سازگاری عصمت پیامبران با تقیه و توریه آنان
فارسی 2984 نمایش |آیا پیامبران تقیه میکنند؟
جمعى از آیه «الذین یبلغون رسلت الله و یخشونه و لا یخشون أحدا إلا الله و کفى بالله حسیبا؛ (پیامبران) کسانى هستند که پیامهاى خدا را میرسانند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا نمیترسند، و خدا براى حسابرسى کفایت میکند» (احزاب/ 39) استفاده کرده اند که براى انبیاء هرگز تقیه کردن در ابلاغ رسالت جائز نیست، ولى باید توجه داشت تقیه انواعى دارد، تنها یک نوع از آن تقیه خوفى است که طبق آیه فوق در مورد دعوت انبیاء و ابلاغ رسالت منتفى است. ولى تقیه اقسام دیگرى نیز دارد، از جمله تقیه تحبیبى و پوششى است.
منظور از تقیه تحبیبى آن است که گاه انسان براى جلب محبت طرف مقابل عقیده خود را مکتوم میدارد تا بتواند نظر او را براى همکارى در اهداف مشترک جلب کند. و منظور از تقیه پوششى آن است که گاه براى رسیدن به هدف باید نقشه ها و مقدمات را کتمان کند، چرا که اگر برملا گردد و دشمنان از آن آگاه شوند ممکن است آن را خنثى کنند.
زندگى انبیاء مخصوصا پیامبر اکرم (ص) پر است از اینگونه تقیه ها، زیرا میدانیم در بسیارى از مواقع هنگامى که حرکت به سوى میدان نبرد میکرد مقصد خود را مخفى میداشت. نقشه هاى جنگى او کاملا در خفا کشیده میشد، و استتار که نوعى از تقیه است در تمام مراحل اجرا میگشت.
گاه براى بیان حکمى از روش مرحله اى که نوعى از تقیه است استفاده میکرد. فى المثل مساله تحریم ربا یا شرب خمر در یک مرحله بیان نشد، بلکه به فرمان خدا در چندین مرحله صورت گرفت یعنى از مراحل سبکتر شروع شد تا به حکم نهایى و اصلى رسید. به هر حال تقیه معنى وسیعى دارد که همان پوشاندن واقعیتها براى پرهیز و اجتناب از به خطر افتادن هدفها است و این چیزى است که در میان همه عقلاى جهان وجود دارد و رهبران الهى هم براى رسیدن به هدفهاى مقدسشان در پاره اى از مراحل آن را انجام میدهند، چنان که در داستان حضرت ابراهیم (ع) قهرمان توحید میخوانیم که او مقصدش را از ماندن در شهر در آن روز که بت پرستان براى مراسم عید به خارج شهر میرفتند مکتوم داشت، تا از یک فرصت مناسب براى درهم کوبیدن بتها استفاده کند.
و نیز مؤمن آل فرعون براى اینکه بتواند در مواقع حساس به موسى (ع) کمک کند و او را از قتل نجات دهد ایمان خود را مکتوم میداشت. و به همین جهت قرآن از او به عظمت یاد کرده، به هر حال تنها تقیه خوفى است که بر پیامبران مجاز نیست نه انواع دیگر تقیه.
گرچه سخن در این زمینه بسیار است اما با حدیثى پر معنى و جامع از امام صادق (ع) این بحث را پایان میدهیم: «التقیة دینی و دین آبائی، و لا دین لمن لا تقیة له و التقیة ترس الله فى الأرض، لأن مؤمن آل فرعون لو أظهر الإسلام لقتل؛ تقیه آئین من و آئین پدران من است، کسى که تقیه ندارد دین ندارد، تقیه سپر نیرومند پروردگار در زمین است، چرا که اگر مؤمن آل فرعون ایمان خود را اظهار میکرد مسلما کشته میشد (و رسالت او در حفظ آئین موسى به هنگام خطر انجام نمیشد)».
آیا پیامبران هم توریه میکنند؟
قبلا لازم است بدانیم توریه چیست؟ توریه بر وزن توصیه که گاهى از آن تعبیر به معاریض نیز میشود این است که سخنى بگویند که ظاهرى دارد اما منظور گوینده چیز دیگر است، هر چند شنونده نظرش متوجه همان ظاهر میشود، فى المثل کسى از دیگرى سؤال میکند کى از سفر آمدى؟ او میگوید: پیش از غروب در حالى که پیش از ظهر آمده است، شنونده از ظاهر این کلام کمى قبل از غروب را میفهمد، در حالى که گوینده قبل از ظهر را اراده کرده، چرا که آنهم قبل از غروب است!. یا کسى از دیگرى سؤال میکند غذا خورده اى؟ میگوید آرى، شنونده از این سخن چنین میفهمد که امروز غذا خورده در صورتى که منظورش این است دیروز غذا خورده.
این نکته در کتب فقهى مطرح است که آیا توریه دروغ محسوب میشود یا نه؟ جمعى از فقهاى بزرگ از جمله شیخ انصارى معتقد است که توریه جزء دروغ نیست، نه عرفا کذب بر آن صادق است، و نه از روایات اسلامى الحاق آن به کذب استفاده میشود، بلکه در پاره اى از روایات عنوان کذب رسما از آن نفى شده است. در حدیثى از امام صادق (ع) میخوانیم: «الرجل یستاذن علیه فیقول للجاریة قولى لیس هو هاهنا فقال (ع) لا باس لیس بکذب؛ کسى دم در مى آید و اجازه ورود به خانه میطلبد صاحبخانه (که مانعى از پذیرش او دارد) به کنیز میگوید: بگو: او اینجا نیست (و منظور از آن مثلا همان پشت در خانه است) امام (ع) فرمود این دروغ نیست». ولى حق این است که در اینجا باید تفصیلى داد، و به عنوان یک ضابطه کلى گفت: هر گاه لفظ از نظر مفهوم لغوى و عرفى قابلیت دو معنا دارد ولى ذهنیات مخاطب آن را بر معنى خاصى تطبیق مىکند در حالى که گوینده اراده معنى دیگرى را دارد این چنین توریه اى دروغ نیست مثل این که لفظ مشترک را به کار برند ذهن شنونده متوجه یک معنى شود در حالى که گوینده نظرش معنى دیگرى باشد.
فى المثل در حالات سعیدابن جبیر آمده است که حجاج از او پرسید نظر تو درباره من چگونه است. گفت به عقیده من تو عادل هستى! اطرافیان شاد شدند حجاج گفت او با این سخن حکم کفر مرا صادر کرد زیرا یک معناى عادل عدول کننده از حق به باطل است! اما اگر لفظ از نظر مفهوم لغوى و عرفى تنها یک معنى دارد و گوینده آن را رها میکند و به سوى معناى مجاز میرود بى آنکه قرینه مجاز را ذکر کند این چنین توریه اى بدون شک حرام است، و ممکن است با این تفصیل میان نظرات مختلف فقها جمع کرد.
ولى باید توجه داشت حتى در مواردى که توریه مصداق کذب و دروغ نیست گاهى مفاسد آن را دربر دارد و سبب اغراء به جهل و افکندن مردم در خطا میشود و از این نظر گاه ممکن است به مرحله حرام برسد اما هرگاه نه چنین مفسده اى دارد، و نه مصداق کذب و دروغ است، دلیلى بر حرمت آن نداریم، و روایت امام صادق (ع) از این قبیل است.
بنابراین تنها دروغ نبودن براى توریه کردن کافى نیست، بلکه باید مفاسد دیگر نیز در آن نباشد. و البته در مواردى که ضرورتى ایجاب کند که انسان دروغى بگوید مسلما مادام که توریه ممکن است باید توریه کرد، تا سخن مصداق دروغ نباشد.
اما اینکه آیا براى پیامبران توریه جایز است یا نه؟ باید گفت در صورتى که موجب تزلزل اعتماد عمومى مردم شود جایز نیست، چرا که سرمایه انبیاء در طریق تبلیغ همان سرمایه اعتماد عمومى مردم است، و اما در مواردى مانند آنچه در داستان ابراهیم (ع) آمده که اظهار بیمارى کند و یا همچون منجمان نگاه در ستارگان آسمان بیفکند، و هدف مهمى در این کار باشد، بى آنکه پایه هاى اعتماد حقجویان را متزلزل سازد، به هیچ وجه اشکالى ندارد.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- ج 17 صفحه 333-334 و ج 19 صفحه 95-96
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها