نقش شیطان از نظر قرآن کریم
فارسی 5140 نمایش |شیطان از نظر قرآن کریم مصداق این آیه می باشد: «الذی احسن کل شیء خلقه»؛ «خداوند همان کسی است که همه چیز را نیکو آفرید.» (سجده/7) و نیز مصداق آیه: «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی»؛ «پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیزی را به او اعطا کرده و سپس هدایتش نموده است.» (طه/ 50) وجود شیطان و شیطنت و اضلال او خود مبنی بر حکمت و مصلحتی است. به موجب همان حکمت و مصلحت، شیطان شر نسبی است نه شر حقیقی و واقعی و مطلق. از همه شگفت تر این است که بر حسب منطق قرآن، خداوند خودش به شیطان پست اضلال و گمراه سازی را اعطا فرموده است. در این باره خداوند می فرماید: «و استفزز من استطعت منهم بصوتک و اجلب علیهم بخیلک و رجلک و شارکهم فی الاموال و الاولاد وعدهم و ما یعدهم الشیطان الا غرورا»؛ «هر که را از فرزندان آدم می توانی بلغزان، با سواره نظام و پیاده نظامت بر آنان بتاز، در ثروت و فرزند شریکشان شو و نویدشان ده و شیطان جز دروغ و فریب نویدشان نمی دهد.» (اسراء/ 64)
گویی شیطان آمادگی خود را برای تحویل گرفتن پست اضلال اعلام می کند آنجا که می گوید: «فبما اغویتنی لاقعدن لهم صراطک المستقیم* ثم لاتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لاتجد اکثرهم شاکرین»؛ «به این سبب که مرا گمراه ساختی، بر سر راه ایشان خواهم نشست. آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان و از راست و چپشان خواهم آمد و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت.» (اعراف/ 16 و 17) قلمرو شیطان تنها تشریع است نه تکوین. یعنی قلمرو شیطان فعالیت های تشریعی و تکلیفی بشر است. شیطان فقط در وجود بشر می تواند نفوذ کند، نه در غیر بشر و در وجود بشر نیز قلمرو شیطان محدود به نفوذ در اندیشه او می باشد؛ آن هم به حد وسوسه کردن و جلوه دادن خیال یک امر باطل در نظر او و به همین دلیل تکوین از قلمرو او خارج است.
قرآن کریم برای شیطان و جن نقشی در تکوین قائل است؛ اما مجموعا از نقش انسان برتر و بالاتر نیست. در جهان بینی اسلامی، هیچ موجودی نقشی در آفرینش به صورت استقلال ندارد. قرآن برای هیچ موجودی استقلال قائل نیست. هر موجودی هر نقشی را دارد بصورت واسطه و مجرا واقع شدن برای مشیت و اراده بالغه الهیه است. قرآن برای فرشتگان، نقش واسطه بودن برای انفاذ مشیت الهی در خلقت قائل است، ولی برای شیطان حتی چنین نقشی نیز قائل نیست، تا چه رسد به آنکه او را در خالقیت مستقل بداند.
تسلط شیطان بر بشر محدود است به اینکه خود بشر بخواهد دست ارادت به او بدهد: «انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون* انما سلطانه علی الذین یتولونه»؛ «همانا شیطان بر مردمی که ایمان دارند و به پروردگار خویش اعتماد و اتکا می کنند تسلطی ندارد، تسلط او منحصر است به اشخاصی که خودشان ولایت و سرپرستی شیطان را پذیرفته و می پذیرند.» ( نحل/ 99 و 100) قرآن از زبان شیطان در قیامت نقل می کند که در جواب کسانی که به او اعتراض می کنند و او را مسئول گمراهی خویش می شمارند می گوید: «و ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسکم»؛ «من در دنیا قوه اجبار و الزامی نداشتم. حدود قدرت من فقط "دعوت" بود. من شما را به سوی گناه خواندم و شما هم دعوت مرا پذیرفته و اجابت کردید، پس مرا ملامت نکنید، خویشتن را ملامت کنید که به دعوت من پاسخ مثبت دادید.» (ابراهیم/ 22) ارتباط من با شما صرفا در حدود دعوت و اجابت بوده و بس. فلسفه و حکمت این اندازه تسلط شیطان بر بشر، اختیار انسان است.
شیطان خدا را می شناخت، به روز رستاخیز نیز اعتقاد داشت، پیامبران و اوصیای پیامبران را نیز کاملا می شناخت و به مقام آنها اعتراف داشت، در عین حال خدا او را کافر نامیده و درباره اش فرموده است: «و کان من الکافرین» (بقره/ 34) و از کافران بود. قرآن کریم در آیات 27 تا 30 سوره اعراف پس از گزارش درباره ماجرای آدم و حوا با شیطان و موضوع هبوط و یادآوری این که شیطان دشمن است، پیام هایی را برای فرزندان آدم مطرح می کند و از این که سوء انتخاب های خود را به گردن این و آن بیاندازند، آنها را بر حذر می دارد و دخالت مستقیم آنان را در تعیین سرنوشت - خوب یا بد - برای خود یاد آور می شود. به این آیات بنگریم: ای فرزندان آدم، شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد چه اینکه او و همکارانش شما را می بینند از جایی که شما آنها را نمی بینید - اما بدانید - ما شیطان را اولیای کسانی قرار دادیم که ایمان نمی آورند و هنگامی که کار زشتی انجام می دهند می گویند: پدران خود را بر این عمل یافتیم و خداوند ما را به آن دستور داده است. بگو: خداوند هرگز به کار زشت فرمان نمی دهد. آیا چیزی به خدا نسبت می دهید که نمی دانید؟! بگو: پروردگارم امر به عدالت کرده است و توجه خویش را در هر مسجد و به هنگام عبادت به سوی او کنید و او را بخوانید در حالی که دین خود را برای او خالص گردانید و بدانید همان گونه که در آغاز شما را آفرید (بار دیگر در رستاخیز) باز می گردید، جمعی را هدایت کرده و و جمعی را - که شایستگی نداشته اند - گمراهی بر آنها مسلم شده است. آنها کسانی هستند که شیاطین را به جای خداوند اولیای خود انتخاب کردند و گمان می کنند هدایت یافته اند.
تفاوت شیطان در اوستا و قرآن
در جهان بینی اسلامی، هیچ موجودی نقشی در آفرینش به صورت استقلال ندارد. قرآن کریم برای هیچ موجودی استقلال قائل نیست. هر موجودی هر نقشی را دارد به صورت واسطه و مجرا واقع شدن برای مشیت و اراده بالغه الهیه است. قرآن برای فرشتگان، نقش واسطه بودن برای انفاذ مشیت الهی در خلقت قائل است، ولی برای شیطان حتی چنین نقشی نیز قائل نیست، تا چه رسد به آنکه او را در خالقیت مستقل بداند آنچنانکه در اوستا اهریمن خالق مستقلی است در برابر اهورامزدا.
از اینرو اینکه معمولا کلمه شیطان را در ترجمه متون اسلامی به "اهریمن" یا "دیو" ترجمه می کنند، غلط فاحش است. کلمه شیطان مرادفی در فارسی ندارد و باید عین لفظ در ترجمه بیاید. شیطان از نظر قرآن به هیچ وجه قطبی در مقابل خداوند نیست، حتی قطبی در برابر فرشتگان که به اذن پروردگار دست اندر کار خلقتند و مجری مشیت الهی در آفرینش اشیاء می باشند نیز نیست.
منـابـع
مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 88-89 و 92 و 353 و 91
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها