نسبت دین و دنیا از نظر استاد مطهری
فارسی 3602 نمایش |در اسلام دین و دنیا با هم در ارتباط می باشند و اکثر مفسرین به این موضوع اشاره نموده اند و با توجه به حقیقت دین و محتواى شریعت الهیه میتوان ادعا کرد که هرگز هماى سعادت در دنیا بر کسى بال نگشوده و سایه نمى افکند و مدال حریت و آزادى بر سینه انسانى آویخته نمیشود و تاج عزت در دنیا و عقبى بر سر احدى گذاشته نمیشود مگر اینکه آن شخص در قلمرو دین حرکت نموده و مطیع تعالیم آن باشد. کسى که با اسلام آشنا باشد و با متون دینى در ارتباط باشد میفهمد که اسلام کاملترین بینش را به انسان اعطا میکند و عمل به دستورات آن میتواند ضامن سعادت دنیا و آخرت باشد و این که تصور شود تعالیم دینى نسبت به دنیاى مردم بى اعتنا است تصور ناصوابى است.
استاد مطهری در این زمینه پرسشی را مطرح می نماید که: آیا اسلام به زندگى دنیوى و نقش عامل اقتصادى در زندگى توجه کرده است؟
ایشان پاسخ می دهد: شکى نیست که عوامل اقتصادى از اساسى ترین عوامل زندگى بشر است؛ یعنى بشر نمى تواند بى اعتنا به این مسائل زندگى کند این شاید با مفاهیمى که ما خیلى اغراق آمیز مى گوییم، جور در نیاید، ولى مى بینیم همین اسلام که به عوامل معنوى به ایمان و این جور مسائل و افرادى که در راه ایمان و فى سبیل الله جهاد مى کنند، این همه اهمیت مى دهد و واقعا جهادهایى را جهاد فى سبیل الله، نه فى سبیل شکم و نه در سبیل منافع اقتصادى، تعبیر مى کند. در عین حال درباره این که معاش و زندگى از ضرورتهاى زندگى بشر است و انسان نمى تواند براى همیشه از آن شرایط سرپیچى کند، تاکید مى کند، همه افراد بشر براى همیشه نمى توانند از این شرایط سرپیچى کنند، اگر هم یک فرد سرپیچى کند همه افراد این جور نیستند. اگر هم جامعه اى موقتا سرپیچى کند براى همیشه نمى تواند. «من لا معاش له لا معاد له» یک اصل بسیار اساسى است. در اصول کافى این حدیث هست که پیغمبر اکرم مى فرمود: «اللهم بارک لنا فى الخبز؛ خدایا نان را بر ما مبارک بگردان»، «لولا الخبز ما صلینا و ما تصدقنا و لا صمنا؛ اگر ما نان نداشتیم نمى توانستیم نماز بخوانیم، نمى توانستیم روزه بگیریم، نمى توانستیم صدقه بدهیم»
مولوى عارف هم مى گوید: آدمى اول اسیر نان بود، اولى که او مى گوید یعنى انسان قبل از هر چیز این نیاز را احساس مى کند. پس ما نمى خواهیم حکومت عامل اقتصادى را نفى کنیم، ما مى خواهیم حصر این عامل را نفى کنیم و این اصالت مطلق را که همه عوامل دیگر بر روى این عامل بنا شده اند و به خاطر این به وجود آمده اند و کوچکترین تکانى که این عامل بخورد همه آنها تکان مى خورند، این جور نیست. ممکن است شرایط اقتصادى تکان بخورد و شرایطى که روى اساسهاى دیگرى بنا شده تکان نخورد، چون آن اساسهاى دیگر ثابت است ممکن است شرایط اقتصادى به خاطر ارتباط و پیوستگى علت تغییر سایر شرایط بشود، ممکن هم هست آن شرایط علت تغییر این شرایط بشود، هر دوى اینها هست. مثلا ممکن است عقیده و ایمان شرایط اقتصادى را تابع خودش قرار بدهد.
منـابـع
مرتضی مطهری- اسلام و مقتضیات زمان- ج 2
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها