غزوه خندق (پاسداری از خندق)
فارسی 3620 نمایش |پاسداری از خندق توسط سعد ابن ابی وقاص:
عایشه نقل می کند: در شبی از شبها که کنار خندق بودیم از «سعدابن ابی وقاص» عملکردی دیدم که موجب شد همواره او را دوست داشته باشم و سپس در تفصیل مطلب می گوید: در آن شب، رسول الله (ص) مرتبا بیرون رفته و در شکافی که در خندق وجود داشت رفت و آمد می کرد تا از آن حراست کرده و از هجوم دشمن مانع شود. مدتی به همین منوال گذشت تا اینکه سرما موجب آزار آن حضرت شده و نزد من آمد تا او را بپوشانم و گرم کنم من او را گرم کردم و پس از آنکه گرم شد، دوباره برای حراست از همان شکاف بیرون رفت. در آن حال می گفت: «می ترسم دشمن از این شکاف نفوذ کند» و عایشه می گوید: همچنان که رسول الله (ص) در کنار من بود و گرم می شد می فرمود: «ای کاش مرد نیکوکاری امشب از من پاسداری می کرد». در همین وقت صدای برخورد آهن های سلاح به یکدیگر را شنیدم، پیامبر (ص) پرسید: «کیست؟» مردی از بیرون گفت: «سعد ابن ابی وقاصم». فرمود: «از این شکاف مواظبت کن» و سپس پیامبر (ص) رفت و خوابید و من صدای نفس های بلند و خرخر آن حضرت را می شنیدم که حاکی از شدت خستگی ایشان بود.
نقد: این روایت نمی تواند صحیح باشد زیرا:
1- در آن تناقض وجود دارد: در بخشی از روایت عایشه می گوید: «حضرت پس از آنکه گرم شد دوباره برای حراست از همان شکاف بیرون رفت...» در بخش دیگر می گوید: «همچنان که رسول الله (ص) در کنار من بوده و گرم می شد فرمود: «ای کاش مرد نیکوکاری امشب از من پاسداری می کرد...» و می گوید: «در همین حال، صدای برخورد آهن های سلاح به یکدیگر را شنیدم...» می بینم که طبق سخن اخیر عایشه پیامبر (ص) از کنار او نرفته بلکه در همان حین که چنان آرزویی نموده است صدای سلاح «سعدابن ابی وقاص» آمده و حضرت او را به جای خود برای حفاظت از شکاف فرستاده است. و این با بخش اول گفته های عایشه که گفت: «حضرت پس از گرم شدن دوباره برای حفاظت از شکاف بیرون رفت» تناقض دارد. تناقض دیگر اینکه: در آخر روایت از قول پیامبر (ص) نقل شده است که فرمود: «ای کاش مرد نیکوکاری امشب از من پاسداری می کرد» و در این حال صدای برهم خوردن سلاح های سعد ابن ابی وقاص آمد؛ و حضرت پس از آنکه دانست او «سعد ابن ابی وقاص» است، برای حفاظت از شکاف او را فرستاد. تناقض اینجاست که حضرت حضور فردی را برای حفاظت از خود آرزو می کند در حالیکه وقتی سعد می آید او را برای حفاظت از شکاف می فرستد!
2- چرا حضرت (ص) به تنهایی از شکاف محافظت کرده و چرا «سعد» را به تنهایی برای حفاظت از آن گمارده است؟ اگر مطلب آنقدر نگران کننده بود که پیامبر (ص) نخوابیده و مدام در تردد و نگهبانی به سر برده اند پس چرا به تنهایی این کار را کرده و سعد را نیز به تنهایی برای این کار مامور ساخته است؟
3- چرا این شکاف را پر نکرده اند؟ اگر به مسلمین از این جهت آسیبی وارد می شد، آیا به پای پیامبر (ص) نبود؟
مورخین نقل کرده اند: سلمان وقتی دید در حفر خندق مکانی وجود دارد که ممکن است «عمرو ابن عاص» و یارانش از آنجا عبور کرده و به مسلمین آسیب برسانند، به «اسید ابن حضیر» گفت: «اینجا جایی است که به خندق نزدیک است و ما می ترسیم دشمن از اینجا عبور کرده و به مردم صدمه بزند» پس مردم در حفر آنجا عجله کرده و شب نخوابیدند و به سرعت آنجا را کندند تا اینکه مانند دیگر نواحی خندق ایمن شده و از حمله دشمن از آن ناحیه مامون گردیدند آیا بینش پیامبر (ص) به قدر سلمان هم نبوده است؟!
4- از همه اینها گذشته ما معنای اینکه پیامبر (ص) آرزو کند در آن شب کسی پیدا شود تا از آن حضرت حفاظت کند را نمی فهمیم. چرا با آنکه تمام سپاه اسلام تحت امر حضرت اند و کافی است کوچکترین اشاره ای کند تا ده ها نفر برای حفاظت از او حاضر شوند چنین آرزویی می کند؟
5- در آن مواقع که حضرت برای گرم شدن نزد عایشه می آمدند چه کسی از شکاف حفاظت می کرده است؟ اگر حفاظت از آن شکاف در حدی مهم بوده که پیامبر (ص) خواب را بر خود حرام کرده و مدام در سرما رفت و آمد داشته است پس چرا کسی را به جای خود نگمارده تا در مدت حضور او (ص) نزد عایشه از شکاف محافظت کند؟ و پس می بینیم که نقل مذکور بسیار ضعیف بوده و نمی توان آن را پذیرفت و احتمالا به جهت فضیلت تراشی ساخته شده است.
منـابـع
سیدجعفر مرتضی عاملی- الصحیح من سیره النبی الاعظم- ج 9 از چاپ قدیم و ج 11 از چاپ جدید.
محمود مهدوی دامغانی- ترجمه مغازی واقدی
حلبی- السیره الحلبیه- جلد 2
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها