اسلام ریشه و اساس همه نیکی ها

فارسی 3839 نمایش |

در زمان ظهور اسلام نصارا به هنگام عبادت رو به سوى شرق و یهود رو به سوى غرب کرده، عبادات خود را انجام مى‏ دادند، اما خدا کعبه را براى مسلمین قبله قرار داد که در طرف جنوب بود و حد وسط میان آن دو محسوب مى‏ شد. مخالفین اسلام از یک سو و تازه مسلمانان از سوى دیگر سر و صدایى زیادی پیرامون تغییر قبله به راه انداختند. آیه زیر روى سخن را به این گروه ‏ها کرده، مى‏ گوید: «نیکى تنها این نیست که به هنگام نماز صورت خود را به سوى شرق و غرب کنید و تمام وقت خود را صرف این مسئله نمائید» «لیس البر أن تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب» (بقره/ 177) "بر" (بر وزن ضد) در اصل به معنى توسعه است، سپس در معنى نیکی ها و خوبی ها و احسان، به کار رفته است، زیرا این کارها در وجود انسان محدود نمى ‏شود و گسترش مى‏ یابد و به دیگران مى‏ رسد و آنها نیز بهره‏ مند مى‏ شوند و "بر" (بر وزن نر) جنبه وصفى دارد و به معنى شخص نیکوکار است، در اصل به معنى بیابان و مکان وسیع مى‏ باشد و از آنجا که نیکوکاران روحى وسیع و گسترده دارند این واژه بر آنها اطلاق مى ‏شود.
قرآن سپس به بیان مهم ترین اصول نیکی ها در ناحیه ایمان و اخلاق و عمل ضمن بیان شش عنوان پرداخته چنین مى‏ گوید: «بلکه نیکى (نیکوکار) کسانى هستند که به خدا و روز آخر و فرشتگان و کتاب هاى آسمانى و پیامبران ایمان آورده ‏اند» «و لکن البر من آمن بالله و الیوم الآخر و الملائکة و الکتاب و النبیین» در حقیقت این نخستین پایه همه نیکی ها و خوبی ها است: ایمان به مبدء و معاد و برنامه ‏هاى الهى و پیامبران که مأمور ابلاغ و اجراى این برنامه ‏ها بودند و فرشتگانى که واسطه ابلاغ این دعوت محسوب مى‏ شدند، ایمان به اصولى که تمام وجود انسان را روشن مى‏ کند و انگیزه نیرومندى براى حرکت به سوى برنامه ‏هاى سازنده و اعمال صالح است. جالب اینکه نمى‏ گوید "نیکوکار" کسانى هستند که... بلکه مى ‏گوید "نیکى" کسانى هستند که...
این به خاطر آن است که در ادبیات عرب و همچنین بعضى زبان هاى دیگر هنگامى که مى‏ خواهند آخرین درجه تأکید را در چیزى بیان کنند آن را به صورت مصدرى مى ‏آورند نه به صورت وصف، مثلا گفته مى ‏شود على (ع) عدل جهان انسانیت است، یعنى آن چنان عدالت پیشه است که گویى تمام وجودش در آن حل شده و سر تا پاى او در عدالت غرق گشته است، به گونه ‏اى که هر گاه به او نگاه کنى چیزى جز عدالت نمى ‏بینى! و همچنین در نقطه مقابل آن مى‏ گوئیم بنى امیه ذلت اسلام بودند گویى تمام وجودشان تبدیل به خوارى شده بود. بنابراین از این تعبیر ایمان محکم و نیرومندى در سطح بالا استفاده مى‏ شود. پس از ایمان به مسئله انفاق و ایثار و بخشش هاى مالى اشاره مى‏ کند و مى‏ گوید: «مال خود را با تمام علاقه ‏اى که به آن دارند به خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و وا ماندگان در راه و سائلان و بردگان مى‏ دهند» «و آتى المال على‏ حبه ذوی القربى‏ و الیتامى‏ و المساکین و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب»
بدون شک گذشتن از مال و ثروت براى همه کس کار آسانى نیست، مخصوصا هنگامى که به مرحله ایثار برسد، چرا که حب آن تقریبا در همه دل ها است و تعبیر على حبه نیز اشاره به همین حقیقت است که آنها در برابر این خواسته دل براى رضاى خدا مقاومت مى‏ کنند. جالب اینکه در اینجا شش گروه از نیازمندان ذکر شده ‏اند: در درجه اول بستگان و خویشاوندان آبرومند و در درجه بعد یتیمان و مستمندان، سپس آنهایى که نیازشان کاملا موقتى است مانند وا ماندگان در راه، بعد سائلان، اشاره به اینکه نیازمندان همه اهل سؤال نیستند، گاهى چنان خویشتن دارند که ظاهر آنها همچون اغنیا است در حالى که در باطن سخت محتاجند، چنان که قرآن در جاى دیگر مى‏ گوید «یحسبهم الجاهل أغنیاء من التعفف؛ افراد نا آگاه آنها را به خاطر شدت خویشتندارى اغنیاء تصور مى ‏کنند» (بقره/  273) و سرانجام به بردگان اشاره مى‏ کند که نیاز به آزادى و استقلال دارند هر چند ظاهرا نیاز مادى آنها به وسیله مالکشان تأمین گردد.
سومین اصل از اصول نیکی ها را بر پا داشتن نماز مى ‏شمرد و مى‏گ وید: «آنها نماز را برپا مى‏ دارند» «و أقام الصلاة». نمازى که اگر با شرایط و حدودش و با اخلاص و خضوع، انجام گیرد، انسان را از هر گناه باز مى‏ دارد و به هر خیر و سعادتى تشویق مى ‏کند. چهارمین برنامه آنها را ادای زکات و حقوق واجب مالى ذکر کرده مى ‏گوید آنها زکات را مى ‏پردازند «و آتى الزکاة». بسیارند افرادى که در پاره ‏اى از موارد حاضرند به مستمندان کمک کنند اما در ادای حقوق واجب سهل ‏انگار مى‏ باشند و به عکس گروهى غیر از اداى حقوق واجب به هیچگونه کمک دیگرى تن در نمى ‏دهند، حتى حاضر نیستند حتى یک دینار به نیازمندترین افراد بدهند، آیه فوق با ذکر "انفاق مستحب و ایثارگرى" از یک سو و "اداى حقوق واجب" از سوى دیگر، این هر دو گروه را از صف نیکوکاران واقعى خارج مى‏ سازد و نیکوکار را کسى مى‏ داند که در هر دو میدان انجام وظیفه کند.
و جالب اینکه در مورد انفاق هاى مستحب کلمه على‏ حبه (با اینکه ثروت محبوب آنها است) را ذکر مى‏ کند، ولى در مورد زکات واجب نه، چرا که اداى حقوق واجب مالى یک وظیفه الهى و اجتماعى است و اصولا نیازمندان -طبق منطق اسلام- در اموال ثروتمندان به نسبت معینى شریکند، پرداختن مال شریک نیازى به این تعبیر ندارد. پنجمین ویژگى آنها را وفاى به عهد مى‏ شمرد و مى ‏گوید: «کسانى هستند که به عهد خویش به هنگامى که پیمان مى ‏بندند وفا مى‏ کنند؛ و الموفون بعهدهم إذا عاهدوا». چرا که سرمایه زندگى اجتماعى اعتماد متقابل افراد جامعه است و از جمله گناهانى که رشته اطمینان و اعتماد را پاره مى‏ کند و زیربناى روابط اجتماعى را سست مى‏ نماید ترک وفاى به عهد است، به همین دلیل در روایات اسلامى چنین مى‏ خوانیم که مسلمانان موظفند سه برنامه را در مورد همه انجام دهند، خواه طرف مقابل، مسلمان باشد یا کافر، نیکوکار باشد یا بدکار، و آن سه عبارتند از: وفاى به عهد، اداى امانت و احترام به پدر و مادر و بالاخره ششمین و آخرین برنامه این گروه نیکوکار را چنین شرح مى‏ دهد:
«کسانى هستند که در هنگام محرومیت و فقر و به هنگام بیمارى و درد و همچنین در موقع جنگ در برابر دشمن، صبر و استقامت به خرج مى‏ دهند، و در برابر این حوادث زانو نمى‏ زنند؛ و الصابرین فی البأساء و الضراء و حین البأس» و در پایان آیه به عنوان جمع‏ بندى و تأکید بر شش صفت عالى گذشته مى‏ گوید: «اینها کسانى هستند که راست مى‏ گویند و اینها پرهیزگارانند؛ أولئک الذین صدقوا و أولئک هم المتقون». راستگویى آنها از اینجا روشن مى ‏شود که اعمال و رفتارشان از هر نظر با اعتقاد و ایمانشان هماهنگ است و تقوا و پرهیزگاریشان از اینجا معلوم مى‏ شود که آنها هم وظیفه خود را در برابر "الله" و هم در برابر نیازمندان و محرومان و کل جامعه انسانى و هم در برابر خویشتن خویش انجام مى‏ دهند. جالب اینکه شش صفت برجسته فوق هم شامل اصول اعتقادى و اخلاقى و هم برنامه‏ هاى عملى است. در زمینه اصول اعتقادى تمام پایه ‏هاى اصلى ذکر شده و از میان برنامه‏ هاى عملى به انفاق و نماز و زکات که سمبلى از رابطه خلق با خالق و خلق با خلق است اشاره گردیده و از میان برنامه‏ هاى اخلاقى تکیه بر وفاى به عهد و استقامت و پایدارى شده که ریشه همه صفات عالى اخلاقى را تشکیل مى‏ دهد.

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه جلد‏1- صفحه 598-602

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد