مقایسه منزلت تبلیغ و مبلغ در تاریخ اسلام

فارسی 5001 نمایش |

مسئله شرائط مبلغ و پیام رسان از آن مسائلی است که درست نمی ‏دانم به‏ چه علتی در جامعه ما خیلی کوچک گرفته شده است. ارزش بعضی از مسائل در جامعه محفوظ است، ولی ارزش واقعی بعضی دیگر به علل خاصی از بین می‏ رود. مثالی برایتان عرض می‏ کنم: یکی از شئون دینی اجتماعی ما مقام افتاء و مرجعیت تقلید است که یک مقام عالی روحانی است. خوشبختانه جامعه ما این مقام را در حد خودش می ‏شناسد. هر کس که فی‏الجمله به امور مذهبی‏ وارد باشد، وقتی می‏ شنود مرجع تقلید، فورا در ذهنش مردی که اقلا چهل‏ پنجاه سال به اصطلاح استخوان خرد کرده، زحمت کشیده، سرش در قرآن کریم و تفسیر و حدیث و فقه بوده، سالها پیش استادان عالی قدر درس خوانده، سالها تدریس کرده، کتابها نوشته و تالیف کرده مجسم می‏ شود. و این‏ درست است و باید هم چنین باشد و خدا نکند که این مقام در ذهنها سقوط بکند، آنچنان که مقام تبلیغ و مبلغ سقوط کرده است. در دوران گذشته اسلام، مطلب، این طور نبوده است. شما اگر به کتب‏ رجال مراجعه بکنید می‏ بینید عده زیادی از علماء به نام واعظ یا خطیب‏ معروفند: خطیب رازی، خطیب تبریزی، خطیب بغدادی، خطیب دمشقی، اینان کسانی هستند که کلمه خطیب جزء نامشان نیست. اینها چگونه اشخاصی‏ بودند؟ آیا در حد یک روضه‏ خوانی بودند که ما اکنون در جامعه خودمان‏ می‏ شناسیم؟ هر کدام از کسانی که بنام خطیب معروف هستند، دریائی از علم‏ بوده ‏اند.
مثلا خطیب رازی همین فخرالدین رازی معروف است (امام فخر) که یکی از کتابهایش "تفسیر کبیر" است که در سی جزء منتشر شده است‏ و کتاب بسیار بزرگی است (مثل اینکه اخیرا در بیست جزء منتشر کرده‏اند)، و یکی از تفاسیری است که مزایای بسیار زیادی دارد. این مرد در طب‏، نجوم، فلسفه، منطق، حدیث، فقه و وعظ و خطابه وارد بوده و کسی است‏ که اشارات بوعلی سینا را شرح کرده و ایرادها بر بوعلی سینا گرفته است و تنها خواجه نصیرالدین طوسی بود که توانست ایرادهای او را از بوعلی سینا رفع و برطرف کند. این شخص، یک واعظ و خطیب زبردست در تاریخ اسلام‏ است. آنکه به خطیب بغدادی معروف است، صاحب کتاب "تاریخ بغداد" است که یکی از مدارک معتبر تاریخی اسلامی است. آنکه به او خطیب‏ تبریزی می‏ گویند همین کسی است که در متن کتاب "مطول" که یکی از متون اصلی ادبیات عربی در علم معانی و بیان و بدیع است، از اوست. و همچنین اشخاص دیگر. مثلا مرحوم مجلسی، از علمای بزرگ شیعه است که در عین حال یک واعظ و خطیب بوده است.
در گذشته در میان علمای اسلام مقام خطیب و مبلغ و واعظ، مقام کسی که‏ اسلام را معرفی می‏ کرد، هم پایه مقام مرجعیت تقلید بود، یعنی همین طور که‏ امروز اگر کسی ادعا کند که من رساله نوشته ‏ام و مرجع تقلیدم، محال است‏ که شما قبول بکنید، و می‏ پرسید خوب آقا کجا و پیش کدام مجتهد درس‏ خوانده؟ و این آقا سنش هنوز مثلا چهل سال بیشتر نیست، در گذشته در مورد یک مبلغ نیز این چنین دقیق بودند. در سن چهل سالگی ادعا می‏ کند که‏ من مرجع تقلید هستم، دیگر نمی ‏داند که نه آقا، درس خواندن خیلی لازم‏ است، چهل، پنجاه سال درس خواندن لازم است تا کسی به این پایه برسد که‏ بتوان او را مجتهد، فقیه، مفتی و شایسته برای استنباط و استخراج احکام‏ فقهی و شرعی دانست.
اگر بگویم مقام تبلیغ اسلام، رساندن پیام اسلام به عموم مردم، معرفی و شناساندن اسلام به صورت یک مکتب، از مرجعیت تقلید کمتر نیست، تعجب‏ نکنید. مقامی است در همان حد. البته برای مرجعیت تقلید یک چیزهایی‏ لازم است که برای یک مبلغ لازم نیست، ولی جامعه ما به این مسئله که‏ می‏رسد، همه چیز را فراموش می‏کند. شما ببینید در جامعه ما سرمایه مبلغ‏ شدن چیست و مبلغ شدن از کجا شروع می‏شود؟ اگر کسی آواز خوبی داشته باشد و بتواند چهار تا شعر بخواند، کم کم به صورت یک مداح در می‏آید، می‏ایستد پای منبرها و شروع می‏کند به مداحی و مرثیه خواندن. بعد شما می‏بینید که یک شالکی هم به سر خودش بست و آمد روی پله اول منبر نشست‏. مدتی به این ترتیب سخن می‏گوید، بعد، از کتاب جودی، جوهری، جامع‏ التفصیل، حکایتی، قصه‏ای نقل می‏کند و یا به اصطلاح از صدرالواعظین نقل‏ می‏کند که وقتی از او می‏پرسی از کجا نقل می‏کنی؟ می‏گوید از صدرالواعظین یا لسان الواعظین. هر کس خیال می‏ کند کتابی است به نام صدرالواعظین، وقتی‏ که دقت می‏کنیم می‏فهمیم که می‏ خواهد بگوید از سینه دیگران، از زبان‏ دیگران شنیده‏ام. چند تا از این یاد بگیر، چند تا از دیگری، دروغ، راست، اصلا خبر ندارد قضیه چه هست. کم کم چهار تا پا منبری جور می‏کند و از پله پائین می‏آید پله بالاتر، کم کم می‏آید بالاتر، و عوام مردم را جمع می‏ کند. و اکثر بانیان مجالس فقط روی یک مسئله تکیه می‏کنند و آن‏ جمعیت کشیدن است که چه کسی بهتر می‏تواند جمعیت جمع بکند.
بابا آخر این جمعیت کشیدن برای حرف حسابی گفتن است. بعد که جمعیت جمع شد، چه‏ حرفی می ‏گوید! این خیانت است به اسلام. خیانت است نسبت به اسلام که‏ از یک آواز گرم مطلب شروع بشود. و این قاعده‏ ای است که عمومیت دارد و در بسیاری از جاها که ما بوده‏ایم، معیار و ملاک همین بوده است و از امثال چنین چیزی مطلب شروع می‏شده است و وای به حال ما در این عصر، در عصر علم، در عصر شک و تردید، در عصر شبهه، در عصری که برای اسلام‏ این همه مخالف خوانی ها هست و روزی نیست که در روزنامه‏ ها یا مجلات آدم‏ یک چیزی بر علیه اسلام نبیند یا در مقالات رادیوئی یک گوش ه‏ای نشنود. چرا روزنامه‏ ها درباره کلمه مهرجو درست کرده‏اند؟! در چنین عصری تو باید بلد باشی حرف خودت را خوب بزنی، استدلال بکنی. اگر در اعصار گذشته، مبلغ شرایط سخت و سنگینی داشت، در زمان ما آن شرایط، ده برابر و صد برابر شده است. در عین حال خوشبختانه باید گفت که در جهان شیعه در اثر برکت امام‏ حسین (ع) خطبای بسیار قوی و نیرومند و عالی قدر، چه از نظر بیان و چه از نظر غیر بیان ظهور کرده‏ اند و الحمد لله الان هم چنین افرادی هستند که انصافا از نظر نطق و سخنوری آیتی هستند. من در نظر ندارم اسم کسی را ببرم، ولی چنین اشخاصی وجود دارند و جای تشکر است و افراد زحمت‏ کشیده‏ای هستند و انصاف این است که در کار خودشان به اندازه‏ای که شرایط برایشان مساعد بوده، زحمات زیادی کشیده‏ اند.

منـابـع

حماسه حسینی 1، صفحه 344-342 و 348-347 و 352

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد