سیمای عُباد از نظر واردات قلبی در نهج البلاغه
فارسی 5585 نمایش | در نهج البلاغه بیان شده است: «طوبی لنفس ادت الی ربها فرضها و عرکت بجنبها بؤسها و هجرت فی اللیل غمضها حتی اذا غلب الکری علیها افترشت ارضها و توسدت کفها فی معشر اسهر عیونهم خوف معادهم و تجافت عن مضاجعهم جنوبهم، و همهمت بذکر ربهم شفاههم و تقشعت بطول استغفارهم ذنوبهم، اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون»؛ «چه خوشبخت و سعادتمند است آن که فرائض پروردگار خویش را انجام می دهد و در سختی ها صبر داشته باشد و در شب با خواب آنقدر فاصله بگیرد که چرت بر او غلبه کند و زمین را فرش و دست خود را بالش خویش قرار دهد. خوشا به حال این افراد که در میان گروهی زندگی می کنند که از ترس قیامت چشم های آن ها به خواب نمی رود. از رختخواب ها بیرون آمده و لب های آنان با ذکر خدا در حال حرکت است و بر اثر طولانی شدن استغفار آنان، گناهان آنان ریخته می شود. اینان حزب خدا هستند و فقط حزب خدا پیروز است.» (نهج البلاغه، نامه شماره 45)
شب مردان خدا روز جهان افروز است *** روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست
در نهج البلاغه آمده است: «اما اللیل فصافون اقدامهم تالین لاجزاء القرآن یرتلونها ترتیلا یحزنون به انفسهم و یستثیرون به دواء دائهم فاذا مروا بایة فیها تشویق رکنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم، و اذا مروا بایة فیها تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فی اصول آذانهم، فهم حانون علی اوساطهم، مفترشون لجباههم و اکفهم و رکبهم و اطراف اقدامهم یطلبون الی الله تعالی فی فکاک رقابهم، و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقیاء»؛ «شب ها پاهای خود را برای عبادت جفت می کنند، آیات قرآن کریم را با آرامی و شمرده شمرده تلاوت می نمایند، با زمزمه آن آیات و دقت در معنی آنها غمی عارفانه در دل خود ایجاد می کنند و دوای درد های خویش را بدین وسیله ظاهر می سازند، هر چه از زبان قرآن می شنوند مثل اینست که به چشم می بینند، هر گاه به آیه ای از آیات رحمت می رسند بدان طمع می بندند و قلبشان از شوق لبریز می گردد، چنین می نماید که نصب العین آنها است و چون به آیه ای از آیات قهر و غضب می رسند بدان گوش فرا می دهند و مانند اینست که آهنگ بالا و پایین رفتن شعله های جهنم به گوششان می رسد، کمر ها را به عبادت خم کرده پیشانی ها و کف دست ها و زانو ها و سر انگشت پا ها به خاک می سایند و از خداوند آزادی خویش را می طلبند، همین ها که چنین شب زنده داری می کنند و تا این حد روحشان به دنیای دیگر پیوسته است، روز ها مردانی هستند اجتماعی، بردبار، دانا، نیک و پارسا.» (خطبه، 193)
در خطبه 220 آمده است: «قد احیی، عقله و امات نفسه، حتی دق جلیله و لطف غلیظه و برق له لامع کثیر البرق، فابان له الطریق و سلک به السبیل و تدافعته الابواب الی باب السلامه و دارالاقامه، و ثبتت رجلاه بطمأنینة بدنه فی قرار الامن و الراحة بما استعمل قلبه و ارضی ربه»؛ «عقل خویش را زنده و نفس خویش را میرانده است، تا آنجا که ستبری های بدن تبدیل به نازکی و خشونت های روح تبدیل به نرمی شده است و برق پر نوری بر قلب او جهیده و راه را بر او روشن و او را به رهروی سوق داده است، پیوسته از این منزل به آن منزل برده شده است تا به آخرین منزل که منزل سلامت و بار انداز اقامت است رسیده و پاهایش همراه بدن آرام او در قرارگاه امن و آسایش، ثابت ایستاده است. این همه به موجب اینست که دل و ضمیر خود را به کار گرفته و پروردگار خویش را خوشنود ساخته است.»
در این جمله ها چنان که می بینیم سخن از زندگی دیگری است که زندگی عقل خوانده شده است، سخن از مجاهده و میراندن نفس اماره است، سخن از ریاضت بدن و روح است، سخن از برقی است که بر اثر مجاهده در دل سالک می جهد و دنیای او را روشن می کند، سخن از منازل و مراحلی است که یک روح مشتاق و سالک به ترتیب طی می کند تا به منزل مقصود که آخرین حد سیر و صعود معنوی بشر است می رسد: «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه»؛ «ای انسان! مسلما تو با تلاش و رنجی فراوان به سوی پروردگارت می روی، پس به لقایش خواهی رسید.» (انشقاق/6) سخن از طمانینه و آرامشی است که نصیب قلب نا آرام و پر اضطراب و پر ظرفیت بشر در نهایت امر می گردد: «الا بذکر الله تطمئن القلوب»؛ «آگاه باشید که جز با یاد خدا آرام نمی گیرد.» (رعد /28)
در خطبه 230 اهتمام این طبقه به زندگی دل چنین توصیف شده است: «یرون اهل الدنیا یعظمون موت اجسادهم و هم اشد اعظاما لموت قلوب احیائهم»؛ «اهل دنیا مردن بدن خویش را بزرگ می شمارند، اما آنها برای مردن دل خودشان اهمیت قائل هستند و آن را بزرگتر می شمارند.» خلسه ها و جذبه هایی که روح های مستعد را می رباید و بدان سو می کشد این چنین بیان شده است: «صحبوا الدنیا بابدان ارواح ها معلقه بالمحل الاعلی»؛ «با دنیا و اهل دنیا با بدن هایی معاشرت کردند که روح های آن بدن ها به بالا ترین جایگاه ها پیوسته بود.» (حکمت 147)
«لولا الاجل الذی کتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم طرفة عین شوقا الی الثواب و خوفا من العقاب»؛ «اگر اجل مقدر و محتوم آنها نبود، روح های آنها در بدن هاشان یک چشم به هم زدن باقی نمی ماند، از شدت عشق و شوق به کرامت های الهی و خوف از عقوبت های او.» (خطبه 193) «قد اخلص لله فاستخلصه»؛ «او خود را و عمل خود را برای خدا خالص کرده است خداوند نیز به لطف و عنایت خاص خویش، او را مخصوص خویش قرار داده است.» (خطبه 87)
علوم افاضی و اشراقی که در نتیجه تهذیب نفس و طی طریق عبودیت بر قلب سالکان راه سرازیر می شود و یقین جازمی که نصیب آنان می گردد این چنین بیان شده است: «هجم بهم العلم علی حقیقه البصیره و باشروا روح الیقین و استلانوا ما استعوره المترفون و انسوا بما استوحش منه الجاهلون»؛ «علمی که بر پایه بینش کامل است بر قلب های آنان هجوم آورده است روح یقین را لمس کرده اند، آنچه بر اهل تنعم سخت و دشوار است بر آنان نرم گشته است و با آن چیزی که جاهلان از آن در وحشتند انس گرفته اند.» (حکمت 147)
منـابـع
مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه- صفحه 92-96 و 89-90
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 1 و 2- صفحه 41
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها