نقش فصاحت و بلاغت قرآن و نهج البلاغه در تبلیغ اسلام
فارسی 6085 نمایش | برای اینکه بدانید در تاریخ اسلام از همان وسایلی که در آن زمان بوده است چه استفاده هایی شده است و همان وسایل چه نقش فوق العاده مؤثری در رساندن پیام اسلام داشته اند، به این نکته توجه بفرمایید، هیچ وقت در موضوع فصاحت و بلاغت و سلاست آیات قرآن کریم مجید، روانی این آیات، جاذبه این آیات فکر کرده اید؟ قرآن دارای دو خصوصیت است: یکی خصوصیت محتوای مطالب که از آن تعبیر به حقانیت می کند و دیگر، زیبایی.
قرآن نیمی از موفقیت خودش را از این راه دارد که از مقوله زیبایی است، از مقوله هنر است. قرآن فصاحتی دارد فوق حد بشر، و نفوذ خود را مرهون زیبائیش است، فصاحت و زیبایی سخن، خودش بهترین وسیله است برای اینکه سخن بتواند محتوای خودش را به دیگران برساند. و خود قرآن کریم به این زیبایی و فصاحت خودش چقدر می نازد و چقدر در این زمینه ها بحث می کند و اصلا راجع به تأثیر آیات قرآن در خود قرآن چقدر بحث شده است! این تأثیر، مربوط به اسلوب قرآن یعنی فصاحت و زیبایی آن است.
«الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها مثانی تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الی ذکر الله ذلک هدی الله یهدی به من یشاء»؛ «خدا زیباترین سخن را به صورت کتابی که (آیاتش) همانند یکدیگر و با هم سازگار است نازل کرده است. آنان که از پروردگارشان خشیت دارند، پوست بدنشان از آن به لرزه می افتد. سپس پوستشان و دلشان به یاد خدا نرم و آرام می گردد.» (زمر/ 23) این حقیقتی را که وجود داشته و دارد، قرآن بیان می کند.
نیکوترین و زیباترین سخنان، کتابی است مثانی (که مقصود از مثانی هر چه می خواهد باشد) «تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم»، آنهایی که یک عاطفه از خشیت پروردگار در دلشان هست، وقتی که قرآن را می شنوند، به لرزه در می آیند، پوست بدنشان مرتعش می شود.» «ثم تلین جلودهم و قلوبهم الی ذکر الله» و در آیه دیگری می فرماید: «انما المؤمنون الذین اذا ذکر الله و جلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوکلون»؛ «مؤمنان تنها آن کسانند که چون یاد خدا شود دل هایشان ترسان شود و چون آیات او بر آنها تلاوت شود ایمانشان را بیفزاید و بر خدای خویش توکل کنند.» (انفال/ 2) یا در آیاتی از افرادی یاد می کند که هنگام شنیدن قرآن بر روی زمین می افتند: «یخرون للاذقان سجدا»؛ «سجده کنان بر چانه ها به خاک می افتند.» (اسراء/ 107) و یا درباره بعضی مسیحیان می گوید: «اذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تقیض من الدمع»؛ «و چون آیاتی که بر این پیامبر نازل شده بشنوند، می بینی به خاطر آنچه از حق شناخته اند، چشمانشان اشک می بارد.» (مائده/ 83) وقتی که آیات قرآن را می شنوند اشک هایشان جاری می شود.
اصلا انقلاب حبشه چگونه رخ داد؟ انقلاب حبشه را چه چیز آغاز کرد؟ حبشه چرا مسلمان شد و منشأ اسلام حبشه چه بود؟ آیا غیر از قرآن و زیبایی قرآن بود؟ این داستان مفصل که جعفر بن ابیطالب در حبشه وارد آن مجلس می شود که با یک هیبت خیلی به اصطلاح سلطنتی به وجود آورده بودند و بعد شروع می کند آیات قرآن (سوره طه) را خواندن و جلسه را یکجا منقلب می کند، چه بود؟! قرآن از نظر بیان و فصاحت، روانی و جاذبه و قدرت تأثیر به گونه ای ساخته شده است که روی دل ها این چنین اثر می گذارد.
امام علی (ع) موفقیتش در میان مردم یکی مرهون فصاحتش است. نهج البلاغه که از تألیف آن هزار سال می گذارد، یعنی از هنگام به صورت کتاب در آمدنش هزار سال می گذرد و از انشاء خطبه ها حدود هزار و سیصد و پنجاه سال می گذرد (به سال قمری)، چه در قدیم و چه در زمان معاصر مقام عالی خود را حفظ کرده است. یک وقت استقصا کردم از قدیم و جدید، از همان زمان امیرالمؤمنین (ع) تا عصر جدید (تا امروز)، دیدم همه ادبا و فصحای عرب در مقابل کلمات امیرالمؤمنین (ع) از نظر فصاحت و بلاغت خضوع دارند.
گفته اند در مصر در سال های اخیر برای شکیل ارسلان که به او امیر البیان یعنی امیر سخن می گفتند، جلسه ای تشکیل داده بودند، جلسه ای افتخاری به نام او، به اصطلاح به عنوان تقدیر و قدردانی از او. کسی که رفته بود برای شکیل ارسلان سخن بگوید، مقایسه ای کرده بود میان او و امیرالمؤمنین (ع)، گفته بود که این شکیل، امیر بیان و سخن در عصر ماست، آنچنان که علی بن ابیطالب در زمان خودش امیر سخن بود. وقتی خود شکیل رفت پشت تریبون، در حالی که ناراحت شده بود، گفت این مزخرفات چیست که می گوئید؟! من را با علی مقایسه می کنید؟! من بند کفش علی هم نمی توانم باشم، بیان من کجا و بیان علی کجا؟! ما در عصر خودمان می بینیم، افرادی با دل های خیلی صاف و پاک هستند که وقتی سخنان علی را می شنوند می ریختند.
مردی است به نام "همام"، از امیرالمؤمنین (ع) درخواست کرد که سیمای پرهیزکاران را برای من توضیح بده، رسم کن. اول حضرت امتناع کردند، دو سه جمله گفتند. گفت کافی نیست من می خواهم شما سیمای پرهیزکاران را به طور کامل برای من بیان بکنید. علی (ع) فی المجلس شروع می کند سیمای متقیان را بیان کردن، متقیان شبشان این جور است، روزشان این جور است، لباس پوشیدنشان این جور است، معاشرتشان این جور است، قرآن خواندنشان این جور است. من یک دفعه شمردم، یک صد و سی وصف در چهل جمله فی المجلس برای متقیان بیان کرده است. این مرد همین طور که می شنید التهابش بیشتر می شد، یک مرتبه فریاد کشید و مرد، اصلا قالب تهی کرد. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «هکذا تصنع المواعظ البالغه باهلها»؛ «سخن اگر رسا و دل اگر قابل باشد، چنین می کند.» (نهج البلاغه خطبه 193) خود اباعبدالله (ع) در همان گرما از هر وسیله ای که ممکن بود برای ابلاغ پیام خودش و برای رساندن پیام اسلام استفاده می کرد.
خطابه های اباعبدالله از مکه تا کربلا و از اول ورود به کربلا تا شهادت، خطبه های فوق العاده پر موج و مهیج و احساسی و فوق العاده زیبا و فصیح و بلیغ بوده است. تنها کسی که خطبه های او توانسته است با خطبه های امیرالمؤمنین رقابت بکند، امام حسین است. حتی بعضی گفته اند خطبه های امام حسین در روز عاشورا برتر از خطبه های حضرت امیر است. وقتی که می خواهد از مکه بیرون بیاید ببینید با چه تعبیرات عالی و با چه زیبایی و فصاحتی، هدف و مقصود خودش را بیان می کند.
آدم باید زبان عربی را خوب بداند تا این زیبائی هایی را که در قرآن مجید، کلمات پیغمبر اکرم (ص)، کلمات ائمه اطهار، دعاها و خطبه ها وجود دارد، درک بکند. ترجمه فارسی آن طور که باید، مفهوم را نمی رساند. می فرماید مرگ به گردن انسان زینت است، آنچنان مرگ برای یک انسان زیبا و زینت و افتخار است که یک گردنبند برای یک دختر جوان.
ایها الناس! من از همه چیز گذشتم، من عاشق جانبازی هستم، من عاشق دیدار گذشتگان خودم هستم، آنچنان که یعقوب (ع) عاشق دیدار یوسفش بود.
بعد برای ابراز اطمینان از اینکه آینده برای من روشن است و بیان اینکه خیال نکنید که من به امید کسب موفقیت ظاهری دنیایی می روم، بلکه نه، آینده را می دانم و گویی دارم به چشم خودم می بینم که در آن صحرا گرگ های بیابان و انسان های گرگ صفت چگونه دارند بند از بند من جدا می کنند، می گوید: «رضی الله، رضانا اهل البیت؛ ما اهل بیت راضی هستیم به آنچه که رضای خدا در آن است.» (بحار الانوار، ج 44، ص 367، مقتل الحسین مقرم ، ص 193، اللهوف، ص 25، کشف الغمه، ج 2 صفحه 29)
این راه، راهی است که خدا تعیین کرده، راهی است که خدا آن را پسندیده، پس ما این راه را انتخاب می کنیم. رضای ما رضای خدا است. فقط سه، چهار خط بیشتر نیست، اما بیش از یک کتاب نیرو و اثر می بخشد. در آخر وقتی می خواهد به مردم ابلاغ کند که چه می خواهم بگویم و از شما چه می خواهم، می فرماید: هر کس که آمده است تا خون قلب خودش را در راه ما بذل کند، هر کس تصمیم گرفته است که به ملاقات با خدای خویش برود، آماده باشد، فردا صبح ما کوچ می کنیم. شب عاشورا، صوت های زیبا و عالی و بلند و تلاوت قرآن را می شنویم، صدای زمزمه و همهمه ای را می شنویم که دل دشمن را جذب می کند و به سوی خود می کشد.
اصحابی که از مدینه با حضرت آمدند خیلی کم بودند، شاید به بیست نفر نمی رسیدند، چون یک عده در بین راه جدا شدند و رفتند.
بسیاری از آن هفتاد و دو نفر در کربلا ملحق شدند و باز بسیاری از آنها از لشکر عمر سعد جدا شده و به سپاه اباعبدالله ملحق شدند. از جمله، بعضی از آنها کسانی بودند که وقتی از کنار این خیمه عبور می کردند، صدای زمزمه عالی و زیبایی را می شنیدند: صدای تلاوت قرآن، ذکر خدا، ذکر رکوع، ذکر سجود، سوره حمد، سوره های دیگر. این صدا، اینها را جذب می کرد و اثر می بخشید. یعنی اباعبدالله و اصحابش از هر گونه وسیله ای که از آن بهتر می شد استفاده کرد، استفاده کردند. تا برسیم به سایر وسایلی که اباعبدالله (ع) در صحرای کربلا استفاده کرد. خود صحنه ها را با اباعبدالله طوری ترتیب داده است که گویی برای نمایش تاریخی درست کرده که تا قیامت به صورت یک نمایش تکان دهنده تاریخی باقی بماند.
منـابـع
مرتضی مطهری- حماسه حسینی جلد 1- صفحه 216-219 و 228-231
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها