نظر مارکسیست ها درباره منشاء دین و نقد آن
فارسی 4345 نمایش | صاحبان فرضیه های دیگر گفتند علم چاره کننده دین است، اگر علم بیاید دین از میان می رود، اما این فرضیه، یعنی فرضیه مارکسیست ها، علم را چاره کننده دین نمی دانند، اینها بعد از اینکه دیدند علم آمد و دین باقی ماند و دیدند دانشمندان طراز اولی همچون پاستور و غیره در آستانه دین زانو زدند، گفتند خیر، علم چاره کننده دین نیست، دین اساسا مولود جهل نیست، مولود ترس هم نیست، مولود علاقه فطری انسان به نظم و عدالت هم نیست، دین اختراع طبقه حاکمه در مقابل طبقه محکوم است تا وقتی که جامعه طبقاتی وجود دارد ولو آنکه علم به عرش هم برسد باز دین هست. جامعه اشتراکی به وجود بیاورید، طبقات را از میان ببرید، طبقات را که از میان بردید دین هم خود به خود از میان خواهد رفت دین یک ابزاری است، یک دامی است، یک شبکه ایست که طبقه حاکم نصب کرده است، وقتی خود آن طبقه از بین رفت ابزار کارش هم از میان می رود، خلاصه اینکه مساوات کامل برقرار کنید، دین از میان خواهد رفت.
این فرضیه نیز نتوانست در دنیا برای خود جائی باز کند. زیرا از طرفی علما ثابت کردند دین از مالکیت قدیم تر است، در دوران اشتراکی اولی هم دین بوده است، در همان دوران اشتراک اولیه و پیش از پیدایش جامعه های طبقاتی هم دین بوده است و پرستش وجود داشته، از طرف دیگر این توجیه و تفسیر با واقعیت تاریخ تطبیق نمی کند و تاریخ دوران گذشته حتی خلاف این نظریه را نیز نشان می دهد، دین همیشه از میان طبقات ضعیف و محکوم ظهور کرده است.
رهبران دینی اشخاصی چون موسی بوده اند، با گروهی زیر دست و بیچاره در مقابل قومی حاکم و مسلط، یعنی فرعون و فرعونیان.
وقتی پیغمبر اسلام (ص) ظهور کرد چه کسانی از او حمایت کردند؟ متنفذین و پولدارها و رباخوارها؟ آنها همان ها هستند که پیغمبر اکرم علیه آنها قیام کرد، قرآن کریم اینها را با کلمه "ملأ" تعبیر می کند، یعنی اشراف، این ها همه مخالف بوده اند. اینهایی که این طبقه را تشکیل می دادند همان رهبران مخالفین آن حضرت بودند از قبیل: ابوسفیان، ابوجهل، ولید بن مغیره، اینها همه از گردن کلفتان درجه اول عربستان بوده اند. اما آنهایی که به عنوان یاران و گروندگان پیغمبر اکرم اسمشان را در تاریخ می بینیم از قبیل: عمار یاسر، ابوذر غفاری، سلمان فارسی، عبدالله بن مسعود و نظایر آنها جزو طبقات زیر دست و محکوم و مظلوم اجتماع بوده اند.
تقریبا در یک سال و نیم پیش که خروشچف هنوز سقوط نکرده بود، در روزنامه های اطلاعات و کیهان خبری را خواندم و اتفاقا همان وقت در سخنرانی که در تهران داشتم آن را نقل کردم و گفتم بخوانید و تعجب کنید، آن وقت "بن بلا" رئیس جمهور پیشین الجزایر هنوز بر سر کار بود، بن بلا گفته بود وقتی خروشچف به الجزایر آمد من به او گفتم که اسلام می تواند در شمال آفریقا به عنوان نیروی محرک و نیروی انقلابی عظیمی به کار رود، خروشچف تصدیق کرد و گفت بله.
یک نفر دیگر هم از تئوریسین های کمونیست که گویا از فرانسه یا ایتالیا به الجزایر آمده بود، او هم پذیرفته بود که اسلام در شمال آفریقا می تواند عامل تحرک اجتماع و عامل مبارزه با امپریالیسم بوده باشد، من این را در مجلس آن شب نقل کرده و گفتم آقایان اینها همان کسانی هستند که تا پنجاه سال پیش می گفتند دین افیون ملت هاست، اختراعی است که طبقه حاکم علیه طبقه محکوم کرده است، ولی حالا که اسلام را از نزدیک می بینند و یک مسلمان انقلابی مثل "بن بلا" اسلام را برای آنها تشریح می کند، تصدیق می کنند که اسلام می تواند محرک تاریخ باشد. بنابراین، فرضیه فوق هم راجع به مبدأ و منشأ پیدایش دین منسوخ شد و از بین رفت.
منـابـع
مرتضی مطهری- امدادهای غیبی- صفحه 29-31
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها