راه ما شدن من ها از نظر قرآن
فارسی 5602 نمایش |این "من" آن وقت واقعا و حقیقتا تبدیل به "ما" می شود که قبلا تبدیل به "او" شده باشد، یعنی همان نظریه عرفا. بدون آنکه "من" قبلا تبدیل به "او" شده باشد، تبدیل به "ما" نمی شود. راه "ما" شدن "من" ها این است که اول "من" ها "او" بشوند، یعنی ایمان به خدا پیدا شود: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله؛ بگو اى اهل كتاب بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد پس اگر [از اين پيشنهاد] اعراض كردند بگوييد شاهد باشيد كه ما مسلمانيم [نه شما].» (آل عمران/ 64) مخاطب، اهل کتابند: ای اهل کتاب! یهودی ها، نصاری، مجوسی ها، زردشتی ها! بیایید همه ما گرد یک کلمه و حقیقت جمع شویم، حقیقتی که «سواء بیننا و بینکم» ببینید تعبیر قرآن چقدر عجیب است: حقیقتی که نه از من است و نه از تو، نه از ماست. نه از شما، حقیقتی است که از "ما" ی به معنای اعم است، ما و شما هر دو در او شریکیم و او، ما و شما هر دو را در بر می گیرد.
من که پیغمبرم نمی توانم بگویم (خدا)، خدای من است و خدای تو مسیحی نیست، خدای تو یهودی نیست، خدای تو زردشتی نیست، خدای تو بت پرست نیست، خدای این سنگ نیست، خدای این آب و هوا نیست، او خدای همه است و به همه چیز تعلق دارد و اگر انسان به او تعلق پیدا کند، تعلق به یک امر محدود پیدا نکرده است که "من ساز" و "مرز ساز" باشد. او دیگر پول نیست که اگر من به او تعلق داشته باشم و یا تو به او تعلق داشته باشی جنگ در بگیرد، حقیقتی است که می تواند در آن واحد همه را در خودش جمع کند.
بیایید همه "ما" شویم، اما به چه وسیله؟ به وسیله یک ایمان، به وسیله یک ایده، به وسیله یک کلمه: خدا. بیایید "ما" بشویم، اما اول باید همه "او" بشویم. وقتی که "او" شدیم، یعنی این منیت ها در مقابل "او" از بین رفت و همه یکرنگ شدیم و "او" شدیم، آن وقت است که می توانیم همه، "ما" باشیم. «تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم؛ بیایید به سوی کلمه و حقیقتی که بین ما و شما متساوی است.»
اگر پیغمبر اسلام (ص) مثلا پیشنهاد کند که بیایید همه زبان عربی را یاد بگیریم تا همه، "ما" شویم، آن کسی که زبانش فارسی است می گوید: چرا عربی؟ همه فارسی را یاد بگیریم. یک فرانسوی می گوید: چرا عربی؟ آن زبان، فرانسه باشد. زبان عربی نمی تواند چیزی باشد که همه مردم در او مساوی باشند. زبان عربی و فارسی و ترکی و فرانسوی و... هر کدام به یک ملتی اختصاص دارد. خیلی چیزهای دیگر هم همینطور است. ولی آن حقیقتی که مال همه است و مال هیچکس هم نیست خدای ماست، آن حقیقت کلی و آن کسی که همه ما را آفریده است، آن کسی که عالم را خلق کرده و بازگشت عالم به سوی اوست. بیایید همه به سوی او بشتابیم «تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم؛ تنها او را پرستش کنیم و شریکی هم برای او قرار ندهیم.»
بعد می فرماید: «و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله» وقتی که به سوی "او" رفتیم و "او" شدیم، آن وقت "ما" می شویم و تنها آن وقت است که می توانیم "ما" باشیم. (در این هنگام) بعضی، بعضی دیگر را رب خود (یعنی خدای خود) انتخاب نکند، صحبت آقایی و نوکری هم از میان برود، صحبت استثمارگر و استثمار شده از بین برود، صحبت بالا و پایین از بین برود ولی به شرطی که از آنجا شروع کنیم: «تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله» این است که قرآن طرفدار "ما" بوده است و همیشه دم از "ما" می زند.
در نماز، بعد از آنکه خدا را حمد و ستایش می کنیم: «الحمدلله رب العالمین؛ ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است.» (حمد/ 2) خدا را مخاطب قرار می دهیم. من تنها دارم نماز می خوانم و نماز من فرادی است. می خواهم بگویم خدایا تو را پرستش می کنم و از تو کمک می خواهم ولی اینطور می گویم: «ایاک نعبد و ایاک نستعین؛ خدایا "ما" فقط تو را پرستش می کنیم و "ما" فقط از تو یاری می جوییم.» (حمد/ 4) نمی گوییم "من" فقط تو را پرستش می کنم. در آخر نماز هم می گوییم: السلام علینا و علی عبادالله الصالحین.
منـابـع
مرتضی مطهری- انسان کامل- صفحه 282-285
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها