جایگاه شیوه تفسیر قرآن با قرآن در بین شیوه های تفسیری
فارسی 6517 نمایش |پیشینه روش تفسیر قرآن به قرآن
منظور از این روش یعنی آیات قرآن را به کمک یا به وسیله آیات دیگر توضیح دادن و مقصود آن را مشخص ساختن؛ به عبارت دیگر، قرآن منبعی برای تفسیر آیات خود. برخی از صاحب نظران نیز تفسیر قرآن به قرآن را «مقابله آیات با یکدیگر و شاهد همدیگر قرار دادن و استدلال طرفینی به آیات برای شناخت مراد خدا» دانسته اند. «مقابلة الایة بالایة و جعلها شاهدا لبعضها علی الاخر، لیستدل علی هذه بهذه لمعرفة مراد الله تعالی من قرآنه الکریم.»
تفسیر قرآن به قرآن یکی از کهن ترین روش های تفسیر قرآن است و سابقه آن به صدر اسلام و زمان حیات پیامبر اکرم (ص) باز می گردد. سپس این روش توسط اهل بیت (ع) ادامه یافت و برخی از صحابه و تابعین از این روش استفاده کرده اند. این روش تفسیری از زمان ائمه (ع) بوده است و از روایات به دست می آید که امامان معصوم (ع) به وسیله آیات قرآن از برخی آیات دیگر رفع ابهام نموده اند؛ مثلا در مورد نماز مسافر که واجب است شکسته باشد امام (ع) دلیل می آورند به آیه شریفه: «وإذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح أن تقصروا من الصلوة؛ اگر مسافر شدید، واجب است نمازها (چهار رکعتی) را دو رکعت (شکسته) بخوانید.» (نساء/ 101)
از ابن عباس و دیگر مفسران پیشین، نیز مشاهده می شود که گاهی اوقات در تفسیر آیه ای، از دیگر آیات قرآن کمک می گرفتند؛ تا این که در قرن هشتم هجری، ابن تیمیه (م 728 هـ ق) رسما و به عنوان یک نظریه می گوید: که بهترین روش تفسیری، روش تفسیر قرآن به قرآن است. از طرفداران این نظریه می توان «ابن تیمه»، «ابن کثیر»، «بدرالدین زرکشی»، «علامه طباطبایی»، «محمدجواد بلاغی» صاحب تفسیر آلاء الرحمان «دکتر صادقی» صاحب تفسیر الفرقان و محمدامین مالکی و... را می توان نام برد.
زرکشی می نویسد: «بهترین تفسیر این است که قرآن به وسیله قرآن تفسیر شود، چرا که کتاب الهی اگر در جایی به اجمال سخن گفته است، جای دیگر به تفصیل آن پرداخته و نیز در جایی که به اختصار بیان کرده است، جای دیگر (آیه دیگر) به شرح و بسط آن پرداخته است. آری اگر تفسیر قرآن در خود قرآن یافت نشد، به سراغ سنت می رویم.»
ابن کثیر در این باره می نویسد: «در آغاز باید به سراغ خود قرآن رفت و تفسیر آن را از همان به دست آورد و اگر ممکن نشد از دیگر منابع استفاده شود.»
علامه طباطبایی (رحمه الله) معتقد است که قرآن بیان همه چیز است، پس نمی تواند بیان خودش نباشد، پس در تفسیر آیات باید به سراغ خود آیات قرآن برویم و در آن تدبر کنیم و مصادیق آن ها را مشخص سازیم و تفسیر قرآن به قرآن کنیم و هم چنین در این باره می نویسد: قرآن خود گویای مفاهیم و معارف خود می باشد و برای فهم و درک آیات بهترین راه خود قرآن است و ما برای فهم آیات ممکن است یکی از این سه شیوه را برگزینیم:
الف) از مقدمات علمی و فلسفی برای فهم قرآن استفاده کنیم و مطالب علمی را بر قرآن تحمیل نماییم. به گونه ای که بگوییم قرآن این دیدگاه را دارد.
ب) با استفاده از روایات به تفسیر قرآن بپردازیم.
ج) با استفاده از خود قرآن آیات را تفسیر کنیم، بدین معنا که با تدبر و دقت در آیات دیگر مفاهیم و مصادیق آیه ای را روشن می کنیم.
شیوه نخست «تطبیق» است نه تفسیر و در نهایت نیز منجر به «تفسیر به رأی» خواهد شد. شیوه دوم: یعنی تفسیر روایی نیز با ضعف و مشکل روبه رو است، چرا که برخی از روایات جعلی، و یا معروف به اسرائیلیات هستند، که نمی توان به آنها اعتماد نمود و برای یافتن حقایق قرآن از آنها بهره جست. در نتیجه شیوه سوم، بهترین روش برای تفسیر قرآن است، و پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نیز غالبا طبق همین شیوه قرآن را تفسیر می کردند.
دلایل برتری تفسیر قرآن به قرآن
روش غالب ائمه در تفسیر قرآن همان تفسیر قرآن به قرآن بوده است، که تحت عنوان دو بخش از سنت (روایات) می توان جهت مطلوبیت تفسیر قرآن به قرآن استدلال کرد:
اول: سنت عملی پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) که خود اقدام به تفسیر قرآن به قرآن کرده اند.
دوم: احادیث خاص است که به تفسیر قرآن به قرآن اشاره کرده اند، مهم ترین این احادیث عبارتند از:
1) امام علی (ع) فرمود: «کتاب الله ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض؛ «کتاب خدا (قرآن) برخی قسمت هایش با کمک برخی قسمت های دیگر سخن می گوید و برخی قسمت های آن شاهد برخی قسمت های دیگر است.» این که حضرت فرمود: برخی آیات قرآن به وسیله و کمک برخی آیه های دیگر به سخن می آید، می تواند اشاره به تفسیر قرآن به قرآن باشد، که در این روش تفسیری، مفسر به وسیله و کمک برخی آیات، برخی دیگر را به سخن می آورد، و از این رو است که در حدیث دیگری از امام علی (ع) حکایت شده که قرآن را به سخن درآورید؛ «ذلک القرآن فاستنطقوه».
2) و نیز فرموده: «ان کتاب الله لیصدق بعضه بعضا و لا یکذب بعضه بعضا؛ در حقیقت کتاب خدا (قرآن) برخی قسمت هایش برخی قسمت های دیگر را تصدیق و تأیید می کند ولی همدیگر را تکذیب نمی کنند.»
تصدیق برخی آیات قرآن برای برخی دیگر، به معنای عدم اختلاف در قرآن است. و این که معانی آیات مؤید یکدیگرند. پس می توان آیات را مؤید یکدیگر قرار داد. بنابراین حدیث فوق اشاره به نوعی تفسیر موضوعی قرآن به قرآن است.
3) در حدیث دیگر از امام علی (ع) نقل شده که: «لا تنثره نثر الرمل؛ قرآن را همچون شن های گسسته پراکنده نسازید.» این روایت اشاره می کند، که قرآن یک کل به هم پیوسته است، که نباید آن را به صورت اجزای متفرق و پراکنده در نظر گرفت. به عبارت دیگر: در قرآن نمی توان یک آیه را جدای از آیات دیگر فرض کرد و به ترجمه و تفسیر آن پرداخت. پس می بینیم که دلایل زیادی وجود دارد که اثبات می کند، روش تفسیر قرآن به قرآن به زبان ائمه (ع) باز می گردد، و اصلا مبدع این روش خود آنها بوده اند.
بدر الدین زرکشی در جلد دوم کتاب «البرهان فی علوم القرآن»، نوع چهل و یکم را، به بحث تفسیر، تأویل و شیوه تفسیر قرآن اختصاص داده است و بهترین شیوه را تفسیر قرآن به قرآن می داند؛ هم چنین جلال الدین عبدالرحمن سیوطی، در جلد دوم «الاتقان فی علوم القرآن»، به این موضوع پرداخته است.
در حال حاضر عمده ترین روش های تفسیری را می توان در موارد زیر عنوان کرد:
1. روش تفسیر قرآن به قرآن.
2. روش تفسیر نقلی یا تفسیر مأثور، البته گاهی اوقات به دو روش تفسیر قرآن به قرآن و نقلی (روایی) تفسیر مأثور گفته می شود.
3. روش تفسیر اجتهادی یا عقلی.
4. روش تفسیر «جامع» بر اساس کتاب، سنت (عترت)، اجماع و عقل.
5. روش تفسیر به رأی
ولی تنها روشی که با روش تفسیری ائمه اطهار (ع) مطابقت دارد و برای تفسیر قرآن صحیح تر است، تفسیر قرآن به قرآن می باشد. نکته مهمی که در بررسی قرآن باید به آن توجه داشت این است که در درجه اول می باید قرآن را به کمک خود قرآن شناخت. مقصود این است که آیات قرآن مجموعا یک ساختمان به هم پیوسته را تشکیل می دهند. یعنی اگر یک آیه از آیات قرآن را جدا کنیم و بگوییم تنها همین یک آیه را می خواهیم، شیوه درستی اتخاذ نکرده ایم. البته ممکن است فهم ما از همان یک آیه درست باشد، اما این کاری است از احتیاط بیرون. آیات قرآن برخی مفسر برخی دیگر است. «القرآن یفسر بعضه بعضا» و همانطوری که برخی مفسران بزرگ گفته اند، ائمه اطهار این روش تفسیری را تأیید کرده اند. قرآن در بیان مسائل شیوه ای مخصوص به خود دارد. در بسیاری از موارد اگر یک آیه تنها را از قرآن اخذ کنید بدون اینکه آن را بر آیات مشابه عرضه بدارید، مفهومی پیدا می کند که با مفهوم همان آیه وقتی که در کنار آیات هم مضمون قرار گرفته است، به کلی متفاوت است. به عنوان نمونه از شیوه خاص قرآن، می توان از آیات محکم و آیات متشابه نام برد.
آیات محکم مرجع آیات متشابه به حساب می آیند. آیات متشابه برای فهمیدن و تدبر کردن هستند، اما در آنها باید به کمک آیات محکم تدبر کرد. بدون کمک آیات مادر، آنچه که از آیات متشابه به اخذ شود، درست و معتبر نخواهد بود.
منـابـع
مرتضى مطهرى- اسلام و مقتضیات زمان- صفحه 4-263
مرتضى مطهرى- آشنایی با قرآن- جلد 1 و 2 صفحه 8- 14
هدى جاسم محمد ابوطبره- المنهج الاثرى فى تفسیرالقرآن- صفحه 65
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها