تغذیه باطل از حق
فارسی 4112 نمایش | قرآن کریم در سوره رعد آیه 17 می فرماید: «انزل من السماء ماء فسالت اودیه بقدرها فاحتمل السیل زبدا رابیا و مما یوقدون علیه فی النار ابتغاء حلیه او متاع زبد مثله کذلک یضرب الله الحق و الباطل فاما الذبد فیذهب جفاء و اما ماینفع الناس فیمکث فی الارض کذلک یضرب الله الامثال ؛ از آسمان آبی فرو فرستاد، پس دره ها و مسیل ها به وسعت خود جاری شدند و سیلاب، کف بالا آمده ای برداشت و از آنچه (از فلزات) بر آتش ذوب می کنند تا زیور و کالایی سازند نیز مانند آن کفی است. خداوند حق و باطل را چنین مثل می زند. اما کف به کنار می رود، ولی آنچه به مردم سود می دهد در زمین می ماند. خداوند این گونه مثل ها می زند.»
نکته ای که از این مثال قرآنی استفاده می شود این است که باطل به طفیل حق پیدا می شود و با نیروی حق حرکت می کند، یعنی نیرو مال خودش نیست، نیرو اصالتا مال حق است و باطل با نیروی حق حرکت می کند. کفی که روی آب هست، نیروی کف نیست که او را حرکت می دهد این نیروی آب است که او را حرکت می دهد. معاویه اگر پیدا می شود و آن همه کارهای باطل می کند، آن نیروی اجتماعی را معاویه به وجود نیاورده و ماهیت واقعی آن نیرو، معاویه ای نیست و جامعه در بطن خودش ماهیت معاویه ای ندارد! باز هم پیغمبر (ص) است، باز هم ایمان است، باز هم معنویت است، ولی معاویه بر روی این نیرو سوار شده است.
یزید هم که امام حسین (ع) را کشت گفت: «قتل الحسین بسیف جده» یعنی حسین با شمشیر جدش پیامبر کشته شد! (بحارالانوار، جلد 44 صفحه 298)، این یک معنای درستی دارد یعنی از نیروی پیامبر استفاده کردند و او را کشتند، چون برای تحریک مردم می گفتند: «یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری»؛ ای سواران الهی سوار شوید و بهشت بر شما بشارت باد (ارشاد شیخ مفید،جلد 2، صفحه 92 چاپ علمیه اسلامیه - بحارالانوار جلد 45 صفحه 391).
امام باقر (ع) فرمودند که «سی هزار نفر جمع شده بودند که جد ما حضرت حسین (ع) را بکشند «و کل یتقرب الی الله بدمه» (مقتل الحسین مقرم صفحه 6 به نقل از ابی بکر ابن العربی الاندلسی در عواصم صفحه 232)؛ و هر یک با کشتن او به خدا تقرب می جستند» چون می گفتند یزید خلیفه پیامبر است و حسین بن علی بر او خروج کرده است، باید با او جنگید. باطل حق را با شمشیر خود حق می زند، پس باطل نیروی حق را به خدمت گرفته است این همان نیروی حق است که او از آن استفاده می کند، مانند انگل که از بدن و خون انسان تغذیه می کند، ممکن است خیلی هم تغذیه بکند و خیلی هم چاق بشود، ولی انسان روز به روز لاغرتر و رنگش زردتر می شود، حالت چشم هایش عوض می گردد و کم قوه می شود. قرآن کریم می گوید: وقتی که سیل جریان پیدا کرد، آنکه حرکت می کند و نیرو دارد و هر چه را در برابرش قرار گیرد می برد، آب است اما شما کف را می بینید که حرکت می کند اگر آب نبود کف یک قدم هم نمی توانست برود، ولی به علت اینکه آب هست روی آب سوار می شود و از نیروی آب استفاده می کند همیشه در دنیا باطل از نیروی حق استفاده می کند، مثلا راستی، حق و دروغ باطل است. اگر در عالم راستی وجود نداشته باشد دروغ نمی تواند وجود داشته باشد، یعنی اگر در دنیا یک نفر وجود نداشته باشد که راست بگوید و همه مردم دروغ بگویند (پدر به پسر، پسر به پدر، زن به شوهر، شوهر به زن، رفیق به رفیق، شریک به شریک)، دروغ نمی تواند کار خود را انجام دهد، زیرا هیچکس باور نمی کند امروز چرا دروغ مفید است و گاه یک جایی به درد آدم می خورد؟ چون در دنیا راستگو زیاد است چون از خودش و از دیگران راست می شنود و اگر دروغ بگوید طرف مقابل خیال می کند راست است و فریب می خورد یعنی این دروغ نیروی خود را از راستی گرفته است، اگر راستی نبود کسی دنبال دروغ نمی رفت چون این دروغ را راست می پندارد، گولش را می خورد والا اگر دروغ را دروغ بداند هیچ دنبالش نمی رود، ظلم هم همین است.
اگر عدلی در دنیا وجود نداشته باشد امکان ندارد ظلم وجود داشته باشد. اگر هیچکس به دیگری اعتماد نکند و همه بخواهند از یکدیگر بدزدند آن وقت ظالم ترین اشخاص هم نمی تواند چیزی بدزدد، زیرا او هم از وجدان، شرف، اعتماد و اطمینانی که مردم به یکدیگر دارند و رعایت انصاف و برادری و برابری را می کنند سوء استفاده می کند، چون اینها هستند که اساس جامعه را حفظ می کنند، او در کنار اینها می تواند دزدیش را بکند. اگر شما رادیوهای مختلف دنیا را گوش کنید از هیچ یک از این رادیوها نمی شنوید که اسم زورگویی را ببرد یا بگوید ما می خواهیم ظلم کنیم یا منافع کشورهای دیگر را بدزدیم و غارت کنیم، بلکه همه دم از صلح می زنند، دم از آزادی می زنند، دم از حقوق بشر می زنند، در صورتی که اکثر و شاید همه آنها دروغ می گویند، یعنی آنها می خواهند در پناه این الفاظ زندگی کنند، در پناه آزادی، آزادی را می کشند چنان که گفته اند: "ای آزادی به نام تو در دنیا چه جنایت ها که نشد" این معنای تغذیه باطل از حق است ناصرالدین شاه یا هارون الرشید یا معاویه هم نیروی باطل خود را از نیروی حق مردم گرفته بودند وگرنه از خودشان نیرویی نداشتند.
داستانی شنیدم که ذکرش در اینجا مناسب است، یکی از علمای فارس آمده بود تهران، در مسافرخانه پول هایش را می دزدند، او هم هیچکس را نمی شناخته و مانده بوده که چه بکند، به فکرش می رسد که برای تهیه پول، فرمان امیرالمؤمنین به مالک اشتر را روی یک کاغذ اعلا با یک خط عالی بنویسد و به صدر اعظم وقت هدیه کند تا هم او را ارشاد کرده باشد و هم خود از گرفتاری رها شود. این عالم محترم خیلی زحمت می کشد و فرمان را می نویسد و وقت می گیرد و می رود صدر اعظم می پرسد این چیست؟ می گوید فرمان امیرالمؤمنین به مالک اشتر است. صدر اعظم تأملی می کند و بعد مشغول کارهای خودش می شود، این آقا مدتی می نشیند و بعد می خواهد برود، صدر اعظم می گوید نه، شما بنشینید، این مرد محترم باز می نشیند مردم می آیند و می روند، آخر وقت می شود، بلند می شود برود، می گوید نه آقا شما بفرمایید. همه می روند غیر از نوکرها، باز می خواهد برود می گوید نه شما بنشینید من با شما کار دارم به فراش می گوید درب را ببند هیچکس نیاید، به این عالم می گوید بیا جلو، وقتی پهلوی او نشست می گوید این را برای چه نوشتی؟ می گوید چون شما صدر اعظم هستید فکر کردم اگر بخواهم به شما خدمتی بکنم هیچ چیز بهتر از این نمی شود که فرمان امیرالمؤمنین را که دستور حکومت است و موازین اسلامی حکومت است برای شما بنویسم. صدر اعظم می گوید بیا جلو و یواشکی از او می پرسد آیا خود علی به این عمل کرد یا نه؟ عالم می گوید بله عمل کرد، می گوید خودش که عمل کرد جز شکست چه نتیجه ای گرفت؟ چه چیزی نصیبش شد که حالا تو این را آورده ای که من عمل کنم؟ آن مرد عالم گفت تو چرا این سؤال را جلوی مردم از من نپرسیدی و صبر کردی تا همه مردم رفتند؟ حتی نوکرها را بیرون کردی و من را آوردی نزدیک و یواشکی پرسیدی؟ از چه کسی می ترسی؟ از این مردم می ترسی؟ تو از چه چیز مردم می ترسی؟ غیر از همین علی است که در فکر مردم تأثیر کرده، الان معاویه کجاست؟ معاویه ای که مثل تو عمل می کرد کجاست، تو خودت هم مجبوری به معاویه لعنت کنی، پس علی شکست نخورده، باز هم امروز منطق علی است که طرفدار دارد، باز هم حق پیروز است. این یک مثل بود ولی بیانگر واقعیت است.
منـابـع
مرتضی مطهری- حق و باطل- صفحه 52-56
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها