انتقال اعمال خیر و شر اشخاص به دیگران
فارسی 3014 نمایش |از جمله وقایع روز قیامت آن است که عموم مردم از اولین و آخرین در آن صحنه پهناور متفرق و پراکنده خواهند شد هم چنانکه بر حسب عقیده و ذات و ذاتیات که در اثر عقیده و افعال اختیار در نظام اختیار کسب نموده لا محاله تباین ذاتى خواهند یافت و در اثر ظهور ذات و ذاتیات هر فردى در عالم قیامت لا محاله منتهى سیر آنان نیز با یکدیگر تباین ذاتى خواهد داشت. بالاخره هر فردى بر حسب شئون ذاتى خود به مقامى نائل خواهد شد و در نتیجه همه افعال اختیارى که سیر و سلوک و کسب جوهر ذاتى هر فردى است به ظهور خواهد رسید و اعمال صالحه اهل ایمان سیرت نعمت و رحمت آن به رشد رسیده به صورت نعمت تجسم خواهد نمود به همین قیاس اعمال قبیح و گناهان بیگانگان به صورت نقمت و عقوبت از درون آنان ظهور نموده و اعضاء و جوارح آنان را فرا خواهد گرفت.
استفاده مى شود پس از بررسى به اعمال افراد بشر از اولین و آخرین هر فردى به خصوص مسیر خاصى در پیش خواهد داشت و هر فردى از اهل ایمان بر حسب مقام از سعادت و نعمت که براى او مقرر شده بدان سو رهسپار خواهد بود. به همین قیاس هر فردى از کفار و گناهکاران به مقام که براى او از درکات دوزخ مقرر و اعلام شده سوق داده مى شود و اندیشه باطل و اعمال قبیح و گناهان آنان تجسم یافته وسیله اجراى عقوبت بر آنان خواهد شد. مى فرماید: «یومئذ یصدر الناس أشتاتا لیروا أعمالهم؛ در آن روز مردم به صورت گروه هاى مختلف از قبرها خارج شده، در عرصه محشر وارد مى شوند، تا اعمالشان به آنها نشان داده شود.» (زلزله/ 6)
منظور از جمله ی "لیروا أعمالهم؛ تا اعمالشان را به آنها نشان دهند" مشاهده جزاى اعمال است. یا مشاهده نامه اعمال که هر نیک و بدى در آن ثبت است. یا مشاهده باطنى به معنى معرفت و شناخت چگونگى اعمالشان است. و یا به معنى "تجسم اعمال" و مشاهده خود اعمال است. تفسیر اخیر با ظاهر آیه از همه موافقتر است، و این آیه یکى از روشنترین آیات بر مساله تجسم اعمال محسوب مى شود که در آن روز اعمال آدمى به صورتهاى مناسبى تجسم مى یابد و در برابر او حضور پیدا مى کند، و همنشینى با آن مایه نشاط یا رنج و بلا است.
سپس به سرانجام کار هر یک از این دو گروه مؤمن و کافر، نیکوکار و بدکار، اشاره کرده مى فرماید: «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره؛ پس کسى که به اندازه سنگینى ذره اى کار خیر انجام داده آن را مى بیند.» (زلزله/ 7) آیه بیان ظهور سیرت افعال اختیارى بشر است نظر به این که هر حرکت ارادى ظهورى از درون و رشد روان می باشد و بدان وسیله جوهر ذاتى خود را کسب مى نماید ناگزیر اقتضاء ذاتى است که در عالم قیامت به طور حتم همین اقتضاء ظهور خواهد نمود و عمل خیر خود را چه بزرگ و مهم باشد و یا کوچک رشد نموده به صورت نعمت در آمده مورد استفاده قرار خواهد گرفت با توجه به این که هر عمل خیر در دنیا از هنگام صدور نیروى حیات به آن دمیده شده از نظر ارتباط که با ساحت پروردگار داشته عمل باقى است چنانچه در اثر ریاء و سمعه و یا عجب و مانند آن حبط شود نیروى حیات از آن عمل خیر زایل شده کان لم یکن خواهد بود. بدین جهت در عالم قیامت فقط هر عمل خیر که رابطه و شعار عبودیت داشته مورد استفاده قرار گرفته از نظر اینکه نیروى بقاء به آن دمیده شده وگرنه بیهوده خواهد بود.
هم چنین هر که کوچکترین عمل ناسزا به جا آورد: «و من یعمل مثقال ذرة شرا یره؛ و هر کس به اندازه سنگینى ذره اى کار بد کرده آن را مى بیند.» (زلزله/ 8) از نظر اینکه سیر و سلوک و کسب جوهر وجودى خود را به سوى پلیدى روى آورده در حقیقت به همان قدر صفاء و نورانیت روانى خود را از دست داده ظلمت و تیرگى آن عمل گریبانگیر او خواهد شد هم چنانکه از اهل بیت (ع) روایت شده که ارتکاب گناه سبب پیدایش تیرگى در قلب اهل ایمان خواهد شد چنانچه به توبه و آتش حسرت و پشیمانى تیرگى قلب خود را رفع و صفاء و نورانیت از دست رفته خود را باز خواهد یافت وگرنه تیرگى به طور ثابت خواهد بود. خلاصه رفتار ناسزا و ناسپاسى نعمت پروردگار مرتبه اى از شقاوت و محرومیت از رحمت است همچنانکه اندیشه کفر و شرک رذیله خلقى و مبارزه با ساحت کبریائى حجاب و پرده اى است که روان انسان را تیره و ظلمانى نموده و از مقام انسانى ساقط مى نماید.
عدم منافات بین آیه "فمن یعمل مثقال ذرة..." با آیاتى که بر حبط اعمال، تبدیل و تکفیر سیئات و انتقال حسنات و سیئات دلالت دارند. مراد از "صادر شدن مردم در قیامت با حالت تفرقه" در جمله ی "یومئذ یصدر الناس أشتاتا لیروا أعمالهم"، برگشتن آنان از موقف حساب به سوى منزلهاشان که یا بهشت است و یا آتش مى باشد، در آن روز اهل سعادت و رستگارى از اهل شقاوت و هلاکت متمایز مى شوند، تا اعمال خود را ببینند، جزاى اعمالشان را نشانشان دهند، آن هم نه از دور، بلکه داخل در آن جزایشان کنند، و یا به اینکه خود اعمالشان را بنابر تجسم اعمال به ایشان نشان دهند.
بعضى از مفسرین گفته اند: مراد از صدور مردم، بیرون شدنشان از قبور به سوى موقف حساب است، و منظور از متفرق بودنشان، متمایز بودن آنان از نظر سیما است، بعضى با روى سفید، و برخى با روى سیاه بیرون مى آیند، بعضى با حالت امنیت، برخى با حالت فزع، و همچنین تمایزهاى دیگر که از جزاى اعمالشان و نتیجه حسابشان خبر مى دهد، و تعبیر از آگهى از جزا با واژه رؤیت، و تعبیر از اعلام به نتیجه حساب با واژه "ارائه" نظیر تعبیرى است که در آیه ی «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء؛ روزى که هر کس آنچه را که از خیر و شر انجام داده مى بیند.» (آل عمران/ 30) ولى وجه اول هم به ذهن نزدیک تر و هم روشن تر است.
کلمه ی "مثقال" به معناى هر وسیله اى است که با آن وزنها را مى سنجند، و کلمه ی "ذره" به معناى آن دانه هاى ریز غبار است، که در شعاع آفتاب دیده مى شود، البته این کلمه به معناى مورچه هاى ریز نیز مى آید. آیه مورد بحث به دلیل اینکه حرف "فاء" بر سر دارد تفریع و نتیجه گیرى از آیه قبلى است، که سخن از ارائه اعمال بندگان داشت، و همان بیان را تاکید نموده مى فهماند که از کلیت ارائه اعمال هیچ عملى نه خیر و نه شر نه کوچک و نه بزرگ حتى به سنگینى ذره استثناء نمى شود، و نیز حال هر یک از صاحبان عمل خیر و عمل شر را در یک جمله مستقل بیان نموده، جمله را به عنوان یک ضابطه و قاعده کلى (که مورد هیچ خصوصیتى ندارد) ذکر مى فرماید.
در اینجا این سؤال به ذهن مى رسد که در آیات شریفه قرآن آیاتى هست که با این ضابطه کلى سازگار نیست، از آن جمله آیاتى که دلالت دارد بر حبط و بى نتیجه شدن اعمال خیر به خاطر پاره اى عوامل، و آیاتى که دلالت دارد بر انتقال اعمال خیر و شر اشخاص به دیگران، مانند انتقال حسنات قاتل به مقتول، و گناهان مقتول به قاتل، و آیاتى که دلالت دارد بر اینکه در بعضى توبه کاران گناه مبدل به ثواب مى شود، و آیاتى دیگر. جواب از این سؤال این است که آیات مذکور حاکم بر این دو آیه است، و بین دلیل حاکم و محکوم منافاتى نیست، مثلا آیاتى که دلالت دارد بر حبط اعمال، شخص صاحب عمل خیر را از مصادیق کسانى مى کند که عمل خیر ندارند، و چنین کسى عمل خیر ندارد تا به حکم آیه مورد بحث آن را ببیند، و همچنین قاتلى که نگذاشت مقتول زنده بماند و عمل خیر انجام دهد، اعمال خیرش را به مقتول مى دهند، و خودش عمل خیرى ندارد تا آن را ببیند، و توبه کارى که گناهش مبدل به حسنه مى شود، براى این است که گناه موافق میل او نبوده، عواملى خارجى باعث گناهکارى او شدند، و آن عوامل کار خیر، موافق طبعشان نیست، ولى چون مى خواستند در بین مردم نیکوکار و موحد باشند، و بلکه رئیس و رهبر آنان باشند، لذا با زبان شکار حرف زدند، پس خوبیهاشان از خودشان نیست، لذا در قیامت بدیهاى توبه کاران را به آن عوامل مى دهند، و خوبیهاى آن عوامل را به توبه کاران، در نتیجه توبه کاران گناهى ندارند تا به حکم آیه مورد بحث در قیامت آن را ببینند، و نیز عوامل شر، کار خیرى ندارند، تا به حکم آیه مورد بحث آن را ببینند.
چند نکته از آیات مورد بحث
از آیه استفاده مى شود که:
1- یگانه امتیاز و فصل حقیقى هر فردى از بشر همانا صورت اندیشه و سیرت روان و افعال اختیارى صالح و طالح او است که ظهور و رشد روان در نظام خارج خواهد بود و در اثر آن هر فردى از سایر افراد بشر امتیاز خواهد یافت بر این اساس امتیاز وجودى هر فردى از طریق اکتساب بوده و به اختیار خود شخص است.
2- غرض و فایده پایه افعال اختیارى بشر است یعنى با در نظر داشتن فائده و اثر فاعل مختار اقدام به عمل می نماید و در حقیقت فاعل مختار خود را محکوم فائده عمل خود مى نماید زیرا عمل اختیارى در ذات و روان فاعل اثر خواهد گذارد و اثر و فایده هر عمل و همچنین ضرر و زیان آن از مبادى روانى فعل اختیارى بشمار میآید در حقیقت روان بدان صورت درآمده است و به نیروى پلیدى خود اقدام به گناه مى نماید و آن را ترجیح بر ترک آن گناه می دهد.
3- در نتیجه التزام به ایمان و اعمال صالحه و پرهیز از گناهان گروهى به اقصى درجه کمال و سعادت نائل خواهند شد و امتیاز ذاتى از سایرین به دست آورده و مسطوره صفات کمال و جلال کبریائى گردند هم چنین گروه بى شمارى به اقصى مرتبه کفران نعمت رسیده مسطوره تبرى و غضب ساحت کبریائى گردند و غرض ثانوى از نظام اختیار و صحنه آزمایش خواهند بود بدین وسیله ارواح خبیثه از نیکان جدا شده و امتیاز بیابند و در دو سو و دو قطب قرار خواهند گرفت.
تفسیر قمى در روایت ابى الجارود از امام ابوجعفر (ع) روایت نموده درباره آیه «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره» فرمود «چنانچه از اهل دوزخ باشد و در دنیا مثقال ذره اى عمل خیر نموده باشد در روز قیامت سبب حسرت او خواهد بود چنانچه عمل براى غیر پروردگار باشد و هر که عمل بد و ناسزا نماید مثقال ذره اى کیفر آن را خواهد دید فرمود چنانچه از اهل بهشت باشد آن عمل شر را روز قیامت خواهد دید و مورد مغفرت قرار خواهد گرفت.» از ابن عباس روایت شده که جبرئیل به حضور رسول (ص) عرض نمود «پروردگار تو را سلام می رساند و می فرماید تو را مغموم و حزین مى بینم در حالى که او اعلم است.» رسول (ص) عرض نمود «فکر مرا درباره امت اسلام مشغول نموده است.» جبرئیل عرض نموده «درباره کفار و یا درباره اهل ایمان.» فرمود «بلکه درباره اهل ایمان و اهل لا اله الا الله.» جبرئیل رسول (ص) را به نزد قبر شخصى از بنى سلمة برد و به جناح خود به قبر زد. میت برخاست به اذن پروردگار چهره او روشن و او می گفت «لا اله الا الله محمد رسول الله و الحمد لله رب العالمین» جبرئیل به او گفت «بازگرد به حال خود.» بازگشت و بر قبر دیگر جبرئیل به جناح خود زد ناگهان شخص سیاه چهره اى برخاست می گفت «وا حسرتاه وا سوأتاه» جبرئیل گفت «بازگرد» جبرئیل به رسول (ص) عرض نمود «این چنین روز قیامت مردم از قبور خواهند برخاست هم چنانکه مرده اند.» مفسر گوید «شهادت به وحدانیت پروردگار و رسالت رسول (ص) که آن میت اعلام نمود هنوز امر وصایت على (ع) طرح و مقرر نشده است.»
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 20 صفحه 583-587
سيد محمدحسين حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 18 صفحه 254-257
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 27 صفحه 227
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها