معجزه و حکومت یک قانون بر قانون دیگر
English فارسی 4044 نمایش |نظر علامه طباطبائی (ره) در باب معجزه این است که هیچ معجزه ای خارج از قانون واقعی طبیعت -نه قانونی که بشر میشناسد، قانونی که بشر میشناسد ممکن است همان قانون طبیعت باشد، ممکن است آن نباشد- نیست ولی توسل به آن قانون یعنی کشف آن قانون و تسلط بر آن قانون و استفاده کردن از آن قانون مقرون است به یک قدرت غیبی ماوراء الطبیعی، که این احتیاج به توضیح دارد. در جهان فرق است میان نقض یک قانون و حکومت کردن یک قانون بر قانون دیگر. در مقام مثال (البته اینها تمثیل است) در قوانین اجتماعی و اعتباری، مثلا قانونی که مربوط به مالیات است، یک وقت شما می آیید این قانون را نقض میکنید یعنی اصلا عمل نمیکنید، خلافش رفتار میکنید، و یک وقت شما خلاف میکنید بدون اینکه این قانون را نقض کرده باشید بلکه از یک ماده قانونی دیگر واقعا استفاده میکنید.
مثلا شما مؤسسه ای تأسیس میکنید و میدانید که هر مؤسسه ای، هر واحد حقوقی اگر دارایی داشته باشد گمرک چنین باید بدهند، مالیات چنان باید بدهد. ولی شما میدانید که اگر مؤسسه ای به صورت یک مؤسسه خیریه درآمد از گمرکات و مالیات معاف است. بعد شما می آیید مؤسسه تان را به صورت یک مؤسسه خیریه درمی آورید یعنی واقعا یک قسمت خیریه هم در آن قرار میدهید و اصلا از تحت این قانون خارج میشوید، خودتان را مشمول قانون دیگری میکنید. حکومت یک قانون بر قانون دیگر غیر از مسأله نقض قانون است. برای این امر مثالی ذکر میکنند که مثال خوبی است و آن این است: بدن انسان از نظر ترکیبات و تشکیلاتش قوانینی دارد. پزشکی تا وقتی که بخواهد از قوانین بدنی و مادی استفاده کند چاره ای ندارد الا اینکه از همین قوانین استفاده کند. ولی در عین حال یک سلسله قوانین روحی و روانی هم در انسان کشف شده است که گاهی یک حالت روانی روی بدن اثر میگذارد. مثلا یک بیمار در اثر تلقین خوبی که به او میکنند یا در اثر اینکه نشاط دیگری به شکل دیگری در روحش ایجاد میکند، خود این حالت نشاط روحی روی بدنش اثر میگذارد و برعکس، یک یأس روحی سیر بدن را کند میکند، برعکس تأثیر نیکی که یک دوا باید روی بدن بگذارد تأثیر میکند و اثر آن را خنثی میکند و احیانا او را میکشد.
آیا معنای این مطلب این است که قوانین طبی و پزشکی حقیقت ندارد یا قطعی نیست؟ نه، قوانین پزشکی حقیقت دارد، قطعی است، ولی اینجا یک عامل دیگری که آن غیر عامل پزشکی است، عامل روانی است، (دخالت دارد). معنای این مطلب این نیست که قانون پزشکی یک قانون غیر قطعی یا دروغ است. قانون پزشکی روی حساب جریان بدن درست است. ولی اگر آن آدم روانشناس آمد روی عامل روانی حتی یک بیماری بدنی را معالجه کرد، او از یک عامل دیگری در اینجا استفاده کرده است که آن، عامل روحی است از باب اینکه قوای روحی یک نوع حکومتی و یک نوع تسلطی بر قوای بدنی دارند و نیروهای بدنی را در خدمت خودشان میگیرند و چون چنین است بسا هست که آن نیرویی را که به صورت مرض فعالیت میکرد متوقف میکنند یا آن نیروی دیگری را که در جهت بهداشت بدن فعالیت میکرد تأیید میکنند به طوری که بیش از حدی که انتظار میرفت فعالیت کند. به این میگوییم حکومت قوای روحی بر قوای بدنی.
حالا این قوانین علمی ای که ما برای این جهان میشناسیم مثل قوانینی است که یک پزشک برای بدن میشناسد. قوانین درست هم هست. آیا لااقل ما میتوانیم انکار کنیم این مطلب را که تمام جهان واقعا به صورت یک موجود زنده است؟ یعنی مثل یک روح و یک روان بر عالم حکومت میکند؟ (البته عده ای معتقدند که قطعا چنین است). آنگاه قوانین طبیعی همان چیزهایی است که ما برای این پیکر و بدن عالم تشخیص میدهیم. از کجا که یک حالات روحی احیانا برای مجموع عالم رخ ندهد که آن حالات روحی بر این قوانین طبیعی عالم حکومت نکند؟ البته حکومتش هم باز نه به معنای این است که این را نقض میکند، به معنای این است که این قانون را در اختیار خودش قرار میدهد، از همین قانون استفاده میکند ولی اوست که از این قانون استفاده میکند. معجزه این است که آن کسی که معجزه میکند در واقع اتصالی با روح کلی عالم پیدا میکند و از راه اتصال با روح کلی عالم در قوانین این عالم تصرف میکند و تصرفش هم به معنای این نیست که قانون را نقض میکند، بلکه به معنای این است که قانون را در اختیار میگیرد. وقتی قانون را در اختیار گرفت بر خلاف جریان عادی است اما برخلاف خود قانون نیست. در اینجا لازم نیست که ما روح را یک امر ماوراء الطبیعی بدانیم یا ندانیم چون از نظر وجود چنین قانونی بحثی نیست.
منـابـع
مرتضی مطهری- نبوت- صفحه 136-134
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها