ثواب برخی از فضیلت های اخلاقی انسان
فارسی 5709 نمایش |ثواب صبر
1- «عن أبی بصیر عن أبی عبد الله ع قال سمعت أبا جعفر ع یقول إنی لأصبر من غلامی هذا و من أهلی على ما هو أمر من الحنظل إنه من صبر نال بصبره درجة الصائم القائم و درجة الشهید الذی قد ضرب بسیفه قدام محمد ص؛ ابوبصیر از امام صادق (ع) روایت کرده است که: از پدرم (ع) شنیدم که فرمود: من از این غلام خود و تنى چند از افراد خانواده ام نارواییهایى مى بینم که تلختر از حنظل است و بر آن صبر و بردبارى مى کنم. براستى که هر کس (در برابر ناملایمات) صبر پیشه کند، با بردبارى و شکیبائى خود قدر و منزلت روزه دار شب زنده دار، و شهیدى که در رکاب رسول خدا (ص) شمشیر زده است به دست مى آورد».
2- «عن أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر الباقر ع قال من صبر على مصیبة زاده الله عزا على عزه و أدخله جنته مع محمد و أهل بیته؛ ابوحمزه ثمالى از امام محمدباقر (ع) روایت کرده است که فرمود: کسى که در مصیبتى، شکیبائى ورزد، خداوند عزت او را مى افزاید، و او را با محمد (ص) و اهل بیت او (ع) وارد بهشت مى سازد».
ثواب تسلیت و دلدارى
1- «سکونی عن جعفر بن محمد الصادق عن آبائه ع قال قال رسول الله ص التعزیة تورث الجنة؛ سکونى از امام صادق (ع)، و آن حضرت از پدران بزرگوارش (ع) نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: تسلیت گفتن و دلدارى دادن (به افراد مصیبت زده) رفتن به بهشت را دربر خواهد داشت».
2- «و عنه ص قال من عزى حزینا کسی فی الموقف حلة یجبر بها؛ و به همین سند از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: کسى که به اندوهگینى، تسلیت گوید، در روز قیامت لباس فاخرى بر اندام او بپوشانند که مایه شادمانى و سرافرازى او گردد».
3- «عن رفاعة بن موسى النخاس عن أبی عبد الله ع أنه عزى رجلا بابن له فقال له الله خیر لابنک منک و ثواب الله خیر لک منه فلما بلغه جزعه علیه عاد إلیه فقال له قد مات رسول الله ص فما لک به أسوة فقال له إنه کان مراهقا قال إن أمامه ثلاث خصال شهادة أن لا إله إلا الله و رحمة الله و شفاعة رسول الله ص فلن یفوته واحدة منهن إن شاء الله؛ رفاعه بن موسى نخاس (برده فروش) از امام صادق (ع) روایت کرده است که حضرت به مردى که فرزند خود را از دست داده بود، تسلیت و دلدارى داد و فرمود: خداوند براى فرزند تو (به مراتب) از تو بهتر (و دلسوزتر و مهربانتر) است و پاداشى که خداوند به تو کرامت خواهد کرد (به مراتب) بهتر و برتر از فرزند تو است. و هنگامى که خبر دادند که هنوز آن مرد بیتابى مى کند و آرامش خود را هنوز باز نیافته است، بار دیگر نزد مرد رفت و به او فرمود: چرا رحلت رسول خدا (ص) (با آن جلالت قدر) مایه تسلیت و دلدارى خود نمى دانى؟! عرض کرد: فرزند من گناهکار بود و اندوه من به خاطر این است. حضرت فرمود: همانا او سه گونه امید در پیش دارد که باید بدانها دل بست: اول، شهادت و اقرار به یگانگى خداوند (با گفتن لا إله إلا الله)؛ دوم، رحمت بى منتهاى خداوندى؛ سوم، شفاعت رسول خدا (ص)؛ و ان شاء الله هیچ یک از این سه را از دست نخواهد داد و (از عذاب الهى) نجات پیدا مى کند».
4- «عن وهب بن وهب عن جعفر بن محمد الصادق عن أبیه عن آبائه ع عن رسول الله ص قال من عزى مصابا کان له مثل أجره من غیر أن ینقص من أجر المصاب شی ء؛ وهب بن وهب از امام صادق (ع)، و آن حضرت از پدران بزرگوارش (ع) روایت کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: کسى که داغدیده اى را تسلیت و دلدارى دهد، پاداشى همانند پاداش همان مصیبت زده خواهد داشت بى آنکه از پاداش آن داغدیده کاسته شود».
ثواب زیارت قبر مؤمن
عن أحمد بن محمد قال کنت أنا و إبراهیم بن هاشم فی بعض المقابر إذ جاء إلى قبر فجلس مستقبل القبلة ثم وضع یده على القبر فقرأ سبع مرات إنا أنزلناه ثم قال حدثنی صاحب القبر و هو محمد بن إسماعیل بن بزیع أنه من زار قبر مؤمن فقرأ عنده سبع مرات إنا أنزلناه غفر الله له و لصاحب القبر؛ احمدبن محمد نقل کرده است که: من و ابراهیم بن هاشم در گورستانى بودیم که ابراهیم در کنار قبرى روى به قبله نشست، سپس دست خود را بر روى قبر گذاشت و هفت بار سوره إنا أنزلناه را تلاوت کرد، آنگاه به من گفت: صاحب این قبر -محمدبن اسماعیل بن بزیع- براى من روایتى نقل کرده بود که: کسى که قبر مؤمنى را زیارت کند و هفت بار سوره إنا أنزلناه را تلاوت کند، خداوند او و صاحب قبر را خواهد بخشید».
ثواب کسى که بر سر یتیمى دست کشد
1- «عن غیاث بن إبراهیم عن الصادق عن أبیه عن آبائه ع قال قال علی بن أبی طالب ع و ما من مؤمن و لا مؤمنة یضع یده على رأس یتیم ترحما له إلا کتب الله له بکل شعرة مرت یده علیها حسنة؛ غیاث بن ابراهیم از امام صادق (ع)، و آن حضرت از پدران بزرگوارش (ع) روایت کرده است که امیر مؤمنان على (ع) فرمود: هیچ مرد و زن باایمانى نیست که دست نوازش بر سر یتیمى بکشد مگر آنکه خداوند به شماره هر مویى -که با دست او تماس داشته است- یک حسنه براى او ثبت مى کند».
2- «عن الحسن بن السری عن أبی عبد الله ع قال ما من عبد مسح یده على رأس یتیم رحمة له إلا أعطاه الله بکل شعرة نورا یوم القیامة؛ حسن بن سرى از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: هیچ بنده اى نیست که از روى دلسوزى و مهربانى دست بر سر یتیمى بکشد مگر آنکه خداوند در روز قیامت به شماره هر مویى (از آن یتیم) نورى به او کرامت فرماید».
3- «عن جابر عن أبی جعفر ع قال قال رسول الله ص من أنکر منکم قسوة قلبه فلیدن یتیما فیلاطفه و لیمسح رأسه یلین قلبه بإذن الله إن للیتیم حقا و قال فی حدیث آخر یقعده فی خوانه و یمسح رأسه یلین قلبه فإنه إذا فعل ذلک لان قلبه بإذن الله عز و جل؛ جابر از امام محمدباقر (ع) روایت کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: کسى که از قساوت و سنگدلى خود ناراحت باشد (و چاره آن را آن را نداند) یتیمى را به نزد خود فرا خواند و نسبت به او مهربانى کند، و دست نوازش بر سر او بکشد، دل او به اراده خداوندى نرم مى شود، بدرستى که یتیم بر دیگران حقى دارد (و مهربانى به او پاسخگوى این حق تواند بود)».
4- «و قال فی حدیث آخر یقعده فی خوانه و یمسح رأسه یلین قلبه فإنه إذا فعل ذلک لان قلبه بإذن الله عز و جل؛ و در حدیث دیگرى فرموده است: یتیم را بر سر سفره خود بنشاند و دست نوازش بر سر او بکشد، دل او (به خاطر این محبت) نرم خواهد شد، براستى که اگر چنین کند دل او به اراده خداوندى (اگر چه از سنگ بشد به تدریج) نرم مى گردد».
ثواب کسى که یتیمى را از گریه باز دارد
«عن أبو مریم الأنصاری قال قال رسول الله ص إن الیتیم إذا بکى اهتز له العرش فیقول الرب تبارک و تعالى من هذا الذی أبکى عبدی الذی أسلبته أبویه فی صغره فو عزتی و جلالی لا یسکته أحد إلا أوجبت له الجنة؛ ابومریم انصارى از رسول خدا (ص) روایت کرده است که فرمود: هرگاه یتیمى بگرید، عرش الهى به لرزه درآید، و خداوند تبارک و تعالى فرماید: کیست که این بنده مرا -که در اوان کودکى پدر و مادرش را از او گرفته ام- به گریه واداشته است؟! بعزت و جلالم سوگند که: هر کس او را از گریه باز دارد و آرامش کند، بهشت را براى او واجب مى سازم».
ثواب مؤمن پس از مرگ، و ثواب شادمان کردن مؤمن
«عن سدیر الصیرفی قال کنت عند أبی عبد الله ع فذکروا عنده المؤمن فالتفت إلی فقال یا أبا الفضل أ لا أحدثک بحال المؤمن عند الله قلت بلى فحدثنی قال إذا قبض الله روح المؤمن صعد ملکاه إلى السماء فقالا ربنا عبدک فلان و نعم العبد کان لک سریعا فی طاعتک بطیئا فی معصیتک و قد قبضته إلیک فما ذا تأمرنا من بعده قال فیقول الله لهما اهبطا إلى الدنیا و کونا عند قبر عبدی فاحمدانی و سبحانی و هللانی و کبرانی و اکتبا ذلک لعبدی حتى أبعثه من قبره- ثم قال أ لا أزیدک فقلت بلى فزدنی فقال إذا بعث الله المؤمن من قبره خرج معه مثال یقدمه أمامه فکلما رأى المؤمن هولا من أهوال القیامة قال له المثال لا تحزن و لا تفزع و أبشر بالسرور و الکرامة من الله عز و جل فما زال یبشره بالسرور و الکرامة من الله عز و جل حتى یقف بین یدی الله جل جلاله فیحاسبه حسابا یسیرا و یأمر به إلى الجنة و المثال أمامه فیقول له المؤمن رحمک الله نعم الخارج خرجت معی من قبری ما زلت تبشرنی بالسرور و الکرامة من الله عز و جل حتى رأیت ذلک فمن أنت فیقول له المثال أنا السرور الذی کنت تدخله على أخیک المؤمن فی الدنیا خلقنی الله منه لأسترک [لأسرک؛ سدیر صیرفى روایت کرده است که: در محضر امام صادق (ع) بودم و اصحاب درباره مؤمن و مقام و منزلت او صحبت مى کردند، حضرت از آن میان روى به من کرد و فرمود: اى اباالفضل! آیا دوست دارى که با تو از شأن و منزلت مؤمن در پیشگاه خداوند سخن بگویم؟ عرض کردم: آرى بفرمائید! فرمود: چون خداوند روح مؤمن را بگیرد، دو فرشته اى که بر او گمارده شده بودند، به طرف آسمان بالا مى روند و عرضه مى دارند: پروردگارا! فلان بنده تو که بنده خوب و شایسته اى بود، و در انجام طاعات و فرامین تو کوشا و سخت کوش، و در نافرمانى از دستورات تو کند و کم جنب و جوش، جان او را گرفتى و به سوى خود فراخواندى، اینک فرمان چیست؟! خداوند به آن دو فرشته خطاب فرماید که: به زمین فرود آیید و در کنار قبر بنده ام مستقر شوید و (مدام) به حمد و تسبیح و تهلیل و تکبیر من مشغول باشید و (ثواب) این عبادات را براى او بنویسید تا زمانى که او را از قبر برانگیزم، سپس حضرت از من پرسید: بیشتر بگویم؟ عرض کردم: آرى! حضرت فرمود: چون خداوند مؤمن را از قبر برانگیزد، مثالى همراه وى از قبر بیرون مى آید و در پیشاپیش او به راه مى افتد، و هر زمانى که او از مشاهده صحنه اى از صحنه هاى هراس انگیز بهراسد، آن مثال (که همراه اوست) به او مى گوید: اندوهگین مباش و مترس! و تو را از جانب حضرت حق به کرامت و بزرگوارى و شادمانى بشارت باد! و بر همین منوال او را همراهى مى کند و بشارت مى دهد تا زمانى که در پیشگاه الهى بایستد. پس خداوند، کار حساب را بر او آسان مى کند و فرمان مى دهد که او را به بهشت ببرید، و مثال در پیشاپیش او به راه مى افتد و مؤمن به او مى گوید: رحمت خداوند بر تو باد! چه همراه خوبى براى من بودى که با من از قبر بیرون آمدى و پیوسته مرا از جانب پروردگار به شادمانى و کرامت و خیر بشارت دادى تا به چشم خود -آنچه را که به من بشارت دادى- دیدم، حال به من بگو که تو کیستى؟! و مثال جواب مى دهد: من تجسم هاى خیر و خوشى و شادمانى و لطفى هستم که تو در دنیا دل برادر مؤمن خود را با آن شادمان کردى. خداوند مرا آفرید تا (در چنین مواقع حساسى به لطف و کرامت و بخشایش او) تو را بشارت دهم و دل تو را بدین مژده، شادمان کنم».
منـابـع
محمدبن علی ابن بابویه- پاداش نیکیها و کیفر گناهان- صفحه 499-507
شیخ صدوق- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال- صفحه 198-201
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها