نسبت وجه خلقی و وجه الهی اشیاء از نظر قرآن
فارسی 3447 نمایش |قرآن کریم در خصوص وجه خلقی و وجه الهی موجودات و نسبت این دو می فرماید: «کل شیء هالک إلا وجهه» این جمله قسمتی از آخرین آیه سوره قصص است؛ و تمام آیه چنین است: «و لا تدع مع الله إلـ'ها ءاخر لا إلـ'ه إلا هو کل شیء هالک إلا وجهه و له الحکم و إلیه ترجعون؛ و با خدا معبود دیگری مخوان. خدایی جز او نیست. جز ذات او همه چیز فانی است. فرمان از آن اوست و به سوی او بازگردانده می شوید.» و همانطور که ملاحظه میشود پنج فقره در این آیه آمده است. اول آنکه: با خداوند، خدای دیگر را مخوان! دوم: هیچ معبودی جز او نیست. سوم: هر چیزی هلاک شونده است مگر وجه او. چهارم: حکم و فرمان اختصاص به او دارد. پنجم: و بسوی او رجوع خواهید نمود. و در واقع پس از بیان تکلیف عدم جواز خواندن خدای دیگر را با خدا، چهار فقره دیگر در مقام تعلیل برای فقره اول است. پس انسان نباید جز خدا موجودی را بخواند و آن را با خدا شریک قرار دهد، چون غیر از خدا معبودی نیست، و چون هر چیز فانی و هالک است مگر وجه او، و چون حکم اختصاص به او دارد، و بالاخره چون بازگشت مردم بسوی اوست. و علاوه در عین حال فقره سوم که شاهد گفتار ماست، میتواند تعلیل برای فقره دوم نیز باشد. یعنی هیچ معبودی جز خدا نیست، به دلیل آنکه هر چیزی جز وجه او فانی و هالک است. بنابراین چون هر چیز غیر از وجه خدا فانی و هالک است، انسان نباید غیر از خدا را بخواند. چون وجه خدا، خود خداست و خواندن خدا به وجه خدا، خواندن خداست؛ و انسان باید موجود باقی را بخواند نه موجود هالک و فانی را. او همان خدائی است که غیر از او خدائی نیست، و حکم مختص به او، و رجوع نیز بسوی اوست.
آیا ضمیر مضاف الیه در وجهه مرجعش الله است یا شیء است؟ در صورت اول معنی چنین میشود: هر چیز فانی است جز وجه خدا؛ و در صورت دوم: هر چیز فانی است جز وجه آن شیء. و در هر دو صورت معنی صحیح است؛ چون وجه شیء در مقابل خود شیء که فانی است و آن باقی می ماند، همان وجهه باطن اشیاء و جنبه ربط آنها با خداست که در حقیقت همان ''وجه الله'' است. ولی از نقطه نظر جناس عبارتی، چون در جمله سابق ''لا´ إلـ'ه إلا هو'' آمده است و این هو مرجعش الله است لذا مناسب است که ضمیر وجهه نیز به همان الله باز گردد. و این آیه نمی فهماند که همه اشیاء هلاک میشوند و در آینده دستخوش فنا و بوار واقع میگردند مگر وجه خدا، بلکه دلالت دارد بر آنکه تمام موجودات فانی و هالک اند؛ فعلا فانی و هالک اند. چون هالک از مشتقات است و مشتقات در خصوص من تلبس بالمبدأ حقیقتند. و در سوای آن بالاخص در مضارع و استقبال استعمالش مجاز، و بدون نصب قرینه، عبارت را بر آن نمی توان حمل نمود. پس مهر بوار و بطلان و هلاکت به مفاد این کریمه فعلا بر تمام موجودات زده شده، و موجودات در عین هستی، نیست و باطلند.
وجه خلقی اشیاء پیوسته فانی و وجه الهی اشیاء پیوسته باقی است:
و بر همین مفاد است آیه مبارکه: «کل من علیها فان* و یبقی' وجه ربک ذوالجلـ'ل و الاکرام؛ هر آن کس که بر روی زمین است فناپذیر است. و تنها ذات باشکوه و ارجمند پروردگارت باقی می ماند.» (الرحمن/ 26و27)
فان یعنی فعلا فانی هستند نه آنکه در زمان آینده لباس فنا در بر می کنند و وجه پروردگار باقی خواهد ماند. و از طرف دیگر داریم: «فأینما تولوا فثم وجه الله؛ هر جا روی خود را بگردانید و تماشا کنید، آنجا وجه خداست.» (بقره/ 115) پس وجه خدا همه جا هست، و تمام موجودات را وجه خدا فرا گرفته است. و به مفاد آن آیه که وجه خدا همیشه ثابت است، نتیجه چنین میشود که موجودات پیوسته ثابتند، در حالیکه صدر آیه میفرماید: هر شیئی هالک است.
و بالاخره چگونه میتوان گفت که تمام موجودات غیر از وجه خدا هالک و فانی هستند و در عین حال همه موجودات ثبات و بقاء دارند؟ حل این سؤال به همان نظری است که ذکر کردیم؛ و آن اینکه موجودات دارای دو وجهه هستند. تمام اشیائی که بتوان بر آن نام شیء نهاد و به آن چیز گفت، یک وجهه خلقی دارند و یک وجهه أمری. یعنی یک صورت و وجه استقلالی خلقی، و یک صورت و وجه اللهی. از نقطه نظر وجه خلقی تمام موجودات فانی و هالک و باطل هستند و از نقطه نظر وجه اللهی همه موجودات باقی هستند، و زوال و فناء و بوار أبدا عارض آنها نمی شود و سراغ آنها نمیرود. و این همان مطلبی است که در فلسفه إلهیه به اثبات رسیده است که وجود، ناقض و طارد عدم است. و چیزی که موجود شد و لباس هستی تن کرد، گر چه ممکن است شکل و صورتش بعدا تغییر کند و یا در زمان بعد معدوم گردد ولی آن موجود، به تمام آن خصوصیات حتی ملاحظه زمان و سائر مشخصات، بعد از وجود نمی تواند با همان شرائط و خواص معدوم شود. و به موجود نمی توان معدوم گفت؛ و به وجود نمی توان عدم گفت، زیرا مفهوم وجود و عدم دو مفهوم متناقض از مفاهیم بدیهیه اولیه هستند.
و این مطلبی را که قرآن کریم بیان میکند بسیار دقیق و شایان هرگونه تفکیر و تدقیق است که: موجودات و اشیاء با اینکه وحدت خود را حفظ می کنند، اصالت آنها بستگی به همان جنبه وجه اللهی دارد؛ و روی آن جنبه، همه موجودات، هستند و بوار و زوال عارض آنها نمیگردد. و روی جنبه خلقی تمام موجودات از بین رونده اند، بدون تردید و شک؛ درحالیکه هر موجود یک چیز است و به دو جزء و به دو قسمت منقسم نمیگردد که بگوئیم یک جزئش زائل و جزء دیگرش باقی است!
بنابراین، این فنائی که ما در موجودات حس می کنیم و آیات مبارکات قرآن برای پیدایش قیامت بیان میکند که شمس سیاه میشود، ستاره ها کدر میگردند، از آسمان میریزند و منتشر میشوند، زمین کشیده میشود، آسمان شکافته میشود، دریاها بصورت آب جوش در می آیند، و تمام اشیاء فانی و باطل و عاطل میگردند، و تمام این دستگاه از بین رونده و فانی شونده هستند؛ تمام اینها از نقطه نظر وجه خلقی است. یعنی شیئیت آنها که از نقطه نظر وجه خلقی، انسان به آنها نظر میکند، همه هالک و فانی اند؛ ولی از نقطه نظر وجه اللهی تمام موجودات حتی این آسمان و زمین و این کوهها و دریاها ثابتند چون وجه خدا از بین نمیرود. و این نتیجه بر اساس آیاتی است که بیان نمودیم که هیچ موجودی نیست مگر آنکه وجه خدا در او هست چون وجه خدا در هر موجودی هست؛ و در هر موجودی تا آن عنوان وجه الله، یعنی رابطه ملکوتی آن با خدا نباشد موجود نمی شود. موجودیت موجود بستگی به همان جنبه ملکوتی و وجه اللهی دارد. پس در تمام موجودات وجه الله هست؛ «فسبحـ'ن الذی بیده ملکوت کل شیء و إلیه ترجعون؛ پس منزه است خدایی که مالکیت و حاکمیت هر چیزی به دست اوست و به سوی او بازگردانده می شوید.» (یس/ 83) و از آن نقطه نظر، فنا و بطلان ندارند.
منـابـع
سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی 5- صفحه 56-51
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها