نظام آثار اعمال
فارسی 2999 نمایش |1ـ آنچه در برابر کفر و ارتداد تباه کننده ی کردار انسان در دنیا و آخرت قرار دارد، اسلام و توبه است که اثر گناهان را هم در دنیا و هم در آخرت از بین می برد؛ چنان که خدای سبحان می فرماید: «قل یا عبادی الذین أسرفوا علی أنفسهم لا تقنطوا من رحمة الله إن الله یغفر الذنوب جمیعا إنه هو الغفور الرحیم* و أنیبوا إلی ربکم و أسلموا له من قبل أن یأتیکم العذاب ثم لا تنصرون* و اتبعوا أحسن ما أنزل إلیکم من ربکم؛ بگو ای بندگان من که بر خود ستم کردید، از رحمت خدا نا امید نباشید که خدا همه گناهان را (با توبه) می آمرزد؛ زیرا او آمرزگار رحیم است و به سوی پروردگارتان بازگردید و تسلیمش شوید، قبل از آن که عذاب به سراغتان آید و آن هنگام یاری نشوید و از بهترین چیزی که از ناحیه ی پروردگار به سویتان نازل گشته پیروی کنید.» (زمر/ 53- 55) همچنین می فرماید: «فمن اتبع هدای فلا یضل و لا یشقی؛ هر کس از هدایتم پیروی کند نه گمراه می شود و نه بدبخت.» (طه/ 123)
2 ـ پاره ای از گناهان همه کارهای نیک را حبط می کند؛ مانند کفر به خدا و دشمنی با رسول خدا (ص) و جلوگیری از دین الهی؛ چنان که می فرماید: «إن الذین کفروا و صدوا عن سبیل الله و شاقوا الرسول من بعد ما تبین لهم الهدی لن یضروا الله شیئا و سیحبط أعمالهم* یا أیها الذین امنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و لا تبطلوا أعمالکم؛ آنان که کافر شدند و از راه خدا جلوگیری کردند و با رسول دشمنی ورزیدند، آن هم پس از آن که راه هدایت برایشان روشن شد، هرگز هیچ ضرری به خدا نمی زنند و خداوند به زودی تمام اعمالشان را حبط می کند. هان ای کسانی که ایمان آورده اید خدا و رسول او را اطاعت کنید و اعمال خود را باطل مسازید.» (محمد/ 32- 33) غرض آن که، پاره ای از معاصی پایه گناهان دیگر و ویرانگر همه اطاعت های گذشته است؛ چنان که بعضی از طاعت ها مایه طاعت های دیگر و سبب ویرانی هرگونه بنای الحاد و تباهی است.
مراد از "الذین کفروا" در اینجا رؤساى کفر و ضلالت در مکه است. البته سایر رؤساى کفر نیز به آنها ملحقند و آیه شریفه شامل همه کسانى است که مانع راه خدا مى شوند و با رسول او دشمنى مى ورزند، چیزى که هست کفار مکه فعلا مورد بحثند، چون آنها با رسول خدا (ص) به شدیدترین وجهى آن هم بعد از آنکه حق و هدایت برایشان روشن گردید دشمنى ورزیدند. مى فرماید: این کفار هیچ ضررى به خدا نمى زنند، چون کید ایشان و نقشه هایى که علیه خدا مى کشند ضررش به خودشان برمى گردد، "و سیحبط أعمالهم" و به زودى اعمالشان را بى نتیجه مى کند و نیرویى که براى هدم اساس دین مصرف مى کنند و آنچه براى خاموش کردن نور خدا به کار مى بندند هدر مى رود. بعضى از مفسرین گفته اند: مراد این است که اعمال نیکشان حبط گشته، در آخرت اجر نمى برند. ولى معناى اول با سیاق آیه سازگارتر است، چون بنا بر معناى اول آیه شریفه در صدد تحریک و تشویق مؤمنین به قتال با مشرکین نیز هست. و نیز آنان را دلخوش مى کند به اینکه سرانجام، پیروزى نصیبشان مى شود، هم چنان که آیات بعد این نکته را خاطرنشان مى سازند.
مقصود از مفاد جمله ی "لا تبطلوا أعمالکم"
مراد از اطاعت خدا به حسب مورد اطاعت او در احکام مربوط به قتال است، و مراد از "اطاعت رسول" اطاعت او است در هر دستورى که آن جناب مامور به آن و به ابلاغ آن شده، و نیز هر دستوری است که آن جناب به عنوان مقدمه قتال و به ولایتى که در آن داشته داده، و مراد از "ابطال اعمال" تخلف از حکم قتال است، آن طور که منافقان و مرتدین تخلف کردند. ولى بعضى از مفسرین گفته اند: مراد از "ابطال اعمال" و حبط شدن آن منت نهادن بر خدا و رسول است که ما ایمان آوردیم، و چنین و چنان کردیم، به شهادت اینکه در جاى دیگر فرموده: «یمنون علیک أن أسلموا؛ بر تو منت مى گذارند که اسلام آوردند.» (حجرات/ 17) بعضى دیگر گفته اند: منظور از این ابطال، ابطال به ریا و خودنمایى است. بعضى دیگر گفته اند: ابطال به وسیله عجب و خودپسندى است. بعضى گفته اند: به وسیله کفر و نفاق است. و بعضى گفته اند: مراد تنها ابطال صدقات به وسیله منت و اذیت است هم چنان که فرموده: «لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الأذى؛ صدقه هاى خود را با منت و آزار، باطل مكنيد.» (بقره/ 264) و بعضى گفته اند: ابطال به وسیله گناهان است. و بعضى دیگر گفته اند: به وسیله گناهان کبیره است. و اشکالى که متوجه همه این گفته ها مى شود (به فرض اینکه هر یک در جاى خود درست باشد) این است که هر کدام از آنها یکى از مصادیق آیه است، نه اینکه آیه در خصوص آن نازل شده. تازه این در صورتى است که ما از سیاق آیه صرف نظر. کنیم و گر نه گفتیم که سیاق تنها با این معنا سازگار است که منظور تخلف از جهاد باشد.
3ـ برخی از کارهای نیک اثر بعضی از گناهان را از بین می برد: «و أقم الصلوة طرفی النهار و زلفا من الیل إن الحسنات یذهبن السیئات؛ نماز را در دو طرف روز و پاره ای از آغاز شب به پا دار که نیکی ها، بدی ها را از بین می برد.» (هود/ 114) نیز مانند اجتناب از گناهان کبیره که سبب می شود بدی ها (گناهان صغیره) از بین برود: «إن تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم؛ اگر از گناهان کبیره ای که از آن نهی شده اید اجتناب کنید ما گناهان (صغیره) شما را محو می کنیم.» (نساء/ 31) همچنین فرمود: «الذین یجتنبون کبائر الإثم و الفواحش إلا اللمم إن ربک واسع المغفرة؛ کسانی که از گناهان کبیره و فواحش اجتناب می کنند و تنها جرمشان گناهان کوچک است خدا آنان را می آمرزد؛ زیرا پروردگارت آمرزشی وسیع دارد.» (نجم/ 32)
حاصل این که، صحنه ی جزا و پاداش آخرت، نظامی متفاوت با نظام دنیا دارد. چه بسا عملی در آن عالم مبدل به عملی دیگر شود و چه بسا کرداری که از انسانی سرزده مستند به دیگری شود و گاهی درباره عملی حکمی می شود غیر آن حکمی که در عالم دنیا داشت. البته نباید پنداشت که بنابراین "احکام عقل" در مورد اعمال و آثار کردار به طور کلی باطل است؛ زیرا حق تعالی هر جا استدلال کرده، یا از فرشتگان موکل بر امور و بر مجرمین در حال مرگ، یا برزخ حکایت می کند، و همچنین در مسائل قیامت به دلیل های عقلی، یعنی دلیلی که عقل بشر با آنها آشناست استدلال می کند و همه جا بر این نکته تکیه دارد که خدا به حق حکم می کند و هرکس هرچه کرده پاداش کامل آن را دریافت خواهد کرد.
قرآن کریم آیات فراوانی در این باره دارد؛ مانند: «و نفخ فی الصور* و قضی بینهم بالحق؛ و در صور دمیده می شود و میان آنها به حق داوری می شود.» (زمر/ 68- 69) حتی شیطان نیز به این نکته آگاه بوده و از آن خبر داده است: «إن الله وعدکم وعد الحق و وعدتکم فأخلفتکم؛ خدا به شما وعده ای حق داد و من هم وعده ای دادم و وفا نکردم.» (ابراهیم/ 22)
سر کلام این است که خداوند سبحان در دعوت و ارشاد مردم به زبان آنان سخن می گوید و در مخاطبات، طبق قانون خردهای اجتماعی حکم می راند و به اصول و قوانینی تمسک می کند که در عالم عبودیت و مولویت مقرر است. از این رو خود را مولا و مردم را بندگان خوانده و پیامبران را فرستادگانی به سوی بندگان برشمرده، با امر و نهی، بشارت و انذار، وعده و تهدید و سایر پیامدهای آن از قبیل عذاب، مغفرت و غیره ارتباط خود را با آنان حفظ فرموده است.
با این همه، تصریح می کند که حقایق قرآن، برتر از آن است که به توهم و خیال مردمان درآید. از این رو آن حقایق را تنزل داده تا با افق ادراک بشر هم سطح شود و در دسترس آنان قرار بگیرد؛ چنان که فرمود: «و الکتاب المبین* إنا جعلناه قرانا عربیا لعلکم تعقلون* و إنه فی أم الکتاب لدینا لعلی حکیم؛ سوگند به کتاب آشکار و روشنگر، ما آن را کتابی خواندنی و عربی قرار دادیم تا شاید بیندیشید. این کتاب در ام الکتاب بود که نزد ما مقامی بلند و فرزانه دارد.» (زخرف/ 2ـ 4؛ المیزان/ ج 2، ص 167- 176)
تذکر: آنچه در "ام الکتاب" قرار دارد و علی حکیم است،حقایق قرآنی است و نیل به آن مرحله میسور انسان های متعارف و عادی نیست و چاره ای جز ترقیق، تنزیل و تمثیل به صورت های گوناگون نخواهد بود،تا بشر توان تحمل و اعتبار آن راپیدا کند.
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 32
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 18 صفحه 367
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها