ملاک اسلام و ملاک کفر
فارسی 2984 نمایش | حقیقت اسلام تسلیم است نه دانستن و ندانستن. دانستن و کشف حقیقت کردن، برای اینکه یک نفر مسلمان باشد کافی نیست. وقتی حقیقت برای انسان کشف شد باید عکس العملش در مقابل حقیقت این باشد که "امنا و سلمنا و صدقنا". این می شود اسلام، و الا من از شما می پرسم آیا شیطان کافر است یا کافر نیست؟ بدون شک کافر است. قرآن کریم هم می گوید: «و کان من الکافرین» (ص/ 74) ولی از شما می پرسم آیا شیطان که قرآن او را کافر می خواند، خدا را می شناسد یا نمی شناسد؟ می داند خدایی هست یا نه؟ او از همه بهتر می داند. خدا را آن چنان می شناخت که می گفت: «فبعزتک» (ص/ 82) (به عزت خودت قسم) آیا شیطان پیغمبران و عباد مخلص خدا را می شناسد یا نمی شناسد؟ خیلی هم خوب می شناسد، چون می گفت: «الا عبادک منهم المخلصین» (ص/ 83) یک عده عباد را سراغ داشت که آنها را "عباد مخلص" می نامید و می گفت دیگر دستم به آنها نمی رسد. بندگان مخلص خدا را آنچنان می شناسد که می گوید "ولی من به آنها دسترسی ندارم، هیچ روزنه و نقطه ضعفی در آنها نیست که من در آنها نفوذ پیدا کنم". ائمه را چطور؟ ائمه را مثل انبیاء خوب می شناسد. آیا به معاد اعتقاد دارد یا نه؟ یعنی آیا علم دارد که روز قیامتی هست یا نه؟ به آن هم علم و یقین داشت، می گفت: «فانظرنی الی یوم یبعثون» (ص/ 79) خدایا مرا تا روز قیامت مهلت بده.
این عنصری که خدا و پیغمبران را می شناسد و به معاد هم اعتقاد جازم دارد، این سه رکنی که ما همیشه شرط اسلامیت می دانیم در عین حال قرآن می گوید کافر است، چون ملاک کفر این نیست که انسان بداند یا نداند و ملاک اسلام هم این نیست که انسان بداند یا نداند. ملاک اسلام این است که انسان بداند و در مقابل حقیقت تسلیم باشد و ملاک کفر این است که انسان بداند، حقیقت بر او عرضه شده باشد و او در مقابل حقیقت بایستد و مخالفت کند. پس اینکه قرآن در یک جا می فرماید اعمال کافران مانند تلی از خاکستر است که باد تندی بوزد، در یک جا می فرماید مانند سرابی است که تشنه او را آب خیال می کند و در یک جا به ظلمت هایی تشبیه می کند که در اعماق دریا ها وجود دارد، همه درباره انسان هایی است که حقیقت بر آنها عرضه شده و در عین حال در مقابل حقیقت ایستاده اند. قرآن در یک جا تابلوی عجیبی را مجسم می کند: «و اذ قالوا اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجارة من السماء» (انفال/ 32) می گوید: «یاد کن آن وقتی را که دست به آسمان بلند می کردند و می گفتند: خدایا اگر سخن این محمد که مدعی نبوت است حق است و واقعا پیغمبر است و راست می گوید و از ناحیه توست، سنگی از آسمان بفرست و ما را ببر که نبینیم.» کفر معنایش همین است. می گوید اگر این حقیقت است مرا ببر که نبینم.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 4- صفحه 146-148
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها