مقایسه منزلت تبلیغ و مبلغ در تاریخ اسلام
فارسی 4921 نمایش |مسئله شرائط مبلغ و پیام رسان از آن مسائلی است که درست نمی دانم به چه علتی در جامعه ما خیلی کوچک گرفته شده است. ارزش بعضی از مسائل در جامعه محفوظ است، ولی ارزش واقعی بعضی دیگر به علل خاصی از بین می رود. مثالی برایتان عرض می کنم: یکی از شئون دینی اجتماعی ما مقام افتاء و مرجعیت تقلید است که یک مقام عالی روحانی است. خوشبختانه جامعه ما این مقام را در حد خودش می شناسد. هر کس که فیالجمله به امور مذهبی وارد باشد، وقتی می شنود مرجع تقلید، فورا در ذهنش مردی که اقلا چهل پنجاه سال به اصطلاح استخوان خرد کرده، زحمت کشیده، سرش در قرآن کریم و تفسیر و حدیث و فقه بوده، سالها پیش استادان عالی قدر درس خوانده، سالها تدریس کرده، کتابها نوشته و تالیف کرده مجسم می شود. و این درست است و باید هم چنین باشد و خدا نکند که این مقام در ذهنها سقوط بکند، آنچنان که مقام تبلیغ و مبلغ سقوط کرده است. در دوران گذشته اسلام، مطلب، این طور نبوده است. شما اگر به کتب رجال مراجعه بکنید می بینید عده زیادی از علماء به نام واعظ یا خطیب معروفند: خطیب رازی، خطیب تبریزی، خطیب بغدادی، خطیب دمشقی، اینان کسانی هستند که کلمه خطیب جزء نامشان نیست. اینها چگونه اشخاصی بودند؟ آیا در حد یک روضه خوانی بودند که ما اکنون در جامعه خودمان می شناسیم؟ هر کدام از کسانی که بنام خطیب معروف هستند، دریائی از علم بوده اند.
مثلا خطیب رازی همین فخرالدین رازی معروف است (امام فخر) که یکی از کتابهایش "تفسیر کبیر" است که در سی جزء منتشر شده است و کتاب بسیار بزرگی است (مثل اینکه اخیرا در بیست جزء منتشر کردهاند)، و یکی از تفاسیری است که مزایای بسیار زیادی دارد. این مرد در طب، نجوم، فلسفه، منطق، حدیث، فقه و وعظ و خطابه وارد بوده و کسی است که اشارات بوعلی سینا را شرح کرده و ایرادها بر بوعلی سینا گرفته است و تنها خواجه نصیرالدین طوسی بود که توانست ایرادهای او را از بوعلی سینا رفع و برطرف کند. این شخص، یک واعظ و خطیب زبردست در تاریخ اسلام است. آنکه به خطیب بغدادی معروف است، صاحب کتاب "تاریخ بغداد" است که یکی از مدارک معتبر تاریخی اسلامی است. آنکه به او خطیب تبریزی می گویند همین کسی است که در متن کتاب "مطول" که یکی از متون اصلی ادبیات عربی در علم معانی و بیان و بدیع است، از اوست. و همچنین اشخاص دیگر. مثلا مرحوم مجلسی، از علمای بزرگ شیعه است که در عین حال یک واعظ و خطیب بوده است.
در گذشته در میان علمای اسلام مقام خطیب و مبلغ و واعظ، مقام کسی که اسلام را معرفی می کرد، هم پایه مقام مرجعیت تقلید بود، یعنی همین طور که امروز اگر کسی ادعا کند که من رساله نوشته ام و مرجع تقلیدم، محال است که شما قبول بکنید، و می پرسید خوب آقا کجا و پیش کدام مجتهد درس خوانده؟ و این آقا سنش هنوز مثلا چهل سال بیشتر نیست، در گذشته در مورد یک مبلغ نیز این چنین دقیق بودند. در سن چهل سالگی ادعا می کند که من مرجع تقلید هستم، دیگر نمی داند که نه آقا، درس خواندن خیلی لازم است، چهل، پنجاه سال درس خواندن لازم است تا کسی به این پایه برسد که بتوان او را مجتهد، فقیه، مفتی و شایسته برای استنباط و استخراج احکام فقهی و شرعی دانست.
اگر بگویم مقام تبلیغ اسلام، رساندن پیام اسلام به عموم مردم، معرفی و شناساندن اسلام به صورت یک مکتب، از مرجعیت تقلید کمتر نیست، تعجب نکنید. مقامی است در همان حد. البته برای مرجعیت تقلید یک چیزهایی لازم است که برای یک مبلغ لازم نیست، ولی جامعه ما به این مسئله که میرسد، همه چیز را فراموش میکند. شما ببینید در جامعه ما سرمایه مبلغ شدن چیست و مبلغ شدن از کجا شروع میشود؟ اگر کسی آواز خوبی داشته باشد و بتواند چهار تا شعر بخواند، کم کم به صورت یک مداح در میآید، میایستد پای منبرها و شروع میکند به مداحی و مرثیه خواندن. بعد شما میبینید که یک شالکی هم به سر خودش بست و آمد روی پله اول منبر نشست. مدتی به این ترتیب سخن میگوید، بعد، از کتاب جودی، جوهری، جامع التفصیل، حکایتی، قصهای نقل میکند و یا به اصطلاح از صدرالواعظین نقل میکند که وقتی از او میپرسی از کجا نقل میکنی؟ میگوید از صدرالواعظین یا لسان الواعظین. هر کس خیال می کند کتابی است به نام صدرالواعظین، وقتی که دقت میکنیم میفهمیم که می خواهد بگوید از سینه دیگران، از زبان دیگران شنیدهام. چند تا از این یاد بگیر، چند تا از دیگری، دروغ، راست، اصلا خبر ندارد قضیه چه هست. کم کم چهار تا پا منبری جور میکند و از پله پائین میآید پله بالاتر، کم کم میآید بالاتر، و عوام مردم را جمع می کند. و اکثر بانیان مجالس فقط روی یک مسئله تکیه میکنند و آن جمعیت کشیدن است که چه کسی بهتر میتواند جمعیت جمع بکند.
بابا آخر این جمعیت کشیدن برای حرف حسابی گفتن است. بعد که جمعیت جمع شد، چه حرفی می گوید! این خیانت است به اسلام. خیانت است نسبت به اسلام که از یک آواز گرم مطلب شروع بشود. و این قاعده ای است که عمومیت دارد و در بسیاری از جاها که ما بودهایم، معیار و ملاک همین بوده است و از امثال چنین چیزی مطلب شروع میشده است و وای به حال ما در این عصر، در عصر علم، در عصر شک و تردید، در عصر شبهه، در عصری که برای اسلام این همه مخالف خوانی ها هست و روزی نیست که در روزنامه ها یا مجلات آدم یک چیزی بر علیه اسلام نبیند یا در مقالات رادیوئی یک گوش های نشنود. چرا روزنامه ها درباره کلمه مهرجو درست کردهاند؟! در چنین عصری تو باید بلد باشی حرف خودت را خوب بزنی، استدلال بکنی. اگر در اعصار گذشته، مبلغ شرایط سخت و سنگینی داشت، در زمان ما آن شرایط، ده برابر و صد برابر شده است. در عین حال خوشبختانه باید گفت که در جهان شیعه در اثر برکت امام حسین (ع) خطبای بسیار قوی و نیرومند و عالی قدر، چه از نظر بیان و چه از نظر غیر بیان ظهور کرده اند و الحمد لله الان هم چنین افرادی هستند که انصافا از نظر نطق و سخنوری آیتی هستند. من در نظر ندارم اسم کسی را ببرم، ولی چنین اشخاصی وجود دارند و جای تشکر است و افراد زحمت کشیدهای هستند و انصاف این است که در کار خودشان به اندازهای که شرایط برایشان مساعد بوده، زحمات زیادی کشیده اند.
منـابـع
حماسه حسینی 1، صفحه 344-342 و 348-347 و 352
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها