قاطعیت و سازش ناپذیری پیامبران در اصول
فارسی 4214 نمایش |یکی از ویژگی های رهبران الهی صراحت و قاطعیت است. آنها هرگز در اصول و اهداف کلی با دشمن، معامله نمی کردند و هرگز حاضر نمی شدند اصول مکتب به نحوی از انحاء خدشه دار شود. این همان خصیصه سازش نا پذیری در مقابل دعوت به چشم پوشی از اصول است.
این دو خصلت (صراحت و قاطعیت) در رهبران بشری کمتر دیده می شود، آنان در اعلام مواضع اهداف خود غالبأ از روش پنهان کاری بهره می گیرند و صراحت و قاطعیت در مواضع و اهداف را از موانع پیروزی خود به شمار می آورند. ولی در روش پیامبران و رهبران بزرگ الهی، صراحت در گفتار و قاطعیت در عمل از اصول سیاست آنان به شمار می رود، آنان با صراحت و قاطعیت، آرمان های الهی و برنامه های سماوی خود را اعلان کرده و آماده شنیدن اعتراض مخالفان و برخورد خصمانه دشمنان بودند.
البته در مسائل نظامی کاملأ محتاطانه برخورد کرده و اصل پیمانکاری را رعایت می نمودند، ولی سخن ما در طرح اهداف کلی و اعلان مواضع اصولی است. در این مورد، با صراحت و قاطعیت کامل، رسالت الهی خویش را ایفا نموده اند. مثلأ مسئله ی توحید و اینکه خدایی جز خدای جهان نیست، همگی به اتفاق کلمه و با صراحت هر چه تمام تر می گفتند: «اعبدوا الله ما لکم من اله غیره» قرآن این جمله را از پیامبرانی مانند: نوح، هود، صالح و شعیب نقل می کند.
قرآن درباره برنامه کلی پیامبران چنین می فرماید: «و لقد بعثنا فی کل امة رسلأ ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت؛ ما برای هر امت و اجتماعی پیامبری ارسال کردیم و همگی می گفتند: خدارا بپرستید و از پرستش بت اجتناب ورزید.» (نحل/ 36)
اکنون نظری به زندگانی پیامبران پیشین می افکنیم و سازش ناپذیری آنان را در حفظ اصول از زبانشان بشنویم:
حضرت هود آنگاه که ملت وی از او روی گردان شدند و حتی او را متهم کردند که مورد خشم خدایان آنان قرار گرفته است، تصمیم گرفت که رابطه خود را به کلی از آنان قطع کند و چنین گفت: «إن نقول إلا اعتراک بعض آلهتنا بسوء قال إنی أشهد الله و اشهدوا أنی بریء مما تشرکون؛ (چیزى) جز این نمى گوییم که بعضى از خدایان ما به تو آسیب رسانده اند. گفت: من خدا را گواه مى گیرم و (شما نیز) شاهد باشید که من از آنچه شریک او مى کنید بیزارم.» (هود/ 54)
شعیب آنگاه که تهدید شد اگر آیین بت پرستی را از نپذیرد از شهر بیرون خواهد شد در پاسخ چنین گفت: «قد افترینا على الله کذبا إن عدنا فی ملتکم بعد إذ نجانا الله منها و ما یکون لنا أن نعود فیها؛ اگر پس از آن که خدا ما را از آیین شما رهانیده، به آن بازگردیم، قطعا بر خدا دروغ بسته ایم و ما را نسزد که به آن بازگردیم.» (اعراف/ 89)
در اینجا لازم است یادآور شویم که اگر چه تمام پیامبران از اهرم های ظاهری و اسباب عادی مانند: صبرو بردباری و دعوت پیروان به شکیبایی و قاطعیت در تصمیم گیری و عمل، و آشتی ناپذیری درباره اصول مکتب، بهره می گرفتند اما در همه حالات توجه کامل داشتند که ریشه تأثیر این عوامل در گرو اراده حق تعالی است و هر چه در جهان می گذرد باید از اراده ی او سرچشمه بگیرد.
چه صراحت و قاطعیتی بالاتر از این که موسی و هارون در برابر فرعون قرار گرفتند و هدف رسالت خود را چنین بیان کردند: «فأتیاه فقولا إنا رسولا ربک فأرسل معنا بنى إسر ءیل و لا تعذبهم قد جئناک بایة من ربک و السلام على من اتبع الهدى * إنا قد أوحى إلینا أن العذاب على من کذب و تولى؛ پس نزد او بیایید (من آنجا حاضرم) و بگویید: ما دو فرستاده پروردگار توییم، پس بنى اسرائیل را با ما بفرست و آزارشان مده، همانا ما براى تو از سوى پروردگارت معجزه اى آورده ایم و درود بر آن کس که از هدایت پیروى کند. همانا به ما وحى شده که عذاب بر کسى است که تکذیب کند و روى گرداند.» (طه/ 47ـ48)
این آیات مربوط به صراحت در گفتار و اعلان مواضع و اهداف است، در مورد عمل و تحقق بخشیدن به اهداف و برنامه ها، کاملأ قاطع بودند. مثلأ آنگاه که ابراهیم مصلحت می بیند که بت خانه عظیم بابل را به صورت تل بزرگی از چوب، در آورد و به بت پرستان عملأ ثابت کند که آنها مبدأ کاری نیستند با قطعیت تمام تصمیم می گیرد که به این کار جامه عمل بپوشاند حتی تصمیم خود را به برخی از آنان گوشزد کرده و می فرماید: «و تالله لا کیدن اصنامکم بعد ان تولوا مدبرین؛ به خدا سوگند آنگاه که از شهر بیرون روید در مورد بت های شما تصمیم می گیرم.» (انبیاء/ 57)
در زندگی پیامبر گرامی این مسئله به خوبی روشن است. قریش از او دعوت کردند که پیامبر، خدایان آنان را عبادت کند، تا آنان نیز خدای پیامبر را عبادت نمایند، قبول یک چنین پیشنهاد یک نوع عدل از اصول مکتب به شمار می رفت و به همین جهت وحی الهی رسول گرامی را تعلیم کرد که بفرماید: «لا اعبد ما تعبدون» (کافرون/ 2)
ابن هشام در سیره خود می نویسد: گروهی از مردم طایف آمدند تا با پیامبر گرامی از در صلح وارد شوند، مشروط بر اینکه صلح نامه ای نوشته شود و دو طرف امضا کنند و مواد صلح نامه این باشد که مردم طائف پس از قبول الام در انجام این امور آزاد باشند:
1- نماز نگذارند. 2- ربا بخورند. 3- عمل جنسی مطلقأ مباح باشد. 4- بتکده آنان یکسال یا بیشتر بر پا باشد تا زنان آنان، آنها را عبادت کنند.
یک چنین صلح و آشتی پذیری عدول از اصولی بود که پیامبر برای تبلیغ و تحکیم آنها برانگیخته شده بود، از این جهت پیامبر همه ی این شرایط را رد کرد و در رد برخی از این موارد آیه ای از قرآن تلاوت فرمود تا به آنها بفهماند که این موارد مخالف برنامه های قطعی مکتب و آرمان های رسالت او است و سازش در مورد آنها پذیرفته نیست.
در مورد ربا می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله وذروا ما بقی من الربوا...» (بقره/ 278)
در باره زنا می فرماید: «ولا تقربوا الرنا،انه کان فاحشة ومقتا وساء سبیلا» (اسراء/ 32)
و درباره نماز فرمود: «لا خیر فی دین لا صلاة معه». آئینی که در آن نماز نباشد سودی ندارد.
بنابراین مقصود از سازش ناپذیری، حفظ اصول و قوانین اساسی مکتب و عدم عدول از آنها است و گرنه با حفظ اصول، چشم پوشی از برخی خصوصیات در صورتی که مصلحت ایجاب کند، با سازش ناپذیری منافاتی ندارد چنان که پیامبر گرامی (ص) در غزوه حدیبیه، گذشت هایی از خود نشان داد که کاملأ بی سابقه بود.
علی (ع) در آغاز صلح نامه بوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم: هذا ما اصطلح علیه محمد رسول الله (ص).» طرف صلح که عمر بن سهیل بود اعتراض کرد که ما رحمان را نمی شناسیم. بنویسید بسمک الهم و نیز تو را رسول خدا نمی دانیم، پس کلمه رسول الله را از کنار نامتان بردارید.
پیامبر همه را پذیرفت و حتی حاضر شد که همان سال از حدیبیه به مدینه باز گردد و سال دیگر برای انجام مراسم عمره به مکه بیاید.
عدول از چنین اموری که برنامه های اصولی و قوانین اساسی مکتب را خدشه دار نمی سازد، انعطافی است که در مواقع خاص که مصلحت برتر آن را ایجاب می کند، از شرایط یک رهبر هوشیار و موقعیت شناس است.
البته معنی قاطعیت، استبداد در رأی نیست و این دو مطلب از دو مقوله اند. استبداد، خود رأیی وخود محوری است و مستبد نه تنها مشاوره نمی کند بلکه، مشاوره را برای خود نقص می پندارد، در حالی که قاطعیت با مشاوره کمال هماهنگی دارد و آن اینکه هر گاه مطلب از همان لحظات نخست روشن باشد و یا پس از مشاوره با اهل فن، جوانب امر روشن گردد در اعلان و اجرای آن تردید به خود راه ندهد و با قاطعیت کامل وارد کار شود و موانع احتمالی را با تکیه به قدرت الهی نادیده بگیرد.
قرآن کریم در این باره می فرماید: «و شاورهم فی الامر فاذا عزیمت فتوکل علی الله؛ با آنان به مشاوره بپرداز و هر موقع تصمیم گرفتی بر خدا تکیه کن.» (آل عمران/ 159)
منـابـع
جعفر سبحانی- منشور جاوید جلد 10- صفحه 351 و 349
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها