کیفیت قبض ارواح توسط ملک الموت از نظر روایات
فارسی 6954 نمایش | عمل ملک الموت در قبض ارواح یک فعل مادی نیست، او یک موجود مجرد و معنوی است و معنی و تجرد اصلا با ماده و آثار و احکام ماده مشابهت ندارد.
مرگ و باطن:
قبض روح از باطن انسان است نه از ظاهر و آنچه را که ملک الموت قبض می کند، روح آدمی است و عزرائیل که خودش یک موجود ملکوتی است، با قوه ملکوتی و معنوی روح را می رباید نه با نیروی مادی. از باب مثال عرض می شود: من که الساعه با شما سخن می گویم و همه شما سخنان مرا می شنوید و ادراک می کنید، آیا بین ادراک و تعقل شما و ادراک و تعقل رفیقتان تزاحمی است؟ آیا تضادی است؟ آیا می توان گفت که: چگونه معنای واحدی برای هزار نفر در آن واحد قابل ادراک است؟ آری اگر من بخواهم در اینجا بنشینم و تمام افراد شما هم در همین مکان خاص که من نشسته ام بنشینید، امکان پذیر نیست، چون مکان مادی است و ظرفیت یک موجود مادی را دارد به اندازه گشایش خود. اما قوه مفکره و متخیله و حافظه، مادی نیست و القای معنای واحد برای افرادی متعدد مانعی ندارد. اگر فرض شود که به وسیله همین بلندگو سخنان مرا در دنیا منتشر کنند، باز هم تمام افراد بشر ادراک می کنند و ابدا تصادم و تضادی در بین ادراک و تفاهم آنها بوجود نخواهد آمد. بنابراین، عمل حضرت حق عزوجل و ملک الموت و سایر فرشتگان چون عمل مادی نیست، بلکه عمل واحدی است که از آئینه ها و دریچه های مختلف که هر یک معاکس دیگری هستند ظهور و بروز نموده، ابدا تنافی و تضادی در آن تصور نمی شود.
در کتاب «من لایحضره الفقیه» از امام صادق (ع) روایت کرده است که: «قیل لملک الموت علیه السلام: کیف تقبض الارواح و بعضها فی المغرب و بعضها فی المشرق، فی ساعة واحدة؟ فقال: أدعوها فتجیبنی. قال: فقال ملک الموت علیه السلام: إن الدنیا بین یدی کالقصعة بین یدی أحدکم یتناول منها ما شآء. و الدنیا عندی کالدرهم فی کف أحدکم یقلبه کیف یشآء؛ از ملک الموت علیه السلام سؤال شد: چگونه قبض ارواح آدمیان را در یک ساعت می کنی در حالی که بعضی در مغرب عالم و بعضی دگر در مشرق عالم هستند. ملک الموت در پاسخ گفت: من فقط آنها را می خوانم و آنها جواب مرا می دهند. سپس حضرت صادق فرمود: پس از این پاسخ ملک الموت (ع) گفت بدرستی که تمام این جهان در مقابل من، مانند یک کاسه ای است که در نزد یکی از شما باشد و هر چه از آن کاسه بخواهد غذا تناول کند، تناول می کند و تمام این دنیا در نزد من مانند یک درهمی است که در دست یکی از شماست و آنرا هر قسم که بخواهد می گرداند و پشت و روی آن را می نگرد» (من لایحضره الفقیه، باب غسل المیت، طبع نجف، ج1، ص80).
همچنین در کتاب «من لایحضره الفقیه» روایت کرده است که از حضرت صادق (ع) درباره این آیات سؤال شد: از قول خدا عزوجل: «الله یتوفی الانفس حین موتها؛ خدواند روح انسان ها را هنگام مرگشان به تمامی باز می ستاند» (زمر/42) و از قول خدا عزوجل: «قل یتوفـ'کم ملک الموت الذی وکل بکم؛ بگو فرشته مرگ که بر شما گمارده شده، جانتان را می ستاند» (سجده/11) و از قول خدا عزوجل: «الذین تتوفـ'هم الملائکة طیبین؛ همانا که فرشتگان جانشان را در حالی که پاکیزه اند می ستانند» (نحل/32) و «الذین تتوفـ'هم الملائکة ظالمی أنفسهم؛ همانان که فرشتگان جانشان را در حالی که ستمگر خویشند بستانند» (نحل/28) و از قول خدا عزوجل: «توفته رسلنا؛ فرستادگان ما جانش را می ستانند» (انعام/61) و از قول خدا عزوجل: «و لو تری إذ یتوفی الذین کفروا الملائکة؛ کاش می دیدی آن دم که فرشتگان جان کافران را می ستانند» (انفال/50) و به تحقیق که در یک ساعت در جمیع آفاق عالم آنقدر از مردمان می میرند که عدد آنها را غیر از خداوند عزوجل کسی نمی تواند به شمارش درآورد، این چگونه متصور است؟
حضرت صادق (ع) در پاسخ فرمودند: خداوند تبارک و تعالی برای ملک الموت یاران و مددکارانی گماشته است که آنها ارواح را قبض می کنند. مانند صاحب الشرطة (یعنی رئیس پلیس) که برای او یاران و کمک کارانی از افراد انسان قرار داده شده است، و آن رئیس پلیس آن اعوان و یاران خود را در پیش آمدها برای انجام اموری که بعهده دارند می فرستد. بنابراین «تتوفاهم الملائکة، و یتوفاهم ملک الموت من الملائکة مع ما یقبض هو، و یتوفاها الله عزوجل من ملک الموت»؛ «فرشتگان رحمت و غضب، قبض روح مؤمنین و ظالمین را می کنند یعنی روح آنها را به نزد خود می گیرند و جذب می کنند و ملک الموت روح آنها را بواسطه آن فرشتگان می گیرد و به نزد خود جذب می کند با روح آن افرادی را که خودش بلاواسطه می گرفته و به خود جذب می نموده است و خداوند عزوجل آن ارواح را بواسطه ملک الموت می گیرد و جذب می نماید» (من لایحضره الفقیه، باب غسل المیت، طبع نجف، ج1، ص82). از این روایت استفاده می شود که روح بعضی را ملک الموت بدون واسطه فرشتگان جزئیه می گیرد و خودش بنفسه متصدی و مباشر قبض روح آنان می گردد.
منـابـع
سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی جلد1- صفحه 214-215
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها