نقد یک نظریه درباره روابط تاریخی مرد و زن
فارسی 4415 نمایش | در مسئله مالکیت این حقیقت مورد قبول همگان واقع شده که در ابتدا صورت اشتراکی داشته است و اختصاص بعدا پیدا شده است. ولی در مسئله جنسیت هرگز چنین مطلبی نیست. علت اینکه مالکیت در آغاز زندگی بشری جنبه اشتراکی داشته این است که در آن وقت اجتماع بشر قبیله ای بوده و صورت خانوادگی داشته است، یعنی افراد قبیله که با هم می زیسته اند از عواطف خانوادگی بهره مند بوده اند و به همین جهت از لحاظ مالکیت وضع اشتراکی داشته اند.
در ادوار اولیه فرضا قانون و رسوم و عاداتی نبوده که زن و مرد را در مقابل یکدیگر مسئول قرار دهد. خود طبیعت و احساسات طبیعی آنها، آنها را به وظایف و حقوقی مقید می کرده است و هرگز زندگی و آمیزش جنسی بدون قید و شرط نداشته اند.
همچنان که حیواناتی که به صورت "جفت" زندگی می کنند، قانون اجتماعی و قراردادی ندارند ولی به حکم قانون طبیعی حقوق و وظایفی را رعایت می کنند و زندگی و آمیزش آنها بدون قید و شرط نیست.
خانم مهرانگیز منوچهریان در مقدمه کتاب "انتقاد بر قوانین اساسی و مدنی ایران" می گویند:
"از نظر جامعه شناسی زندگی زن و مرد در نقاط مختلف زمین یکی از این چهار مرحله را می پیماید:
1- مرحله طبیعی، 2- مرحله تسلط مرد، 3- مرحله اعتراض زن، 4- مرحله تساوی حقوق زن و مرد
در مرحله اول زن و مرد بدون هیچ گونه قید و شرطی با هم خلطه و آمیزش دارند... "
جامعه شناسی این گفته را نمی پذیرد، آنچه جامعه شناسی می پذیرد حداکثر این است که احیانا در میان بعضی قبایل وحشی چند برادر مشترکا با چند خواهر ازدواج می کرده اند، همه آن برادرها با همه این خواهرها آمیزش داشته اند و فرزندان هم به همه تعلق داشته است و یا این است که پسران و دختران قبل از ازدواج هیچ محدودیتی نداشته اند و تنها ازدواج آنها را محدود می کرده است و اگر احیانا در میان بعضی قبایل وحشی وضع جنسی از این هم عمومی تر بوده و به اصطلاح، زن "ملی" بوده است جنبه استثنائی داشته و انحراف از وضع طبیعی و عمومی به شمار می رود.
ویل دورانت در جلد اول "تاریخ تمدن" صفحه 57 میگوید:
"ازدواج از اختراعات نیاکان حیوانی ما بوده است، در بعضی از پرندگان چنین به نظر می رسد که حقیقه هر پرنده فقط به همسر خود اکتفا می کند. در گوریل ها و اورانگوتان ها رابطه میان نر و ماده تا پایان دوره پرورش نوزاد ادامه دارد و این ارتباط از بسیاری از نظرها شبیه به روابط زن و مرد است و هرگاه ماده بخواهد با نر دیگری نزدیکی کند به سختی مورد تنبیه نر خود قرار می گیرد.
دوکرسپینی در خصوص اورانگوتان های برنئو می گوید که "آنها در خانواده هایی به سر می برند که از نر و ماده و کودکان آنها تشکیل می شود."
و دکتر ساواژ در مورد گوریل ها می نویسد که "عادت آنها چنین است که پدر و مادر زیر درختی می نشینند و به خوردن میوه و پر چانگی می پردازند و کودکان دور و بر پدر و مادر بر درخت ها جستن می کنند، زناشویی در صفحات تاریخ پیش از ظهور انسان آغاز شده است. اجتماعاتی که در آنها زناشویی موجود نباشد بسیار کم است، ولی کسی که در جستجو باشد می تواند عده ای از چنین جامعه ها را پیدا کند".
غرض این است که احساسات خانوادگی برای بشر یک امر طبیعی و غریزی است، مولود عادت و نتیجه تمدن نیست، همچنان که بسیاری از حیوانات به طور طبیعی و غریزی دارای احساسات خانوادگی می باشند.
علیهذا هیچ دوره ای بر بشر نگذشته که جنس نر و جنس ماده به طور کلی بدون هیچ گونه قید و شرط و تعهد ولو تعهد طبیعی با هم زیست کرده باشند. چنان دوره فرضی مساوی است با اشتراکیت جنسی که حتی طرفداران اشتراکیت مالی در ادوار اولیه چنان دوره ای را ادعا نمی کنند.
فرضیه چهار دوره در روابط زن و مرد یک تقلید ناشیانه ای است از فرضیه چهار دوره ای که سوسیالیسم درباره مالکیت قائلند.
آنها می گویند بشر از لحاظ مالکیت چهار دوره را طی کرده است: مرحله اشتراک اولیه، مرحله فئودالیسم، مرحله کاپیتالیسم و مرحله سوسیالیسم و کمونیسم که بازگشت به اشتراک اولیه ولی در سطح عالی تر است.
جای خوش وقتی است که خانم منوچهریان نام دوره چهارم روابط زن و مرد را تساوی حقوق زن و مرد گذاشته اند و در این جهت از سوسیالیست ها تقلید نکرده و آخرین مرحله را بازگشت به حالت اشتراک اولین نام ننهاده اند.
اگر چه مشارالیه ها میان دوره چهارم آنطور که خودشان تصور کرده اند و دوره اول شباهت زیادی قائلند زیرا تصریح می کنند که: "در مرحله چهارم که شباهت زیادی به مرحله اول دارد، زن و مرد بدون هیچ گونه سلطه و تفوقی نسبت به یکدیگر با هم زندگانی می کنند". من هنوز نتوانسته ام مقصود ایشان را از این "شباهت زیاد" بفهمم.
اگر مقصود تنها عدم سلطه و تفوق مرد و تساوی تعهدات و شرایط آنها نسبت به یکدیگر باشد، دلیل نمی شود میان این دوره و دوره ای که به عقیده مشارالیه ها هیچ گونه تعهد و شرط و قیدی وجود نداشته و زندگی زن و مرد شکل خانوادگی نداشته است شباهت وجود داشته باشد. و اگر مقصود این است که در دوره چهارم تدریجا همه قیود و تعهدات از میان می رود و زندگی خانوادگی منسوخ می گردد و نوعی اشتراک جنسی میان افراد بشر حکم فرما می گردد، معلوم می شود مفهوم ایشان از "تساوی حقوق" که طرفدار جدی آن هستند چیزی است غیر آن چیزی که سایر طرفداران تساوی حقوق طالب آن هستند و احیانا برای آنها وحشتناک است.
منـابـع
مرتضی مطهری- نظام حقوق زن در اسلام، صفحه 153-151
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها