برخورد حضرت ابراهیم علیه السلام در مقابله با مشرکان
فارسی 5309 نمایش |در آیات مختلفی از قرآن کریم به سرگذشت حضرت ابراهیم (ع) اشاره شده است در زیر آیاتی که مربوط به روش مقابله حضرت ابراهیم (ع) با مشرکان می باشد را می آوریم:
1- خداوند سبحان در سوره شعراء آیات 69 – 82 می فرماید:
«و اتل علیهم نبأ ابراهیم* اذ قال لابیه و قومه ما تعبدون* قالوا نعبد اصناما فنظل لها عاکفین* قال هل یسمعونکم اذ تدعون* او ینفعونکم او یضرون* قالوا وجدنا آباءنا کذلک یفعلون* قال افــرأیتم تعبدون * انتم و آباوکما لاقدمون* فإنهم عدولی الا رب العالمین* الذی خلقنی فهو یهدین* و الذی هو یطعمنی و یسقین* و اذا مرضت فهو و الذی یمیتنی ثم یحیین * و الذی اطمع ان یغفرلی خطیئتی یوم الدین؛ (ای پیامبر!) خبر ابراهیم را برای امت بیان کن* آنگاه که به پدر و قومش گفت: شما چه معبودی را می پرستید؟* گفتند: بتهایی را که همواره مورد پرستش ما بوده است* گفت: آنگاه که شما را می خوانید سخن شما را می شنوند؟!* یا به حال شما هیچ سود و زیانی دارند؟!* گفتند: ما پدران خود را دیده ایم که چنین می کنند* ابراهیم گفت: آیا می دانید آنچه را که شما می پرستید* شما و پدران پیشین شما* من همه آنها را دشمن دارم به جز پرردگار جهانیان را* که او آفریده و به راه راست راهنمائیم کرد* او کسی است که سرم گرداند، و تشنگیم را فرو نشاند* و چون بیمار شوم شفایم دهد* و آنکه مرا بمیراند و سپس زنده کند* خدایی که چشم امید دارم به روز قیامت خطاهایم را بیامرزد.»
2- و در سوره انعام آیات 74- 81:
«و اذ قال ابراهیم لابیه ازر اتتخذ اصناما آلهه انی اراک و قومک فی ضلال مبین* و کذلک نری ابرهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون من الموقنین* فلما علیه اللیل رأی کوکبا قال هذا ربی فلما افل قال لا أحب الآفلین* فلما رأی القمر بازغا قال ربی فلما افل قال لدن لم یهدنی ربی لا کونن من القوم الضالین* فلما رأی الشمس بازغه قال هذا ربی هذا اکبر فلما قال یا قوم انی بریء مما تشرکون* انی وجهت وجهی للذی فطرالسموات و الارض حنیفا و ما انا المشرکین* و حاجه قومه قال اتحاجونی فی الله و قد هدین و لا اخاف ما تشرکون به الا ان یشاء ربی شیئا وسع ربی کل شیء علما افلا تتذکرون* و کیف احاف ما اشرکتم و لا تخافون انکم اشرکتم بالله ما لم ینزل به علیکم سلطانا فأی الفریقین احق بالامن ان کنتم تعلمون؛ و یاد کن (ای پیامبر!) هنگامی را که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا تو بتها را به خدایی برگزیده ای؟! من تو و قوم را در گمراهی آشکاری می بینم* و بدین گونه ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا به مقام یقین برسد* پس چون تاریکی شب بر او در آمد، ستاره ای را دید، گفت: این پروردگار من است* اما چون آن ستاره غروب کرد، گفت: من غروب کنندگان را دوست ندارم* پس چون ماه را درخشنده دید، گفت: این پروردگار من است، اما چون غروب کرد گفت: اگر خدایم مرا راهنمایی نکند، همانا از گروه گمراهان خواهم بود* و چون خورشید تابان را دید گفت: این پروردگار من است این از همه بزرگتر است، اما چون غروب کرد گفت: ای قوم من! از آنچه که شما شریک خدا قرار می دهید بیزارم* من با ایمان خالص روی به سوی خدایی آورده ام که آفریننده آسمانها و زمین است و من هرگز با مشرکان موافق نخواهم بود* قوم ابراهیم با او در مقام خصومت و احتجاج برآمدند. گفت: آیا با من درباره خدا محاجه می کنید و حال آنکه خدا مرا حقیقتا هدایت کرد؟ من از آنچه شما شریک خدا قرار می دهید بیم ندارم مگر آنکه خدا بخواهد. علم پروردگار من به همه موجودات محیط است، آیا شما متذکر نمی شوید؟!* و من چگونه از آنچه شما شریک خدا قرار می دهید بترسم در صورتی که شما از شرک آوردن به خدا نمی ترسید با آنکه هیچ برهان و حجتی بر آن ندارید؟!* آیا کدام یک از ما به ایمنی (و کدام به ترس) سزاوارتریم، اگر شما فهم می دانید.»
3- و در سوره عنکبوت آیات 16-18 و 24 و 25:
«و ابراهیم اذقال لقومه اعبدوالله و اتقوه ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون* انما تعبدون من دون الله اوثانا تخلقون افکا ان الذین تعبدون من الله لایملکون لکم رزقا فابتغوا عندالله الرزق و اعبدوه و اشکروا له الیه ترجعون* و ان تکـــذبوا فقد کذب أمم من قبلکم و ما علی الرسول الا البلاغ المبین*...* فما کان جواب قومه الا ان قالوا اقتلوه او حرقوه فانجاه الله من النار ان فی ذلک لآیات لقوم یومنون* و قال انما اتخدتم من دون الله أوثانا مودة بینکم فی الحیاة الدنیا ثم یوم القیامه یکفر بعضکم ببعض و یلعن بعضکم بعضا و مأواکم النار و لکم من ناصرین؛ و یاد آر حکایت ابراهیم را که به قومش گفت: خدا را بپرستید و از او بترسید، که این برای شما بهتر است اگر بفهمید* آنچه را که به جز خداوند می پرستید، بتها و دروغهایی است که خود ساخته اید، و کسانی را که به جز خدا می پرستید قادر به روزی دادن به شما نخواهند بود. از خداوند روزی بخواهید و او را بپرستید و شکر او به جای آورید که بازگشت شما به سوی او است*و اگر شما مرا تکذیب می کنید، امتهای پیش از شما هم (پیامبرانشان را) تکذیب کرده اند، ولی بر رسول خدا، به جز تبلیغ آشکار رسالت، چیز دیگری نیست*....* (بعد از اینهمه اندرز که ابراهیم (ع) داد) پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: او را بکشید یا بسوزانید؛ و خداوند او را از آتش برهانید. به راستی که در این حکایت آیاتی است برای قومی که ایمان آورند* باز ابراهیم گفت: ای مردم! آنچه را که به جز خدا، خدایی گرفته اید بتهایی است که تنها برای دوستی بین خودتان در زندگانی دنیا برگرفته اید، و روز قیامت شما یکدیگر را تکفیر خواهید کرد و به یکدیگر لعن و نفرین خواهید نمود، و جایگاه ابدی شما آتش دوزخ خواهد بود و هیچ یاوری هم ندارید.»
4- و در سوره صافات آیات 79 و 83-98:
«سلام علی نوح فی العالمین*...* و إن من شیعته لإبراهیم* إذ جاء ربه بقلب سلیم* إذ قال لأبیه و قومه ماذا تعبدودن* أئفکا آلهه دون الله تریدون* فما ظنکم برب العالمین* فنظر فی النجوم* فقال إنی سقیم* فتولوا عنه مدبرین فراغ إلی آلهتهم فقال ألا تأکلون* مالکم لا تنطقون* فراغ علیهم ضربا بالیمین* فأقبلوا إلیه یزقون* قال أتعبدون ما تنحتون* والله خلقکم و ما تعلمون* قالوا ابنوا بنیانا فألقوه فی الجحیم* فأرادوا به کیدا فجعلناهم الأسفلین؛ سلام بر نوح در همه عالمان*....* و ابراهیم یکی از پیروان او است* او که با قلبی پاک و سالم به درگاه پروردگارش شتافت* آن زمان که به پدر و قومش گفت: این چیست که می پرستید؟!* آیا خدایانی دروغین را به جای خدا می خواهید؟!* درباره خدا چه گمان می برید؟!* در این هنگام نظری به ستارگان انداخت* و گفت: من بیمارم* (مردم) از او روی گردانید بیرون رفتند* او به سوی بتهای ایشان متوجه شد و گفت: آیا (غذاهایی را که مشرکان در روز عید برایتان آورده اند) نمی خورید؟!* شما را چه شده، چرا حرف نمی زنید؟!* (این بگفت) و محکم (با تبر) بر بتها کوبید (و جز بت بزرگ) همه را درهم شکست* (مردم شهر) سراسیمه به سوی او شتافتند* ابراهیم پرسید: آیا ساخته دست خودتان را می پرستید* با اینکه خداوند شما و حاصل کارهایتان را آفریده است؟* گفتند: برای او پایگاهی بسازید و وی را در آتش افکنید* برای او و نقشه کشید و ما آنها را زیر دست گردانیدیم.»
5- و در سوره انبیاء آیات 51- 70:
«و لقد اتینا ابراهیم رشده من قبل و کنا به عالمین* إذ قال لأبیه و قومه ما هذه التماثیل التی انتم لها عاکفون* قالوا وجدنا آباءنا لها عابدین* قال لقد کنتم أنتم و آباوکم فی ضلال مبین* قالوا أجئتنا بالحق أم انت من اللاعبین* قال بل ربکم رب السماوات والارض الذی فطرهن و أنا علی ذلکم من الشاهدین* و تالله لأکیدن أصنامکم بعدأن تولو مدبرین* فجعلهم جذاذا إلا کبیرا لهم لعلهم إلیه یرجعون* قالوا من فعل هذا بآلهتنا أنه لمن الظالمین* قالوا سمعنا فتی یذکرهم یقال له إبراهیم* قالوا فأتوا به علی أعین الناس لعلهم یشهدون* قالوا أأنت فعلت هذا بآلهتنا یا إبراهیم* قال بل فعله کبیرهم هذا فسئلوهم إن کانوا ینطقون* فرجعوا إلی أنفسهم فقالوا أنکم أنتم الظالمون* ثم نکسوا علی روسهم لقد علمت ما هولاء ینطقون* قال أفتعبدون من دون الله ما لا ینفعکم شیئا و لا یضرکم* أف لکم و لما تعبدون من دون الله أفلا تعقلون* قالوا حرقوه و انصروا آلهتکم إن کنتم فاعلین* قلنایا ناروکونی بردا و سلاما علی إبراهیم* و ارادوا به کیدا فجعلنا هم الأخسرین؛ و بی گمان ما در گذشته به ابراهیم آن رشدی را که می توانست داشته باشد دادیم، و ما به او آگاه بودیم* وقتی به پدر و قومش گفت: این هیکلها چیست که به عبادت آنها پرداخته اید؟!* گفتند: ما پدران خویش را پرستشگر آنها یافتیم* ابراهیم گفت: بی گمان شما و پدرانتان در گمراهی آشکار بوده اید* پرسیدند: آیا تو به حق به سوی ما آمده ای یا تو هم از بازیگرانی؟* گفت: بلکه پروردگار شما، پروردگار آسمانها و زمین است، کسی که آنها را آفریده و من بر این امر گواهی می دهم* به خدا سوگند بعد از بیرون شدنتان، در کار بتهایتان اندیشه ای به کار خواهم برد* آنگاه ابراهیم بتها را قطعه قطعه کرد مگر بت بزرگشان را باشد که به آن رجوع کنند* (مردم) گفتند: کسی که با خدایان ما چنین کرده است از ستمگران می باشد* گفتند: شنیده ایم جوانی که به او ابراهیم می گویند، بتها را به بدی یاد می کند* گفتند: او در برابر مردم حاضر کنید تا همگان گواهی دهند* پرسیدند: ای ابراهیم! تو با خدایان ما چنین کرده ای؟*ابراهیم گفت: بلکه این که بزرگشان هست چنین کرده است، اگر می توانند حرف بزنند از خودشان بپرسید!* (قوم) به خودشان مراجعه کردند و گفتند شما خود ستمگرانید* سپس سر به زیر انداخته گفتند: تو که می دانی اینها سخن نمی گویند* گفت: پس چرا به جز خدا، چیزی را که نه سوی به شما می رساند نه زیانی پرستش می کنید؟!* اف بر شما و بتهایی که به جای خدا می پرستید، آیا نمی اندیشید ؟!* (مردم گفتند:) او را بسوزانید و خدایانتان را یاری دهید اگر کاری از شما ساخته است* و ما خطاب کردیم که: ای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت باش* آنها درباره او نیرنگی کردند، و ما آنها را زیانکارترین گرداندیم.»
6- و در سوره بقره آیه 258:
«إلم تر إلی الذی حاج إبراهیم فی ربه أن آتاه الله الملک إذ قال إبراهیم ربی الذی یحیی و یمیت قال أنا أحیی و أمیت قال إبراهیم فإن الله یأتی بالشمس من المشرق فأت بها من المغرب فبهت الذی کفر والله لا یهدی القوم الظالمین؛ آیا ندیدی که (پادشاه زمان ابراهیم) با ابراهیم درباره پروردگارش به احتجاج برخاست؛ آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من زنده می کند و می میراند، گفت: من هم زنده می کنم و می میرانم. ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از شرق بیرون می آورد، تو آن را از مغرب بیرون آر، آن کافر بهت زده شد و در جواب ناتوان ماند و خداوند ستمکاران را راهنمایی نخواهند کرد.»
منـابـع
سیدمرتضی عسگری- عقاید اسلام در قرآن- صفحه 739-745
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها