بخشودگی گناهان (عدم پذیرش توبه)
فارسی 3194 نمایش |توبه این دسته پذیرفته نمی شود
خداوند توبه چند گروه را قبول نمی کند: «و لیست التوبة للذین یعملون السیات حتی إذا حضر أحدهم الموت قال إنی تبت الان و لا الذین یموتون و هم کفار أولئک أعتدنا لهم عذابا ألیما؛ توبه کسانی که کارهای زشت می کنند و چون مرگشان فرا می رسد می گویند که اکنون توبه کردیم، و نیز آنان که کافر بمیرند، پذیرفته نخواهد شد. برای اینان عذابی دردآور مهیا کرده ایم.» (توبه/ 18) در این آیه شریفه تعبیر آیه قبلی را که می فرمود: «بر خدا و به نفع گنه کاران است که توبه آنان را بپذیرد» نیاورد، با این که می دانیم در این آیه نیز همان معنا منظور است، و می خواهد بفرماید: «بر خدا و به نفع اینگونه توبه کاران نیست که توبه شان را بپذیرد، و نمی پذیرد» ولیکن خواست به این وسیله اشاره کند به اینکه رحمت خاصه الهی و عنایتش از این دو طایفه منقطع است، هم چنان که گفتیم در آیه قبلی از گناه تعبیر به مفرد (سوء) کرد، و در این آیه به جمع (سیئات) تعبیر آورد، معلوم می شود در باره این دو طایفه عنایت دارد گناهانشان را بشمارد، و علیه آنان ضبط کند.
از اینکه جمله "یعملون السیئات" را مقید کرد به جمله: «تا وقتی که مرگشان فرا رسد» استمرار گناه فهمیده می شود، حال یا به خاطر اینکه سهل انگاری در شناختن به سوی توبه و امروز و فردا کردن در آن، خودش معصیتی است مستمر، که هر لحظه تکرار می شود، و یا به خاطر اینکه این سهل انگاری به منزله مداومت بر گناه است، و یا به خاطر اینکه غالبا خالی از تکرار معصیت نیست، یا تکرار همان معصیت اول یا گناهانی دیگر شبیه به آن. و اینکه فرمود: «حتی إذا حضر أحدهم الموت» و نفرمود: «حتی اذا جاءهم الموت»، یعنی فرمود: «وقتی مرگ یکی از شما برسد» و نفرمود: «وقتی مرگ شما برسد» برای این بود که دلالت کند بر اینکه افراد مورد نظر توبه را امری حقیر و بی اهمیت نشمارند، با اینکه مساله توبه اینقدر بی اهمیت نیست که مردم در طول زندگی خود هر کاری خواستند بکنند، و هیچ باکی نداشته باشند همین که مرگ یکی از آنان رسید تنها خود او برای اینکه از خطرها و مهلکه هایی که با مخالفت امر الهی برای خود آماده کرده نجات یابد بگوید: حالا دیگر توبه کردم.
پس امر توبه به این آسانی نیست، که گنهکار با صرف گفتن چند لفظ و یا صرف نیت توبه از همه مخاطر رهایی یابد. از اینجا روشن می شود که مقید کردن جمله (تبت) بقید (الان) چه معنا می دهد، چون این قید به ما می فهماند که حضور مرگ و مشاهده کردن صاحب این سخن عظمت و سلطنت آخرت را باعث شده است که او بگوید: "إنی تبت" «من اکنون توبه می کنم» پس چنین کسی منطقی خواهد داشت حال اگر به زبان نگوید به دل می گوید.
پس معنای جمله چنین می شود که من در این حال که مرگ را حق دیدم، و جزای حق را مشاهده کردم، اینک تائب هستم. و خدای تعالی نظیر این بیان را از مجرمین حکایت کرده که روز قیامت چه می گویند آنجا که می فرماید: «و لو تری إذ المجرمون ناکسوا رؤسهم عند ربهم ربنا أبصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحا إنا موقنون؛ و چه خوب بود تو و هر بیننده دیگر این حالت مجرمین را می دیدید که نزد پروردگارشان سرها به زیر افکنده می گویند: پروردگارا دیدیم و شنیدیم، اینک ما را به دنیا برگردان تا عمل صالح کنیم، که دیگر یقین بر ایمان حاصل گشت.» (سجده/ 12) این توبه از صاحبش قبول نمی شود، برای اینکه در حالی صورت می گیرد که از زندگی دنیا مایوس شده، و از هول و وحشت انتقال به دیگر سرای مطلع گشته آن یاس و این هول او را مجبور کرده به اینکه از اعمال چندین ساله خود توبه کند، و تصمیم بگیرد که به سوی پروردگارش بر گردد، اما "و لات حین مناص" دیگر گذشته، چون زندگی دنیایی در بین نیست اختیار عملی هم از دست رفته است.
«و لا الذین یموتون و هم کفار» این جمله معرف مصداق دوم است، از کسانی که توبه شان پذیرفته نیست، و او کسی است که عمری به کفر خود ادامه داده، و در حال کفر مرده، و بعد از مشاهده آخرت اظهار ایمان می کند خدای تعالی توبه او را نمی پذیرد، برای اینکه ایمان آوردنش که همان توبه او است در آن روز، سودی به حالش ندارد، و این معنا در قرآن کریم مکررا آمده که پس از مردن با وجود کفر هیچ راه نجاتی وجود ندارد، و اگر در خواستی بکنند اجابت نمی شود، از آن جمله، فرموده: «إلا الذین تابوا و أصلحوا و بینوا فأولئک أتوب علیهم و أنا التواب الرحیم* إن الذین کفروا و ماتوا و هم کفار أولئک علیهم لعنة الله و الملائکة و الناس أجمعین* خالدین فیها لا یخفف عنهم العذاب و لا هم ینظرون؛ مگر آن کس از علمای اهل کتاب که از تحریف کتاب توبه نموده، آنچه از دین خدا تباه کرده اصلاح، و آنچه در اذهان انحراف ایجاد کرده بیان کند، اینگونه افرادند که من توبه شان را می پذیرم، و من توبه پذیر مهربانم. محققا کسانی که کافر شدند و در حال کفر مردند آنان مشمول لعنت خدا و ملائکه و همه مردمند، و در آن لعنت و دوری از خدا جاودانند، و عذاب از آنان تخفیف نمی پذیرد و مهلتشان نمی دهند.» (بقره/ 160- 162)
نیز فرموده: «إن الذین کفروا و ماتوا و هم کفار فلن یقبل من أحدهم مل ء الأرض ذهبا و لو افتدی به أولئک لهم عذاب ألیم و ما لهم من ناصرین؛ محققا کسانی که کافر شدند و در حال کفر مردند، از یکی از آنان زمین پر از طلا قبول نمی شود، اگر فرضا بتواند چنین مبلغی را فدیه دهد، اینان عذابی دردناک دارند، و از انواع یاوران هیچ یاوری ندارند.» (آل عمران/ 91) نداشتن یاور نداشتن شفیع نیز هست.
اگر جمله ی "و لا الذین یموتون" را مقید کرد بقید (و هم کفار)، برای این بود که بفهماند غیر کفار یعنی مؤمنین که در حال گنهکاری از دنیا می روند، و استکباری نسبت به خدای تعالی ندارند، و در توبه کردن مسامحه نورزیدند (چون در سابق گفتیم مسامحه در توبه توهین به مقام پروردگار و استکبار بر او است) که توبه چنین بنده ای هر چند با مردنش از دست رفته، ولی توبه خدا و برگشت او به سوی مغفرت و رحمتش امکان دارد، چون ممکن است بعد از مردن به وسیله شفاعت شافعان مشمول رحمت خدای تعالی قرار گیرد، و همین خود از جمله شواهدی است بر اینکه مراد از این دو آیه، بیان توبه و بازگشت خدا به بندگانش است، نه بیان حال توبه بنده و برگشتش به سوی خدا، و اگر آن را هم آورده به طفیل آن دیگری ذکر کرده است. «أولئک أعتدنا لهم عذابا ألیما؛ برايشان عذابی دردناك آماده كرده ايم.» (نساء/ 18) اسم اشاره "اولئک" همانطور که اشاره کردیم دلالت می کند بر دوری این دو طایفه از ساحت قرب، و تشریف، و کلمه "اعتدنا" از مصدر اعتاد و به معنای اعداد و یا وعده است.
گفتاری پیرامون توبه
عنوان توبه با همه معانیش که در قرآن کریم آمده از تعالیم حقیقی است که مختص به این کتاب آسمانی است، چون توبه به معنای ایمان آوردن از کفر و شرک هر چند در سایر ادیان آسمانی مانند دین موسی و عیسی (ع) نیز دایر است، اما نه از جهت تحلیل حقیقت توبه و سرایت دادن آن به ایمان بلکه به اسم اینکه، خود توبه ایمان است. حتی از اصول مستقله ای که، آئین مسیحیت را بر آن اصول پی نهاده اند، بر می آید که اصلا توبه فائده ای ندارد، بلکه ناممکن است که انسان از توبه اش بهره مند شود، مخصوصا این معنا از مطالبی که در توجیه به دار آویخته شدن مسیح و جان خود را فدای بشر کردن آورده اند به خوبی مشاهده می شود.
این را داشته باش و آن گاه بدان که ارباب کلیسا بعد از افراط در مساله توبه آن قدر در این مساله که آن را محال می دانستند بی حد و مرز شدند، که به مردم گنهکار اوراق مغفرت می فروختند، و از این راه تجارت می کردند، کلیساچیان که اولیای دین مسیحیت بودند گناهان گنهکارانی را که نزدشان می آمدند و به گناه خود اعتراف می کردند می آمرزیدند. ولی قرآن کریم نه آن راه تفریط را رفته و نه این راه افراط را بلکه حال انسان را از نظر دعوت شدن و هدایت پذیرفتنش تحلیل کرده، و دیده که انسان از نظر پذیرفتن هدایت او، و رسیدنش به کمال و کرامت و سعادتی که باید در زندگی آخرتیش نزد خدای سبحان داشته باشد سعادتی که برایش حیاتی و واجب بوده و در سیر اختیاری به سوی پروردگارش بی نیاز از آن نیست، به تمام معنا فقیر است یعنی فقر و تهیدستی در حاق ذات او است، هم چنان که خود در کلام مجیدش فرمود: «یا أیها الناس أنتم الفقراء إلی الله و الله هو الغنی الحمید؛ هان ای مردم شما همه محتاجان به خدا، و خدای تعالی یگانه بی نیاز است.» (فاطر/ 15) و نیز فرموده «و لا یملکون لأنفسهم ضرا و لا نفعا و لا یملکون موتا و لا حیاة و لا نشورا؛ نه مالک نفع و ضرر خویشند، و نه مالک و اختیار دار مرگ و حیات و زنده شدن خویشند.» (فرقان/ 3)
خدای تعالی می دانست که بشر اگر به حال خود واگذار گشته، دستگیری نشود، در پرتگاه شقاوت و خطر سقوط دوری از خدا و در کنج مسکنت قرار می گیرد، هم چنان که در آیه زیر به آن اشاره نموده می فرماید: «لقد خلقنا الإنسان فی أحسن تقویم* ثم رددناه أسفل سافلین؛ ما انسان را در بهترین وجه متصور بیافریدیم، و سپس همو را به پست ترین مراحل پستی برگرداندیم.» (تین/ 4- 5) و نیز می فرماید: «و إن منکم إلا واردها کان علی ربک حتما مقضیا* ثم ننجی الذین اتقوا و نذر الظالمین فیها جثیا؛ هیچ یک از شما نیست مگر آنکه وارد جهنم می شود این مقدری است که قضایش به طور حتم از ناحیه پروردگارت رانده شده، و آن گاه خصوص مردم با تقوا را نجات می دهیم، و آنها که با کفر و شرک خود ستم کردند به زانو در آمده وا می گذاریم.» (مریم/ 71- 72)
نیز در آغاز خلقت به آدم (ابوالبشر) و همسرش زنهار داده بود که: «فلا یخرجنکما من الجنة فتشقی؛ زنهار که ابلیس شما را از بهشت بیرون نکند، که به زحمت خواهید افتاد.» (طه/ 117) خدای تعالی چون بر این علم داشت، و می دانست که نزدیک شدن بشر به منزلگاه کرامت و استقرارش در مستقر سعادت موقوف بر این است که از آنچه او را به خطرهای نامبرده می افکند منصرف شود، و اگر هم مبتلا بدان شده، از آن دل بر کند، و به سوی پروردگارش رجوع کند، به همین جهت خدای سبحان باب توبه را فتح نمود، توبه از کفر و شرک و توبه از فروعات آن، که همان گناهان باشد.
پس توبه به معنای رجوع به خدای سبحان، و دل زده شدن از لوث گناه و تاریکی و دوری از خدا و شقاوت، مشروط بر این است که قبلا انسان به وسیله ایمان آوردن به خدا و روز جزا خود را در مستقر دار کرامت و در مسیر تنعم به اقسام نعمت اطاعتها و قربت ها قرار داده باشد، و به عبارتی دیگر موقوف بر این است که قبلا از شرک و از هر گناهی توبه کرده باشد، هم چنان که فرمود: «و توبوا إلی الله جمیعا أیها المؤمنون لعلکم تفلحون؛ هان! ای مؤمنین، همگی به سوی خدا توبه برید، تا شاید رستگار گردید.» (نور/ 31) پس توبه به معنای برگشتن به سوی خدا هم توبه از شرک را شامل می شود و هم توبه از گناه را، بلکه شامل غیر این دو نیز می شود.
مطلب دیگر اینکه انسان از آنجایی که گفتیم فی نفسه سراپا فقر است، و به هیچ وجه مالک خیر و سعادت خود نیست، مگر به وسیله پروردگار خود، به ناچار در این رجوعش به سوی پروردگار نیز محتاج است به عنایتی از پروردگارش، و اعانتی از او، چون در سابق هم گفتیم رجوع به خدای تعالی احتیاج به عبودیت و مسکنت به درگاه خدا دارد، که این محقق نمی شود مگر به توفیق و اعانت او، که همین توفیق توبه او و برگشتش به سوی بنده گنهکارش است که قبل از توبه عبد شامل حال عبد می شود، و سپس توبه عبد محقق می گردد، هم چنان که در قرآن کریمش فرمود: «ثم تاب علیهم لیتوبوا؛ سپس به سوی آنان برگشت تا ایشان نیز به سویش برگردند.» (توبه/ 118) و همچنین برگشتن بنده به سوی خدا وقتی سودمند است که خدای تعالی این توبه و برگشت را قبول کند که این خود توبه دوم خدای تعالی است، که بعد از توبه عبد صورت می گیرد هم چنان که فرمود: «فأولئک یتوب الله علیهم؛ اینانند که خدای تعالی به سویشان بر می گردد.» (نساء/ 17)
اگر خواننده محترم (که خدایش توفیق دهد) آن طوری که باید مساله را مورد دقت قرار دهد خواهد دید که تعدد توبه خدای تعالی با قیاس به توبه عبد است، وگرنه توبه او یکی است، و آن عبارت است از رجوع خدای تعالی به رحمتش به سوی بنده که هم قبل از توبه عبد را شامل می شود و هم بعد از آن را، و گاه هم می شود که بدون توبه عبد شامل حال او می شود همچنانکه می گوئیم قبول شفاعت شفیع در حق بنده گنهکار در روز قیامت یکی از مصادیق توبه خدای تعالی است، و آیه شریفه «و الله یرید أن یتوب علیکم و یرید الذین یتبعون الشهوات أن تمیلوا میلا عظیما؛ خدا می خواهد بر شما توبه برد، و کسانی که شهوات را پیروی می کنند می خواهند شما به انحرافی بزرگ منحرف شوید.» (نساء/ 27)
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 4 صفحه 383
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها