تفسیر معاد به عود ارواح به خداوند با کیفیت جسمانی (معاد جسمانی)
فارسی 4151 نمایش | بعضی دیگر آمده اند نظریه ای ابراز داشته اند که معنی آن این است: در عین اینکه معاد عود به پروردگار است نه عود ارواح به اجسام (اجسام یعنی این اجساد، این بدن های خاک شده)، ولی در عین حال خودش کیفیت جسمانی دارد. اینها کسانی هستند که بر خلاف اعتقاد امثال بوعلی و ما قبل بوعلی که فقط عقل انسان یک قوه مستقل و مجرد از بدن است، اعتقاد دارند قوای حیاتی انسان دو طبقه است: طبقه جسدی و طبقه غیر جسدی، و انسان دارای بدنی است که آن را بدن مثالی و بدن برزخی نامیده اند و آن بدن الان با این بدن متحد است، الان وجود دارد و وقتی که انسانی می میرد، این بدن حکم یک تفاله ای را دارد و آن حکم جوهر را دارد و این بدن است که دائما متحلل و فانی می شود، متغیر و فانی می شود و بدل پیدا می کند.
می گویند این بدن نسبت به آن بدن، حکم موی سر و ناخن و این جور فضولات را دارد. همین طوری که یک انسان در طول عمر چندین بار این بدن را عوض می کند، مثلا به صورت زوائدی که پوسته های بدن باشند یا به صورت ناخن یا به صورت مو، به صورت انواع فضولات، و این بدن دائما عوض می شود، مردن حکم این را دارد که یکمرتبه و یکجا آن بدن که بدن حقیقی انسان است این بدن را که حکم لباسی را برای آن بدن دارد رها می کند و دور می اندازد و آن بدن با این بدن فرق می کند. این بدن بالذات مرده است و حیات برای آن حالت عارضی دارد ولی آن بدن بالذات زنده است، حیات جزء ذاتش است و عین ذاتش است و بنابراین برای آن بدن، دیگر مردن تصور ندارد. پس در عین اینکه (معاد) عود ارواح به کمال خودش است ولی به این شکل جسمانی است. این هم یک فرضیه ای است در اینجا، که ببینیم آیا با تعبیرات قرآن جور درمی آید یا جور در نمی آید؟ خیلی هم مشکل است، با بعضی تعبیرات قرآن فوق العاده خوب جور در می آید ولی منطبق کردنش با بعضی تعبیرات دیگر مشکل است.
منـابـع
مرتضی مطهری- معاد- صفحه 25-24
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها