهره؛ اما کسى که نامه عملش را به پشت سرش داده اند.» (انشقاق/ 10) کلمه ی "وراء" ظرف است، و اگر منصوب شده به خاطر این بوده که حرف جرى که بر سر آن باید باشد حذف شده، چون تقدیر آن "من وراء" بوده، و بعید نیست که اگر نامه عملشان از پشت سرشان داده مى شود به خاطر این است که در آن روز صورتشان به عقب بر مى گردد، هم چنان که در جاى دیگر فرموده: «من قبل أن نطمس وجوها فنردها على أدبارها؛ پیش از آنکه صورتهایى را محو کنیم و سپس به پشت سر بازگردانیم.» (نساء/ 47) در اینجا ممکن است بگویى دادن نامه عمل کفار از پشت سر منافات دارد با آیات دیگرى که مى فرماید: نامه آنان را به دست چپشان مى دهند، مانند آیه «و أما من أوتی کتابه بشماله فیقول یا لیتنی لم أوت کتابیه؛ اما کسى که نامه اعمال او به دست چپش داده شده مى گوید: اى کاش هرگز نامه اعمالم به من داده نمى شد.» (الحاقه/ 25) ولیکن بین این دو دسته آیات منافاتى نیست، (چون در سابق هم خاطرنشان کردیم که مواقف روز قیامت یک موقف و دو موقف نیست).
آنها که از شرم نامه اعمال را پشت سر مى گیرند!
فعل ماضى «أوتى» ظاهر در این است که پیش از رسیدن نهایت کدح و ملاقات رب، کتاب آورده شده است. چون کدح، کوشش مؤثر است و کتاب محصول و صورت ثبات یافته کوشش و پیوسته به کادح می باشد باید پیش از رسیدن به نهایت کدح با کادح آورده شود. وراء ظهر، آن جهتى است که انسان با کدح ذاتى خود، از میان جواذب متضاد آن می گذرد و پشت سرش می گذارد و به سوى مقامات برتر و دریافت حقایق ربوبى روى مى آورد، پس کسى که با این کدح فطرى و ذاتى که خواه ناخواه از تنگناى محدود غرائز و گذرگاههاى شهوات و انگیزه هاى پست می گذرد و آنها را پشت سر می گذارد اگر دلش در بندهاى اوهام و شهوات دوران گذشته باشد و روى اندیشه اش به پشت سر و به سوى تأمین هواها باشد، دیوان و صفحات اعمالش در این جهت و آثار ناشى از آن صورت می گیرد و از وراء گذشته اى که از آن روى گردانده به او پیوسته و به سویش آورده می شود.
در این آیه وراء ظهر، در مقابل یمین آمده است: «فأما من أوتی کتابه بیمینه» و چون یمین دلالت به قدرت و تسلط و فعالیت در جهت خیر و برکت دارد، وراء ظهر، جهت ضعف و انفعال را می رساند. در حقیقت جهت پست و پشت سرگذارده انسان همان جهتى است که پیوسته در معرض انفعال انگیزه هاى غرائز و جواذب متضاد شهوات می باشد همین انفعالهاست که میدان درک و عمل را محدود می نماید و آن چنان شخص را مشغول می دارد که از خود و عالم و مسیر نهایى خود بی خبر می نماید و پیوسته در میان طوفان شهوات خود چون گردباد به هم مى پیچد. این جهت وراء ظهر، که جهت انفعال و ضعف انسان می باشد همان است که آیه 25 سوره حاقه، از آن به جهت شمال تعبیر نموده است: «و أما من أوتی کتابه بشماله فیقول یا لیتنی لم أوت کتابیه؛ اما آن کسى که کتابش به جهت چپش آورده شود، پس می گوید اى کاش کتابم به من داده نمی شد.» وراء ظهر، گذرگاهها و مراحل گذشته ای است که دوزخ و انواع عذابها از آنها ناشى می شود و از پى سرکشان در مى آید: «من ورائه جهنم و یسقى من ماء صدید* و من ورائه عذاب غلیظ؛ دوزخ پيش روى اوست و به او آبى چركين نوشانده مى شود.» (ابراهیم/ 16- 17) «من ورائهم جهنم و لا یغنی عنهم ما کسبوا شیئا؛ پيشاپيش آنها دوزخ است و نه آنچه را اندوخته و نه آن دوستانى را كه غير از خدا اختيار كرده اند به كارشان مى آيد.» (جاثیه/ 10) و همان سجین است که کتاب فجار در جهت آن است: «إن کتاب الفجار لفی سجین» (مطففین/ 7)
کلمات و سطور این کتاب که صورتهاى ثبت شده اعمال است، دوزخ و انواع عذابهاى آن را می نمایاند آن گاه به سوى دوزخى رخ می نماید و روى مى آورد، همین که کتاب آشکارا و دارنده آن هشیار گردید و آن را از نزدیک دید، فریاد برمی دارد و می خواهد که این کتاب از وى دور، یا خود، یا کتاب نابود شود: «فسوف یدعوا ثبورا؛ به زودى فریاد مى زند اى واى بر من که هلاک شدم.» (انشقاق/ 11) بیگانگان کتاب و دفاتر اندیشه و اعمال و کردار آنان از پشت سر به آنها داده مى شود شاهد آن است که محکوم به شقاوت و تیره بختى خواهند بود و نتیجه بررسى محکومیت آنها است آنگاه فریاد برآورند ویل و هلاکت خود را با تضرع و زارى گویند. دعاى او براى خلاصى از هلاکت و اعتراف به نابودى سودش نرساند و به زودى به آتش در خواهد آمد و خوراک حرارت آن خواهد گشت: «و یصلى سعیرا؛ و در شعله هاى سوزان آتش دوزخ مى سوزد.» (انشقاق/ 12)
در برخی روایات اسامی پاره ای از کسانی که نامه اعمالشان به دست راستشان یا از پشت سر به دست چپشان داده می شود به عنوان تطبیق مصداقی بازگو شده است؛ چنان که امام باقر (ع) می فرماید: «"فأما من أوتی کتابه بیمینه" عبارت است از ابوسلمه عبدالله بن عبدالأسود بن هلال مخزومی که از طایفه بنی مخزوم (و در جبهه حق بوده)، "و أما من أوتی کتابه وراء ظهره" برادر او أسود بن عبدالأسود مخزومی است (وی در جبهه باطل قرار داشت) و حمزة بن عبدالمطلب در جنگ بدر او را کشت.»
نامه ای از پشت سر یا دست چپ!؟
در اینکه چگونه نامه اعمالشان را به پشت سرشان مى دهند، و چگونه این آیه با آیاتى که مى گوید نامه اعمالشان را به دست چپشان مى دهند، جمع مى شود؟ مفسران تفسیرهاى گوناگونى ذکر کرده اند: بعضى گفته اند: دست راست آنها را به گردنشان زنجیر مى کنند، و نامه اعمالشان را به دست چپ و از پشت سر مى دهند که نشانه ذلت و سرافکندگى و شرمسارى است. بعضى دیگر گفته اند: هر دو دست آنها را مانند اسیران از پشت سر مى بندند و نامه اعمالشان را به دست چپشان مى دهند. بعضى دیگر گفته اند: با توجه به آیه 47 سوره نساء که مى گوید «من قبل أن نطمس وجوها فنردها على أدبارها؛ پیش از آنکه صورتهایى را محو کنیم و به پشت سر بازگردانیم.» این گروه مجرمان صورتهایشان به عقب برگشته، و باید نامه اعمالشان را شخصا بخوانند، لذا آن را به دست چپ آنها در پشت سر مى دهند. ولى مناسبتر این است که گفته شود اصحاب الیمین با سرافرازى و افتخار و مباهات نامه اعمالشان را به دست راست گرفته و صدا مى زنند: «هاؤم اقرؤا کتابیه: اى اهل محشر! بیایید و نامه اعمال ما را بگیرید و بخوانید.» (حاقه/ 19) اما وقتى مجرمان تبهکار نامه اعمالشان را به دست چپشان مى دهند آنها از شرمسارى و ذلت دست را پشت سر مى گیرند، تا این سند جرم و فضاحت کمتر دیده شود، ولى چه فایده که در آنجا چیزى پنهان شدنى نیست. جمله ی "یدعوا ثبورا" اشاره به تعبیرى است که عرب به هنگام بروز یک حادثه خطرناک دارد، و فریاد مى زند: "وا ثبورا"! یعنى اى واى که هلاک شدم (توجه داشته باشد که" ثبور" به معنى هلاکت است). ولى این آه و ناله و داد و فریاد به جایى نمى رسد، و به دنبال آن "و یصلى سعیرا" است یعنى وارد آتش سوزان جهنم مى شود.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 20 صفحه 403 - 407
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 430
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 26 صفحه 307
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 17 صفحه 449
سيد محمدحسين حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 18 صفحه 59
سیدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد 3 صفحه 293
نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد 15 صفحه 68
عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد 14 صفحه 51
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها