بعثت از میان همه امت ها
فارسی 3301 نمایش |خدای سبحان، پروردگار همهی عوالم است و انسان نیز تحت تدبیر و ربوبیت او قرار دارد و همان طور که پرورش تکوینی انسان در پرتو قوانین تکوینی پروردگار است، تربیت تشریعی او نیز جز از راه تدوین قواعد اعتباری او نخواهد بود و هیچ قانونی جز قانون آسمانی، سعادت ابدی جوامع بشری را تأمین نمیکند، زیرا قانونی میتواند ضامن سعادت بشر باشد که با نظام تکوینی وی هماهنگ باشد و هماهنگی این دو قانون تنها بر عهده کسی است که به همه جهات یاد شده آگاه باشد و آورنده آن قانون الهی پیامبر است، پس هیچ عصری بدون پیامبر نخواهد بود.
عصارهی نبوت و رسالت هر پیامبر نیز همان دین و کتاب اوست. اگرچه شخصیت حقیقی پیامبر رحلت کرده باشد، ولی شخصیت حقوقی وی در عصرهای بعد محفوظ است. این جزو اصول کلی است که هیچ امتی نیست، مگراین که دارای پیامبر است. ممکن نیست در سرزمینی اندیشه، اختیار و اراده باشد و رهبری آسمانی در آن جا حضور تبلیغی و هدایتی نداشته باشد: «إن من امة الا خلا فیها نذیر» (فاطر/ 24)
سنت الهى مبنى بر فرستادن رسول براى همه امم و قضاء به حق و عدل در بین مصدقین و مکذبین و نجات دادن گروه اول و عذاب و هلاک کردن گروه دوم می باشد:
«و لکل أمة رسول فإذا جاء رسولهم قضی بینهم بالقسط و هم لا یظلمون؛ و هر امتى را پیامبرى است، پس هنگامى که پیامبرشان بیاید (حجت بر آنها تمام و) میانشان به عدالت داورى مى شود و به آنها ستم نمى رود. (یونس/ 47)
این آیه شریفه از قضایى الهى خبر مىدهد که به دو قضاء تقسیم مى شود: یکى اینکه هر امتى از امت ها رسولى دارد، که حامل رسالت و پیام هاى خداى تعالى به سوى ایشان است و مأمور است آن پیام ها را به آنان ابلاغ نماید.
و قضاء دوم این است که وقتى پیامبر هر امتى به سوى آن امت آمد و رسالت الهى را به آنان ابلاغ نمود، قهرا اختلاف راه انداخته گروهى تصدیقش و گروه دیگر تکذیبش کردند در آن زمان خداى تعالى بین آنان قضاء به حق و عدل مى راند، بدون اینکه به آنان ستم روا بدارد. این آن معنایى است که از آیه شریفه با کمک سیاق و زمینه گفتار استفاده مى شود و اما اینکه چرا نفرمود: «لکل امة نبى» در پاسخ مى گوئیم: که میان رسول و نبى فرق وجود دارد و قضاوتى که در آیه مورد بحث سخن از آن رفته از خواص رسالت است، نه نبوت.
انفکاک ناپذیری بشریت و نبوت
یکی از لوازم نبوت عامه این است که هیچ مردمی بدون راهنمای غیبی نیستند و ممکن نیست، خداوند ملتی را بدون راهنما رها کند، زیرا خدا مربی و مدبر انسان است و انسان مسافری است که عوالمی را پشت سر گذاشته و عوالمی را در پیش روی دارد. انسان بدون راهنمایی وحی نمیداند از چه عوالمی آمد است و به کدام عوالم راه پیدا میکند و جامعهی بشری با همهی پیشرفت های علمی از بسیاری از خواص روحی و بدنی خویش اطلاع کامل ندارد.
در جهان پهناور هزارها اسرار ناگشوده و سر به مهر وجود دارد و انسان با بسیاری از آنها برخورد دارد و راه حل آنها را نمیداند. پس قانونی که سعادت او را تأمین و او را راهنمایی میکند، باید قانونی غیبی باشد، تا هم مصالح فرد و جامعه در آن ملحوظ شده باشد و هم مصالح طبیعت از بین نرفته باشد از این رو هیچ امتی بدون پیغمبر و راهنما نخواهد بود: «إن من امة الا خلا فیها نذیر» (فاطر/ 24) امکان ندارد جمعیتی در منطقه ای زندگی کنند و خداوند برای آنان راهنما نفرستد: «لم یکن الذین کفروا من اهل الکتاب والمشرکین منفکین حتی تاتیهم البینة» (بینه/ 1)
خداوند، مردم را خواه موحد و خواه غیر موحد، از نبوت عامه منفک نمیکند. اصولا نبوت از بشریت جدا نمیشود. یعنی ممکن نیست در عصری یا نسلی، در سرزمینی گروهی زندگی کنند و برای آنان نبوت نباشد، همان طور که ممکن نیست خداوند حیوان آبزی را بیافریند و آب را خلق نکند و یا انسان را خلق کند و هوا را نیافریند، همچنین ممکن نیست جامعهی بشری را بیافریند و وحی و سروش غیبی را خلق نکند؛ زیرا جامعهی بدون وحی حیات انسانی نخواهد داشت.
انفکاک بشریت و نبوت ممکن نیست، حال یا پیغمبر خود، در بین یک جامعه معین به سر میبرد و یا نماینده و جانشین او و یا کتاب و تعالیمش که عصارهی رسالت اوست. پس با توجه به ربوبیت مطلقه و حکمت خدای سبحان بشر بدون نبوت قابل فرض صحیح نیست. نبوت از انسان ها منفک نمیشود، تا وقتی که کتاب آسمانی، به طور روشن در اختیارشان قرار گیرد. اینها دلیل نبوت عامه است که عقل و وحی، آن را تصدیق میکنند.
ظهور پیامبران در مراکز کشورها
مـرکز نبـوت و رسـالـت انبیـا یک روستـا و یـا یک منطقـهی کوچک و محـدود نبود، بلکـه "امالقری" بـود؛ یعنـی صـدای انبیـا همیشه از مـرکـز یک کشـور یا سـرزمیـن بـرخـاستـه است، زیـرا وظـیفـه ی آنان ابلاغ پیـام الهی به همـه ی مـردم آن منطقـه است و این رسالت بدون شهرت دعوت و شیوع دعوی حـاصل نمیشـود و آن شهـرت و این شیـوع باید از مـرکـز جمعیت و هستـه مرکزی اجتماع تـودهها شکل یابـد.
آیا در غرب پیامبری ظهور کرده است؟
در پاسخ این اشکال که چرا همهی انبیا، آسیایی بودهاند و در مغرب زمین پیامبری ظهور نکرده است؟ باید گفت ممکن است در آن قسمت ها جمعیتی نبوده و یا اگر بوده، ما دلیلی نداریم که خداوند برای آنها انبیایی نفرستاده است. چون از همه انبیایی که آمار و نامشان در جوامع روایی ما هست، تنها نام بعضی در قرآن ذکر شده است: «منهم من قصصنا علیک ومنهم من لم نقصص علیک» (غافر/ 78)
شاید در مغرب زمین نیز انبیایی بودهاند که در قرآن قصه آنان نیامده است و سر عدم ذکر نام و قصهی آنان در قرآن این است که کتاب و آثار تبلیغی و نتایج زیبا یا زشت قبول یا نکول دعوت آنها برای مردم مشرق زمین و خاورمیانه اصلا آشنا نبود.
از این رو نمیتوان به مردم حجاز و سایر نقاط خاورمیانه گفت شما در آثار آنان نظر کنید و عبرت بگیرید، همان طور که دربارهی انبیا و امت های آسیایی و خاور نزدیک گفته شد و اگر چنانچه پیامبر اولو العزمی در آن منطقه نبوده، شاید به خاطر کم بودن جمعیت آن منطقه در آن زمان باشد.
پس ممکن است در غرب پیامبرانی بودهاند و راز عدم طرح داستان آنها این بود که مردم آسیا نه از آنها اطلاع تاریخی داشتند و نه در منطقه جغرافیایی آنها قرار گرفته بودند و نه با وجود فاصله اقیانوس ها راه ارتباط برای مشاهدهی آثار و پندگیری از سرگذشت آنها میسر بود.
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی جلد 6- صفحه 45
سید محمد حسین طباطبایی- ترجمه الميزان جلد 10- صفحه 102
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها