بررسی فرضیه تحول در آفرینش انسان (2)
فارسی 6820 نمایش |پرداختن به اینکه انسان تغییر یافته حیوانات دیگر است یا خود به طور مستقل آفریده شده است. از موضوعات مورد بحث به خصوص در این دوره است. توماس هنری هاکسلی در این مورد (Thomas Henry Huxley) می گوید: "نظریه تکامل بر اساس انتخاب طبیعی، نظریه ای منطقی بوده و نمی تواند فقط به تجربیات و دلایل حسی مستند باشد".
در این جا مقصود از روش منطقی، همان کلاسیک است که نتایج را به یک عده مقدمات تجریدی پایه ریزی می کرد، و الا در تقابل قرار دادن تجربیات و دلایل حسی که با اهمیت ترین اساس منطق امروزی است، نامفهوم می باشد. در تایید سخنان هاکسلی، می توان دو نکته بسیار مهم را در نظر گرفت:
نکته اول: در جشنی که به مناسبت سپری شدن شصت سال از ظهور مکتب تحول برقرار شده بود، استاد ث. ب. بیشاب که کتابی به عنوان انتقاد بر تکامل منتشر نموده است با استفاده از کاوش های دانشمندان متخصص، ارنست هکل (Ernst Haeckel) را این گونه مورد خطاب قرار داده است: اسبی که در کاوش های زمینی به دست آمده و دارای اندام قدیمی خود می باشد، تنها شباهت از ناحیه دندان، آن را جزو دسته اسب ها قرار می دهد. هم چنین، پرنده ای را که بین خزندگان و پرندگان حلقه مفقود قرارداده شده است، در حفاری های دیرین شناسی وجود ندارد، چون پرنده دارای دو دندان، یافته نشده است.
نکته دوم: دکتر پوژن دوبوا پس از مدتی فعالیت های حفاری، موجود عجیبی را مشاهده می کند که آن را انسان میمونی (Pithecanthropus) می نامد. این موجود تا آن زمان دیده نشده بود، و آن موجود حلقه تحول انسان از میمون بوده است، و باید قبول کنیم که رسوب هایی که این موجود در آن ها یافته نشده، در آخرین جزء از دوران جدید است. احتمال می رود انسان میمون و خویشاوندانش، یعنی پدران و پسر عموها و اولادش، در جاوه، هنگامی که رسوب های انگلی شرقی رو به اتمام می رفته، وجود داشته اند و اگر این زمین را به طریق سابق محاسبه کنیم، از آن زمان، مدت 200 یا 300 هزار سال می گذرد. اکنون که تاریخ انسان میمون را از ناحیه زمین شناسی معین کردیم، ببینیم این انسان میمون از کدامین موجودات زنده بوده است؟ آن چنان که اطلاع پیدا کرده ایم، عامل تشابه، قطعه استخوانی از جمجمه و استخوانی از زانو و سه عدد دندان که یکی از آن ها دندان عقلی فک بالا بوده است. از نکته دوم هم به خوبی روشن می شود که، حل اساسی ترین مشکلات مکتب تطور، به مشاهدات قطعی مستند نبوده است. ما حتی در عصر حاضر هم می توانیم انسان هایی را پیدا کنیم که در کشورهای سابقه زندگی می کنند و بعضی از اعضای آن ها، شبیه بعضی از حیوانات است. با این حال، آیا می توان با ترکیب استخوان های قطعه قطعه و گسیخته و در آوردن آن ها به صورت تابلوی یک موجود زنده و تعیین زمان خیالی، مکتبی با این ادعای بزرگ را اثبات کرد؟
اعتراف زیر از آرتور کیت (Arthur Kate)، از بزرگ ترین هواداران مکتب تحول شایان دقت است: ما فعلا تاریخ اختصاری انسان را به پایان رساندیم. مدارک این تاریخ از تحجرات و رسوب های زیر زمینی بوده است. آن چه نظر خواننده را جلب می کند، شکاف های بسیار و پهناوری است که در معلومات ما درباره انسان گذشته وجود دارد. برای خوانندگان آشکار است که آن چه از اسرار گذشته روشن کردیم، بیش تر از چند صفحه متفرقه از یک کتاب گم شده نمی باشد. در این عبارت که بدون شک به طور واقع بینی نوشته شده، بهترین و قطعی ترین محصول تفحصات مربوط به انسان وجود دارد که از جنبه مشاهدات گرفته است. آیا با وجود این شکاف های عمیق و پهناور که معلومات ما درباره زندگی انسان گذشته داراست، می توان ادعا کر اصل انسان از میمون بوده و تحول یافته است؟!
پینچر (Pincher)، که از دانشمندان معروف تکامل است، می گوید: جای شک و تردید نیست که انسان از نسل میمون نیست، زیرا نوع میمون دارای ساختمانی است که از نظر تشریح، موجود انسانی را تکامل یافته آن محسوب نمودن، محال می باشد. در این نظریه، تشبیهات معمولی هم نقش جالبی را بازی می کنند. طرفداران نظریه تحول، هنگامی که با این اشکال روبه رو می شوند که: «چگونه اصول یک نوع از حیوان با تبدل یعضی از اصنافش از بین نمی رود». اظهار می دارند: کسی که کالسکه تازه ای می خرد، در عین حال کالسکه کهنه را نابوده نمی کند؛ بلکه آن را در کارهای زراعتی استعمال می کند.
اگر تحول، پدیده ای علمی و محسوس بود، دو طرف موافق و مخالف، جریان تطور جنین را به رخ یکدیگر نمی کشیدند. در جریان تطور جنین، حالات مختلفی وجود دارد: جنین انسانی از تک یاخته ای شروع می شود و در ماه دوم خطوطی در گردنش ایجاد می گردد. در این زمان، لب بالایی جنین، مانند سگ دریایی دو قسمت می شود. جنین تا ماه سوم، زیر چانه و سقف دهان ندارد و در این هنگام شبیه خزندگان است. مخالفین تحول می گویند: اولا، این تدلات مهم که مطابق اصول مکتب تحول و باید در هزاران و بلکه صد هزار سال انجام بگیرد، بدون عوامل تحولی که در تاریخ زندگان باید ایجاد تبدل نماید، چگونه صورت می پذیرد؟ ثانیا، در دوران تحولات جنین، جهش عجیبی مشاهده می شود که مخالف تحول تدریجی است. زیرا از حالت تک یاخته ای تا سگ دریایی، فاصله لازم برای تحول یک یا دو یا سه ماه نیست، بلکه به اصطلاح اینان: به صدها هزار سال زمان نیاز دارد و هم چنین از شکل سگ دریایی تا خزندگان تا انسان، ثانیا، در تحولات جنینی اثری از شکل میمونی مشاهده نمی شود.
عقاد می گوید: دانشمندان علوم طبیعی هم اشکالات فراوانی به نظریه تکامل ابراز کرده اند. آنان با استدلال های علمی، معتقدین این نظریه را محکوم نموده و از آن ها مطالبه دلیل کرده و گفته اند: چگونه انتخاب طبیعی می تواند علت تحول انواع خصوصا تحول انسان از نوع میمون باشد؟ تعداد این اعتراض کنندگان از دانشمندان طبیعی کم تر از تعداد متدینین اشکال کننده نیست. درباره مردود بودن اصل انتخاب طبیعی، قارئیون به پیروی از عده ای دیگر از متأخرین چنین می نویسد: جای شک و شبهه نیست عواملی که در نظریات داروین به میدان کشیده می شود، در دوره های اولیه جریان تبدیل میمون به انسان، یعنی: در مراحل قبل از انسان، دارای اهمیت بزرگی بوده است، ولی رفته رفته تاثیر انتخاب طبیعی، در این عوامل روبه کاهش نهاده است. عامل موثر اجتماعی که بعد از رسیدن به مرحله انسانی، یعنی در تبدیل میمون به انسان نقش برجسته ای بازی کرده، همان «زحمت» می باشد. داروین در پیدایش انسان، این عامل اساسی اجتماعی (زحمت)، را درک ننموده است و برخی دانشمندان نیز این نظریات نارسای داروین را درباره پیدایش انسان و نقش «زحمت» به عنوان یک جریان غیر عملی مطرح می نماید.
از جمله دلایلی که می تواند شخصی بودن عقیده تحول را اثبات کند و این که عقدیه تحول معلول آزمایش های حسی نیست، عبارتی است که خود داروین در کتاب بنیاد انواع ذکر کرده است: با این که فعلا مشکلات فراوانی در نظریه من وجود دارد، بلکه اعتقاد دارم این مشکلات در آینده بسیار طولانی هم حل نخواهد شد، ولی چون من بسیاری از اوقات خود را با مسافرت های طولانی صرف بحث و تحقیق نموده ام، در این شک ندارم که حالت اولیه ای که نظیر سایر علمای طبیعی در ابتدا داشتم، فعلا در من موجود نیست و معتقدم: «انوع» در تحول و تبدل اند.
وی در همان کتاب چنین گفته است: به این که ناموس انتخاب طبیعی، بزرگ ترین علن وحدت انواع است، من اقناع شده ام، ولی آن را تنها علت منحصر در این باره نمی دانم.
از طرف دیگر، او در نامه ای که به مستر هیت (Heath) نوشته، می گوید: اجازه بدهید بر کلامم اضافه کنم: من آن اندازه کم عقل نیستم که ادعا کنم مقصودی که من به آن رسیده ام، از نتیجه یک بیان وسیع درباره بنیاد انواع تجاوز کرده است.
عبارات زیر از کتاب فرضیه های تکامل نیز، قابل توجه است: فرضیه داروین نیز به سرنوشت فرضیه های دانشمندان قبل از او دچار شد و نتوانست پس از ترقی علوم طبیعی در رشته های سلول شناسی و سایر رشته هاف هم چنان تسلط خود را حفظ کند.
فون بایر (Von Baer) نویسنده فرضیه های تکامل اظهار می دارد: نظریه ای که بر این باور است: انسان از میمون تحول یافته، بدون شک نظریه ای نزدیک یخ جنون است. این نظریه را یک مرد درباره تاریخ انسان بیان کرد، ولی سزاوار است هنگامی که آیندگان به حماقت های گذشتگان می خندند، این نظریه را به عنوان علامت منظور کند، زیرا محال است دلیلی بر این رای مضحک از ناحیه کاوش های قشر شناسی ارائه شود وی در جایی گفته است: فعلا با یک نظر دقیق و تتبع کافی، می توان پوچ بودن عقاید و ایمان، به تحولات مکتب داروینیسم و لامارکیسم و.. .. را دریافت. اگر تئوری و فرضیه های این اشخاص مذکور که پیامران کودکان علم اند، به کلی از افکار بشری دور نشده است، لااقل در جایی غیر از کتابخانه های کهن یافت نمی شود.
پی یر روسو نیز چنین می گوید: افسوس که بعد از وفات ارنست هگل، علم این امیدهای بی جا و این افکار وسیع را به یک سو نهاد و به گونه ای که دکتر سینگر (Singer) می گوید: آثار پیامبر بزرگ داروینیسم امروزه در آلمان در قسمت هایی از کتابخانه ها قرار گرفته که مردم کم تر به سراغ آن می روند. حلقه های متفاوتی که رابطه اتصال بین انسان و حیوان بوده، به تدریج از بین می رود و جعلی بودن آن ها آشکار می شود. استخوان ها و سنگ های تراشیده ای که در اسپی (بلژیک) سال 1886، در انگلستان سال1887، در جاوه سال 1890، در آلمان سال 1907، در فرانسه سال 1908 و در چین سال 1929 به دست آمد، کاملا بر ما معلوم می دارد که نژاد فعلی اروپایی، از اعقاب افرادی هستند که دارای هوش سرشار و هنر فراوان بوده، از لحاظ بدنی اختلاف چندانی با ما نداشته اند.
اما در سخنرانی ها و مباحث علمی فون بایر موسس علم جنین شناسی، عبارات زیر جالب توجه است: نمی توانم خودداری کنم، و می گویم: برای من فرض خاصی نباید ارزشی به جز ارزشی که به سایر فرضیات داده می شود، قائل شد و نباید از روی جهالت، آن را «علم» نامید.
ایلی دوسیون در کتاب خدا و علم به نقل از مأخذ مذکور چنین می گوید: بیست سال پس از آنکه تمام مخالفین داروین با مبارزه های حقیقی، مذهب او را از بالا به پایین آوردند، حتی متعصب ترین پیروان او نیز به غلط بودن آن حکم نمودند. با همه این ها در خصوص دو فرضیه مهم داروین (انتخاب طبیعی و وارثت) که آن ها را دو دلیل قوی شمرده است، تمام دانشمندان جنین شناسی از قبیل: بسمان(Bassman) فون بایر، و باربر (Barber) به طور قطعی اثبات کردند این گونه آزمایش های صوری درباره هر دو فرضیه، تنها حکایاتی است جعلی که ارزش علمی آن ها بیش از ارزش کلمات یک شیرخوار نیست.
مطالب زیر محصول آخرین کاوش ها در موضوع تحول انسان بود، که در خور توجه و دقت است: جدیدترین اکتشافات در دیرین شناشی نوع بشر، به جای آن که تاریخ این موضوع را بر ما روشن سازد، معلوم می دارد که: مبادی آدمی بسیار پیچیده و مبهم بوده است و این ابهام هم چنان در حال افزایش است. اکتشافات جدید به جای پیشرفت ساده و یک جهتی که سابق بر این به تصور در می آوردند، شاخه های متعدد و متباعدی را معلوم می سازد که بیش و کم به وجود آمدند، یک چند زیستند و نابود شدند و تنها سلسله ای از آن ها باقی ماند که ابتدا منجر به هوموساپیانس (انسان عاقل HomoSapiens) و سپس بشر امروزی می گردد. سابق بر این، دیرین شناسی چنین تعلیم می داد که بشر امروزی که از شجره آدم های میمون شکل یا پیته کانتروپ (Pithecathrope)، است که در نتیجه تکامل تدریجی، ابتدا آدم نئاندرتال (Neandertal) و سپس آدم کرومانیون (CroMagnon) را به وجود آورده است. امروزه بعد از اکتشافات وسیع و متعدد در اروپا و آسیا و آفریقا، معلوم شده است که فسیل های به دست آمده، متعلق به سلسله واحد و مشخصی نیستند، بلکه لااقل به چهار سلسله متفاوت تعلق دارند و اجداد ما (اجداد انسان عاقل)، نه آدم «نئاندرتال» است و نه آدم «هایدلبرگ» و ما نه از اخلاف آدم های میمون شکل «پیته کانتروپ» هستیم و نه از آدم چینی یا سیانتروپ (Sinanthrope) اجداد واقعی ما از سلسله ما قبل «انسان عاقل» می باشد که فسیل های آن، مطلقا نامعلوم و ناشناس است.
این خلاصه دو نظریه اثبات و نفی است که درباره مکتب ترانسفورمیسم ابراز شده است بنابراین ما معتقدیم نظریه «تحول انواع» آن چنان که شهرت پیدا کرده، حتمی و قطعی نیست.
منـابـع
محمدتقی جعفری- آفرینش و انسان- صفحه 68-62
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها