رابطه دین و اخلاق از نظر استاد مطهری

فارسی 12075 نمایش |

تعریف اخلاق

اخلاق عبارت است از یک سلسله خصلت ها و سجایا و ملکات‏ اکتسابی که بشر آنها را به‏ عنوان اصول اخلاقی می‏ پذیرد یا به ‏عبارت دیگر قالبی روحی برای انسان که روح انسان در آن کادر و طبق آن طرح و نقشه ساخته می‏شود. در واقع اخلاق‏ چگونگی روح انسان است. استاد مطهری می‏ گوید: «اخلاق‏ مرتبط با ساختمان روحی انسان است و بر این اساس با آداب و رسوم مرسوم در جوامع تفاوت دارد؛ چرا که آداب و رسوم‏ یک سلسله قراردادهای صرف می ‏باشند که ربطی به ملکات و خلقیات و قالب های روحی درونی ندارد.»

اهمیت و ضرورت اخلاق

1- اخلاق شرط کمال انسان
وجود انسان به گونه ‏ای ضعیف و ناقص آفریده شده است؛ به ‏گونه‏ ای است که باید خود، ابعاد هستی خود را شکل دهد و به‏ کمک قدرت اندیشه و اراده خویش استعدادهای مختلفش را شکوفا سازد و به کمال لایق خود برسد. بخشی از استعدادها و ابعاد وجود انسان همانا خلقیاتی است که باید انسان کسب کند. اخلاق، استعدادی است که در وجود انسان نهفته است و برای‏ آنکه انسان به کمال لایق خود برسد باید این جنبه از وجودش را نیز شکوفا سازد و این نوع کمال به ‏واسطه یک سیستم اخلاقی‏ میسور است.
2- اخلاق یکی از غایات بعثت
یکی از غایات مهم بعثت که پیامبر اکرم (ص) آن را بیان‏ فرموده همانا تتمیم و تکمیل خلق های فاضل و صفات اخلاقی ‏است «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق.»
3- اخلاق و سرنوشت اخروی انسان
ملکات، خلقیات و اعمال ما صورتی ملکی دارد که فانی وموقت است و آن همان ظاهر اعمال است که در این جهان تحقق‏ می‏ یابد. حقیقت و وجه ه‏ای ملکوتی دارد که پس از صدور از ما هرگز فانی نمی‏ شود و آن از توابع و لوازم و فرزندان جدا ناشدنی ‏اعمال و رفتار ماست. ملکات و خلقیات و اعمال ما از وجهه ‏ملکوتی و چهره غیبی باقی است و روزی خواهد رسید که ما به‏ آنها واصل خواهیم شد و آنها را با همان وجهه و چهره مشاهده ‏خواهیم کرد و زمینه و موجبات نعیم و لذت یا جحیم و عذاب‏ ما همین امور خواهند بود.
4- رمز تنزل پایبندی به اخلاق در دنیا
علت‏ سست‏ شدن و تنزل تقیدات اخلاقی در جهان امروز را می‏توان در سه عامل عمده جویا شد: نخست، استفاده از تلقین و تقلید صرف در القای امور اخلاقی. دوم، عدم وجود توجیه‏ منطقی و عقلانی برای اخلاق. سوم، عدم وجود پایه و اساس ‏محکم و استوار برای اخلاق که همان دین می ‏باشد.

تعریف علم اخلاق

علم اخلاق علمی است که دستورالعمل های کلی برای زیستن‏ مقدس، متعالی و ارزشمند را مورد بحث قرار می‏دهد. به عبارت‏ دیگر علم اخلاق علم قالب های کلی چگونه زیستن متعالی و با قداست می‏ باشد. این چگونگی، هم شامل رفتار می‏ شود و هم ‏شامل ملکات نفسانی، یعنی انسان باید چگونه رفتار کند و چگونه ملکاتی باید داشته باشد تا زیستن او با ارزش باشد. ملکاتی مانند عدالت، تقوا، شجاعت، عفت، حکمت، استقامت، وفا، صداقت و...
علم چگونه رفتار کردن و چگونه بودن و معنای‏ صحیح آن برخی معتقدند علم اخلاق دستور چگونه زیستن را در دو ناحیه به ما می‏ دهد؛ یکی در ناحیه چگونه رفتار کردن و دیگر در ناحیه چگونه بودن. در حقیقت چگونه زیستن دو شعبه دارد: شعبه چگونه رفتار کردن و شعبه چگونه بودن. چگونه رفتار کردن مربوط می‏شود به اعمال انسان (که البته شامل گفتار هم‏ می‏شود) که چگونه باید باشد و چگونه بودن مربوط می‏شود به ‏خوی ها و ملکات انسان که چگونه و به چه کیفیت ‏باشد. در این‏ بیان چنین فرض شده که به هر حال انسان یک «چیستی‏» و ماهیتی ماورای رفتارها، خوی ها و ملکاتش دارد و اخلاق اساسا با ماهیت انسان سر و کار ندارد.
در حالی‏ که بنا بر نظریه اصالت وجود از یک ‏طرف و بالقوه‏ بودن و نا متعین بودن شخصیت انسانی انسان از طرف دیگر و تأثیر رفتار در ساختن نوع خلق و خوی ها و نقش خلق و خوی ها در نحوه وجود انسان که به چه نحوی باشد. در حقیقت علم ‏اخلاق در عین‏ حال که به چگونه رفتار کردن و چگونه بودن‏ مربوط می‏ شود لیکن علمی خواهد بود که با تحول ماهیت انسان‏ و نحوه وجود او سر و کار خواهد داشت. چگونه زیستن و چگونه بودن مربوط به حوزه حالات، اوصاف و عوارض انسان‏ نیست‏ بلکه به تمامیت وجود و هویت او مربوط است.

فلسفه اخلاق

در فلسفه اخلاق درباره مسائلی از این قبیل بحث می‏شود: اساسا اخلاق چیست؟ کار اخلاقی چیست؟ معیار فعل اخلاقی‏ چیست؟ ریشه ارزش اخلاقی چیست؟ مفاهیم اخلاقی چه نوع ‏مفاهیمی است؟ مبادی فعل اخلاقی کدام است؟ آیا فعل اخلاقی‏ غایتمند است؟ اخلاق مطلق است‏ یا نسبی؟ رابطه اخلاق و اعتقاد چیست؟ رابطه اخلاق و دین چگونه است؟ و... بر این ‏اساس می‏توان گفت فلسفه اخلاق بررسی عقلانی و تحلیلی در باب مفاهیم و تعابیر و معیارها و افعال و... اخلاقی است.

کاربرد فلسفه اخلاق

الف- فلسفه اخلاق سبب روشن شدن زوایای متعدد اخلاق ا زقبیل چیستی فعل اخلاقی، معیار ارزش اخلاقی و... می‏ گردد. بر این اساس متولیان تربیت اخلاقی در جامعه، مسیر، جهت، روش ها و امکانات مورد نیاز برای تربیت اخلاقی را متناسب با یافته‏ های فلسفه اخلاق در نظر گرفته و فراهم می‏ کنند. برای مثال ‏اگر کسی اخلاق را از مقوله محبت‏ یا علم و یا... بداند قطعا حکم به تلاش برای برقراری محبت در دل ها یا افزایش تعلیم، علم و یا... در جامعه خواهد داد. پس جهت، مسیر و... استقرار اخلاق در جامعه، مبتنی بر موضع گیری خاص ما در فلسفه ‏اخلاق است.
ب- مباحث فلسفه اخلاق که در آن به بررسی نظریات و مکاتب مختلف پرداخته می‏شود سبب آشکار شدن و وضوح ‏یافتن و شناسایی درست مکتب اخلاقی اسلام خواهد شد و زوایای آن را هرچه بیشتر معلوم خواهد ساخت.

رابطه اخلاق و دین

به پیوند اخلاق و دین می‏توان از جهات مختلفی توجه کرد از جمله اینکه:
الف- دین می‏تواند بنیاد اخلاق باشد و از این طریق می‏تواند آن را ضمانت کند. اساسا اگر قرار است اخلاق به ‏طور کامل‏ تحقق یابد باید بر اساس دین و با تکیه بر دین (معرفت ‏ا...) باشد. قدر مسلم این است که دین حداقل به‏ عنوان پشتوانه برای اخلاق‏ بشر ضروری است. چرا که اولا تاریخ و تجربه نشان داده آنجا که دین از اخلاق جدا شده، اخلاق خیلی عقب مانده است. ثانیا دین به راحتی می‏ تواند انضباط های اخلاقی محکم و پولادین را به‏ وجود آورد. ثالثا به‏ عنوان مؤید می‏توان گفت‏ حتی بعضی از متفکران که در مبحث اخلاق به تأمل پرداخته‏ اند به این مسئله ‏اذعان دارند که دین بهترین پشتوانه برای اخلاق است؛ برای‏ مثال داستایوفسکی نویسنده روسی می‏ گوید: «اگر خدا نباشد همه چیز مباح یا مجاز است.»
ب- وجود اخلاق و نیاز بشر به آن، دلیلی بر نیاز به دین‏ است. بدین بیان که انسان ها هرگز بدون اخلاق نمی‏ توانند زندگی‏ کنند، جامعه بشری لزوما نیازمند اخلاق است. از طرف دیگر اخلاق مورد نیاز جوامع بشری باید اخلاقی همه‏ جانبه و با مبنا و پایه و اساسی محکم باشد. این نوع اخلاق نیز تنها با وجود دین‏ و معنویت دینی امکان‏ پذیر است که بهترین تغذیه‏ کننده چنین‏ اخلاقی است و تنها راه آن است. پس بشر به دین نیز محتاج و نیازمند است. حتی باید افزود که این نیاز و احتیاج‏ همیشگی و دایمی است چرا که بشر همواره نیازمند اخلاق است.
ج- اوصاف اصول اخلاقی مانند جاودانگی و یا نسبیت و...عینا به دین هم منتقل می‏شود و باعث جاودانگی یا... اصول‏ اخلاقی دین نیز می ‏گردد. توضیح اینکه دین اسلام از سه قسمت‏ عقاید، احکام و اخلاق تشکیل شده است. حال اگر کسی اخلاق ‏و یک سلسله تعلیمات اخلاقی و انسانی را جاودان نداند و به ‏این نتیجه برسد که اخلاق اساسا نسبی و موقت است، نتیجه این‏ عقیده این است که اصول اخلاقی و تربیتی و تعلیماتی اسلام (یا به‏ طور کلی دین) هم نمی‏تواند اعتبار جاودانه داشته باشد و باید پذیرفت که اصول اخلاقی اگر هم اعتباری داشته است در زمان‏ خودش معتبر بوده است و بعد از تغییر مقطع تاریخی آن و تغییر اوضاع باید این اصول اخلاقی تغییر نموده و آنگاه اصول اسلام‏ نیز تغییر بکند و بخشی از اسلام (اخلاقیات آن) منسوخ‏ گردد.

وجود حس اخلاقی در انسان

ریشه اخلاق‏ ورزی را در انسان باید در گرایش خاصی که در اعماق وجود او نهفته است، جویا شد. یکی از گرایش های انسان‏ که از مقوله خیر و فضیلت و از مقوله اخلاق است، گرایش به‏ حس اخلاقی است. برخی از گرایش های انسانی به‏ خاطر منفعت و سود اوست و افعالی را که انجام می‏ دهد به‏ خاطر سودی است که‏ در آن نهفته است مانند وسایلی که حوایج مادی او را رفع‏ می‏کند. گرایش انسان به منفعت همان «خود محوری‏» اوست. این نوع ‏افعال عامل حفظ و بقای حیات انسان است. اما اموری هست که ‏انسان به آنها گرایش دارد ولی نه به ‏دلیل اینکه منفعت دارند بلکه به‏ دلیل اینکه فضیلت و خیر عقلانی است. نفعت‏ خیر حسی است و فضیلت‏ خیر عقلانی است، مانند گرایش انسان به‏ راستی، تقوا و پاکی از آن جهت که راستی، تقوا و پاکی است و تنفر و دوری از مقابل آنها. این فضیلت ها نیز دو نوع است ‏بعضی‏ فردی است مانند تقوا، شجاعت... و برخی اجتماعی است مانند نیکوکاری، احسان، فداکاری...

نحوه وجود گرایش اخلاقی در انسان

گرایش اخلاقی انسان در آغاز تولد امر متعین و مشخصی در نفس انسان نمی‏ باشد. انسان با یک نفس قالب‏ بندی‏ شده نسبت‏ به‏ گرایش های اخلاقی به این دنیا نمی ‏آید. بلکه انسان با استعداد اخلاق ‏ورزی به این دنیا گام می ‏نهد. گرایشات ارزشی به‏ صورت‏ استعداد در نفس انسان وجود دارند. به بیان دیگر انسان در آغاز تنها مستعد اخلاق ‏ورزی است و بس. گرایش اخلاقی انسان‏ آنگاه به منصه ظهور می‏ رسد و آنگاه از قوه به فعل می‏ گراید که ‏انسان شروع به رفتار کند. زندگی فردی و اجتماعی انسان بست ری‏را برای شکوفایی فطرت اخلاقی او فراهم می ‏آورند. انسان‏ می‏تواند در زندگی خود با تقویت تدریجی شامه نفس خود و شکوفایی گام به گام آن، ارزش های اخلاقی را درک و بدان‏ گرایش یابد.

رابطه حس اخلاقی و حس پرستش

به اجمال باید گفت‏ حس اخلاقی، خود از لوازم و آثار حس ‏پرستش است. در واقع، گرایش اخلاقی انسان گویی امتداد و پرتوی از گرایش پرستش اوست. بر این اساس می‏توان به دو نکته اشاره داشت:
1- این پرسش قابل طرح است که اگر ما حس اخلاقی را به‏ حس پرستش ارجاع دهیم و از لوازم و آثار آن بشناسیم در این‏ صورت رابطه افعالی که ناشی از حس پرستش هستند و افعالی که از حس اخلاقی سرچشمه می‏ گیرند، چگونه است؟ آیا اینها دو سلسله فعل متمایزند یا چنین نیست؟ در پاسخ باید گفت‏ بر اساس نظر مختار، روح موجود در کالبد این دو سلسله افعال یک چیز است. این افعال نهایتا از یک منشأ سرچشمه می‏ گیرند، در هر دو دسته از افعال، در نهایت، در مقام ‏تحقق گرایش خداشناسی و فعلیت‏ بخشیدن به حس پرستش‏ خویشتن هستیم. پس انسان دو سلسله فعل متمایز ندارد بلکه همه ‏افعال او از یک سلسله هستند. در عین حال می‏توان گفت از برخی جهات دارای تفاوتند مثلا حداقل از جهت فعلیت ‏بخشیدن به حس پرستش افعال دارای شدت و ضعفند، یا از جهت آگاهانه یا نا آگاهانه بودن افعال در ارتباط با حس پرستش ‏دارای تفاوتند و....
2- ارجاع حس اخلاقی و فعل ناشی از آن به حس پرستش و فعل ناشی از آن، این مسئله را مطرح می‏ کند که می‏توان نوعی‏ «تحویل‏ پذیری‏» را در احساسات یا گرایش ها و افعال پذیرفت. انسان صرفا دارای گرایش های هم عرض و مستقل از هم نیست‏ بلکه حداقل برخی از گرایش های او پرتو و آثار گرایش های‏ بنیادی دیگر او هستند. شاید بتوان این گرایش ها را به اولیه و ثانویه تقسیم کرد.

رابطه اخلاق و اعتقاد

اعتقاد بر اخلاق و عمل اثر می‏ گذارد و اخلاق و عمل نیز به ‏نوبه خود بر اعتقاد اثر می‏گ ذارند. معنویت‏ یا مادیت اخلاقی و عملی کاملا در اعتقاد مؤثر است و بالعکس، اعتقاد مادی یا غیر مادی نیز در اخلاق و عمل مؤثر واقع می‏ شود. برای اعتقاد محکم و استوار داشتن باید فضای مساعد اخلاقی و عملی نیز فراهم آورد. برای مثال اعتقاد الهی در فضای مساعد اخلاقی و عملی معنوی، استحکام‏ یافته و پایدار می‏ ماند. در غیر این‏صورت مادیت اخلاقی به تدریج آن را مضمحل و فرسوده‏ می‏ سازد. نیز اعتقاد مادی و غیر الهی نمی‏ تواند با اخلاق و عمل‏ معنوی سازگار باشد و دیر یا زود، اخلاق و عمل معنوی، اعتقادی همسو با خود را تحقق می‏ بخشد و یا بالعکس، اعتقاد مادی، اخلاق و عمل مادی موافق و سازگار با خود را تحقق‏ خواهد بخشید و سبب از بین رفتن خلق و فعل معنوی خواهد شد.

منـابـع

مرتضی مطهری- تعليم و تربيت در اسلام- صفحه 158-159 و صفحه 18، 34، 135-136 و 139

مرتضی مطهری- اسلام و مقتضيات زمان جلد2- صفحه 248-249

مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه ‏306-307 و صفحه 277-278 و صفحه 93-96 و صفحه 279 و 286

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد