افراط در خدمت به خلق

فارسی 5801 نمایش |

یکی از ارزش های قاطع و مسلم انسان که اسلام آن را صددرصد تأیید می کند و واقعا ارزشی انسانی است، خدمتگزار خلق خدا بودن است. در این زمینه پیغمبر اکرم (ص) زیاد تأکید فرموده است. امام علی (ع) در مورد احسان و خدمت به خلق و پاداش آن در همین جهان می فرماید: «لایزهدنک فی المعروف من لا یشکره لک فقد یشکرک علیه من لا یستمتع بشی ء منه، و قد تدرک من شکر الشاکر اکثر مما اضاع الکافر و الله یحب المحسنین؛ این که گاهی به کسی نیکی می کنی و او قدرشناسی نمی کند و یا ناسپاسی می کند، تو را به کار نیک بی رغبت نکند که تو پاداش خویش را بیش از آنچه از او انتظار داری، از دست کسی می گیری که هیچ به او نیکی نکرده ای. (یعنی به هر حال جهان پاداش تو را پس می دهد، هر چند از ناحیه ای که تو هرگز گمان نمی بری) و گاهی بیشتر از ناسپاسی ناسپاسان، از سپاس سپاسگذاران نصیبت می شود و خداوند نیکوکاران را دوست دارد» (نهج البلاغه، حکمت 204). قرآن کریم در زمینه تعاون و کمک دادن و خدمت کردن به یکدیگر می فرماید: «لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب ولکن البر من امن بالله و الیوم الاخر و الملائکة و الکتاب و النبیین و اتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب؛ نیکی (تنها) آن نیست که روی خود را به جانب مغرب و مشرق کنید، بلکه نیکی آن است که انسان به خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتاب (های آسمانی) و پیامبران ایمان آورد، و مال (خود) را با آنکه دوستش دارد به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و به راه مانده و مستمندان و (برای آزادی) دربندماندگان ببخشد.» (بقره/ 177)
اما انسانی مثل سعدی می گوید: عبادت به جز خدمت خلق نیست، همین یکی است و بس. (عده ای با گفتن این سخن) می خواهند ارزش عبادت را نفی کنند، ارزش زهد را نفی کنند، ارزش علم را نفی کنند، ارزش جهاد را نفی کنند، این همه ارزش های عالی و بزرگی را که در اسلام برای انسان وجود دارد، یک دفعه نفی کنند. می گویند: می دانید انسانیت یعنی چه؟ یعنی خدمت به خلق خدا. مخصوصا بعضی از این روشنفکرهای امروز خیال می کنند به یک منطق خیلی خیلی عالی دست یافته اند و اسم آن منطق خیلی عالی را انسانیت و انسان گرایی می گذارند. انسان گرایی یعنی چه؟ می گویند یعنی خدمت کردن به خلق، ما به خلق خدا خدمت می کنیم. می گوییم باید هم به خلق خدا خدمت کرد، اما خود خلق خدا چه می خواهد باشد؟
فرض کنیم شکم خلق خدا را سیر کردیم و تنشان را پوشاندیم، تازه ما به یک حیوان خدمت کرده ایم. اگر ما برای آنها ارزش بالاتری قائل نباشیم و اصلا همه ارزش ها منحصر به خدمت به خلق خدا باشد و نه در خود ما ارزش دیگری وجود داشته باشد و نه در دیگران ارزش دیگری وجود داشته باشد، تازه خلق خدا می شوند مجموعه ای از گوسفندها، مجموعه ای از اسب ها. شکم یک عده حیوان را سیر کرده ایم، تن یک عده حیوان را پوشانده ایم. البته اگر انسان، شکم حیوان ها را هم سیر کند به هر حال کاری کرده است، ولی آیا حد اعلای انسان این است که در حیوانیت باقی بماند و حد اعلای خدمت من این است که به حیوان هایی مثل خودم خدمت کنم و حیوان هایی مثل خودم هم حد اعلای خدمتشان این است که به حیوانی مثل خودشان که من باشم خدمت کنند؟ نه، خدمت به انسان (ارزش والایی است)، ولی انسان به شرط انسانیت.
همیشه این حرف را گفته ایم: لومومبا انسان است، موسی چومبه هم انسان است، اگر بنا باشد فقط مسئله، مسئله خدمت به خلق باشد، خوب موسی چومبه یک خلق است و لومومبا هم یک خلق دیگر، پس چرا میان اینها تفاوت قائل می شوید؟ چه فرقی است میان ابوذر و معاویه، اگر حساب خدمت به خلق است؟ (آیا به هر دو باید خدمت کرد؟) پس اینکه انسانیت یعنی خدمت به خلق و هیچ ارزش دیگری ندارد، باز یک نوع افراط دیگری است.
گروهی دیگر در موضوع درد انسان که آن را ارزش ارزش ها تلقی می کنند، متوجه امر دیگری شده اند، درد انسان نسبت به خلق خدا، نه درد انسان نسبت به خدا می گویند معیار انسانیت انسان این است که درد دیگران را داشته باشد؛ یعنی ناراحتی هایی که متوجه دیگران است و هیچ به شخص او مربوط نیست، در او درد ایجاد می کند، او غمخوار دیگران است. به قول سعدی:
من از بینوایی نیم روی زرد *** غم بینوایان رخم زرد کرد
اگر درد دیگران و غمخوارگی در کسی پیدا شد، از گرسنگی دیگران خوابش نمی برد، گرسنگی خودش از گرسنگی دیگران آسان تر است، اگر خواری در پای دیگران فرو رود، مثل این است که در چشم او فرو رفته است. می گویند این درد انسان است، دردی است که به انسان شخصیت و ارزش می دهد و این است منشاء همه ارزش های انسانی.
امروز می بینیم آن هایی که دائما می گویند فلان مسئله انسانی است اصلا انسانیت را جز در اینجا در جای دیگری پیاده نمی کنند هر چیزی که بازگشتنش به احساس مسئولیت انسان و درد انسان در قبال انسان های دیگر باشد، آن را انسانی می دانند و هر چه غیر از این باشد آن را انسانی نمی دانند این هم محو شدن ارزش ها در یک ارزش دیگر است.

منـابـع

مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 268

مرتضی مطهری- انسان کامل- صفحه 38-40 و 69

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد