دیدگاه افلاطون در زمینه تعلیم و تربیت
فارسی 6148 نمایش |افلاطون متفکر و انسان شناس یونانی درباره تعلیم و تربیت مطالبی را بیان کرده است از جمله در کتاب سیاست، ارسطو آمده است:
کفایت نمی کند که نفوس فرزندان خود را رها کنیم تا با کثافت هایی که ممکن است دامان پاک آنان را آلوده بسازد، کثیف شود، نباید قناعت بورزیم به این که عقول فرزندان مان را فقط با نور علم منور بسازیم و با پند و اندرز و مثل زدن ها، آنان را به فضیلت وادار کنیم. بلکه بالاتر از همه این ها، واجب است اصول دین را درون آنان که طبیعت به و دیعت نهاده است برویانیم؛ آن اصول دین که منشأ ظهور اعتقادات قوی می شود و میان انسان و خدا ارتباط می کند. قطعا خداست اول، خداست وسط، خداست آخر همه کائنات. خداست که مقیاس حقیقی عدالت برای همه اشیاء است در نزد همه انسان هایی که خلق فرموده است. ایمان به وجود او، پایه اساسی همه قوانین است. این عقاید بزرگ و ضروری است که باید فرزندان را با فرهنگ آن ها تربیت نمود. همان عقاید است که اگر قانون گزار شخصی حکیم باشد، باید در منتشر ساختن آن عقاید برای نفوس شهروندان به هر وسیله ممکن، ملایم یا خشن دست برده و استفاده کند. این عقاید با کمال سادگی سودمند است.
این عقاید، به سه موضوع برمی گردد: وجود الله، نظاره او بر هستی، و عدل مطلق او که هیچ تمایلی راه به آن ندارد. انسان بدون این عقاید، دراین دنیا در تصادق گم می شود، (زیرا در نتیجه دوری از آن ها، به تمایلات و تاریکی های شهوات و جهالتش تسلیم می شود). قطعی است. هر کس که نمی داند از کجا آمده است و چیست آن هدف کامل و مقدس (ایده آل)، که باید نفس خود را در مسیر وصول و پیروی و اتکای به آن رضایت بدهد، منکر خویشتن است و برای دولت، تاز مانی که به قاعده مزبور تکیه نکند، هیچ قاعده ثابتی وجود ندارد، زیرا عدالتی که بر پای دارنده حیات دولت و نظام آن است، نمی آید، جز از خداوند که عدالت یا جوهر ابدی او متحد است. پس سزاوار است از همان نخستین سالیان عمر فرزندان، برای کاشتن بذر این عقاید مقدس در دل های همه آنان پیشدستی شود، بلکه خود قانون نباید این قاعده را پس از آن همه ضرورتی که دارد مهمل بگذارد، بلکه باید آن دسته از مردم جامعه را که به خاطر ضعف نفس یا بدی اخلاق شان آن را به فراموشی می سپارند یا آن را رها می کنند که در سینه ها متروک شود، با نرمی یا خشونت، اقناع نماید تا عقاید را در دل های خود برویانند. هر تربیتی که دینی نباشد، ناقص است و باطل، و هر دولتی که شهروندانش از این اصول بزرگ روی گردان بوده، یا از دیدن آن ها نابینا باشند، دولتی است رو به زوال. واقعیت چنان نیست که بعضی از این سیاستمداران عوام گمان می کنند که می توانند در دین، وسایل را برای استخدام در حکومت شان پیدا کنند. هرگز، هرگز! احتیاج جوامع و دولت ها به دین، نه یکی است، بلکه احتیاج هایی متعدد دارند. نیاز به دین فقط برای تنظیم زندگی اجتماعی مردم نیست، اگر چه آن فایده را هم در بر دارد. دین از یک حرکت جهشی عقل به وجود می آید...
منـابـع
محمدتقی جعفری- ارکان تعلیم و تربیت- صفحه 190-189
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها