معنی غیب
فارسی 2804 نمایش |غیب یعنی چه که فرق آدم مؤمن و غیر مؤمن در ایمان به غیب است. غیب یعنی نهان، مخفی، پنهان.حال پنهان از چی؟ الان که ما در این محوطه هستیم پشت این دیوار از ما پنهان است. پس اگر ما ایمان داشته باشیم که در پشت این دیوار چه می گذرد، ایمان به غیب است؟ اگر الان از ما بپرسند در فاصله مثلا 500 متری زیر این زمین که ما روی آن نشسته ایم، چیست، نهان است نمی دانیم.
آیا اگر بدانیم، این ایمان به غیب است؟ نه. فردا از ما نهان است آیا اگر ما به قضایایی که فردا واقع می شوند ایمان داشته باشیم، اگر از حالا پیشگویی بکنیم و اعتقاد داشته باشیم که فردا چه حوادثی اتفاق می افتد، این ایمان به غیب است؟ نه. حتی گذشته از ما پنهان است. ایمان به گذشته غیب است؟ نه.
پس مقصود از ایمان به غیب چیست؟ ایمان به نهان چیست؟ نهان از چی؟ اینجا باید توجه بفرمائید.
یک چیزهایی در این عالم هست که با حواس ما، حس باصره، حس سامعه، حس لامسه، حس ذائقه و حس شامه قابل ادراکند (به قول بعضی، ما بیش از اینها حواس داریم ولی از همین نوع است). پشت این دیوار الان از ما مخفی است ولی برای ما این امکان هست که با چشم خودمان آنچه را که در پشت این دیوار می گذرد ببینیم یعنی از چشم ما نمی تواند پنهان باشد، چشم ما قادر است آن را ببیند. گوش ما قادر است بشنود یا چیزهایی که ذائقه ما قادر است آنها را بچشد، لامسه ما قادر است ببوید. اینها را می گویند شهادت یعنی چیزهایی که انسان با ظاهرش؛ بدنش می تواند آنها را درک کند.
ما یک ادراک پوسته ای داریم که در ظاهر بدن ما تعبیه شده است و در این حدود حیوانات هم دارند یعنی حواس که ما داریم حیوانات هم دارند و احیانا در بعضی از این حواس حیوانات از ما قویتر و نیرومندتر هستند. چشم بسیاری از حیوانات و از آن جمله سگ از گوش انسان بسیار حساستر است.
شامه بسیاری از حیوانات و از جمله مورچه، همین مورچه ضعیف از انسان فوق العاده حساستر است. شما اگر یک ظرف گوشت را روی طاقچه اتاق بگذارید اگر چشمتان نبیند، به صرف اینکه وارد اتاق بشوید از روی شامه نمی توانید بفهمید که الان مقداری گوشت در این اتاق موجود است. ولی مورچه با شامه خودش بسیار دقیقتر از اینها را می فهمد و درک می کند.
اینها را می گویند حواس. چیزهایی را که انسان به وسیله حواس خودش بتواند درک کند، می گویند جز غیب نیست، آشکار است. حوادث را من با همین حواس خودم درک می کنم.
یعنی شکلی را که فردا می خواهد پیدا شود فردا با چشم خودم می توانم ببینم. آوازی را که فردا می خواهد بلند شود با گوش خودم می توانم بشنوم. غذائی را که فردا می خواهد تهیه شود با ذائقه خودم می توانم بچشم. بنابراین، غیب این نیست، به اصطلاح قرآن شهادت است. پس غیب چیست؟
غیب عبارت است از اینکه انسان اقرار و اعتراض داشته باشد که در عالم هستی حقایق و واقعیتهایی هست که من با پوسته بدن خودم یعنی با حواس خودم نمی توانم آنها را درک بکنم ولو اینکه اینجا حضور داشته باشند.
چشم من، گوش من، ذائقه من، لامسه و شامه من قادر به ادراک آنها نیستند. یعنی من درباره خودم اینطور قضاوت بکنم که این حواسی که من دارم، وسائل بسیار بسیار محدودی است که برای تماس پیدا کردن من با دنیای خارج به من داده شده است. اصلا چشم را برای چه به من داده اند؟ برای اینکه وقتی می خواهم با این دنیا از راه رنگها و شکلها ارتباط پیدا کنم بتوانم و راه خودم را به دست آورم، همین.
گوش را برای چه به من داده اند؟ برای اینکه امواج دیگری است به نام اصوات که به وسیله گوش ادراک می شوند. لذا وقتی می خواهم در این دنیا کارهای زندگیم را انجام دهم باید گوش داشته باشم. هم چنین سایر حواس. اما آیا این حواسی که من دارم ابزاری است برای من که هر چه در عالم هستی است را با آنها درک بکنم به طوری که اگر چیزی را با حواس خودم درک نکنم، قبول نداشته باشم؟
نه، این اشتباه است. بلکه بزرگترین اشتباهی که بشر در زندگی خودش مرتکب می شود و شکل علمی هم به آن می دهد همین است، که خیال بکند حواسی که به او در دنیا و در این طبیعت داده شده است، برای این است که هرچه در این دنیا هست را با همین حواس کشف بکند به طوری که اگر چیزی را با حواس خودش درک نکرد، آن را نفی کند و بگوید وجود ندارد چرا که اگر می بود من با دست خودم آن را لمس می کردم، با چشم خودم آن را می دیدم یا با گوش خودم آن را می شنیدم یا با ذائقه خودم آن را می چشیدم.
تمام چیزهائی را که انسان باید به آنها ایمان داشته باشد، قرآن با کلمه غیب بیان کرده است. ایمان به اینکه حقایق و واقعیتهایی هست که از حدود حواس من بیرون است. پس با چه چیزی من وجود آنها را قبول بکنم؟ راه دیگری به انسان نشان داده شده است، دلائلی به انسان داده شده که از راه آنها می تواند غیب را قبول کند.
البته این هم معلوم است که معنای اینکه قرآن می گوید مؤمنین کسانی هستند که ایمان به غیب می آورند، این نیست که هر چیزی را که به شکل امر نهانی به ما گفتند بگوئیم من لشگری از جن دارم که چنین است و چنان، چنین و چنان می کند، بگوئیم: «الذین یؤمنون بالغیب؛ آنان كه به غيب ايمان مى آورند.» (بقره/ 3) به ما گفته شده است که به غیب ایمان داشته باشید پس ما باید به ادعای این جن گیر هم ایمان داشته باشیم. اینکه آن غیب چیست، در جاهای دیگر قرآن و در غیر قرآن توضیح داده شده است. نگفتم به هر ادعائی که به صورت غیب باشد باید ایمان آورد بلکه نباید منکر غیب بود. منکر حقایق نهانی نباید بود.
منـابـع
مرتضی مطهری- آزادی معنوی- صفحه 223-221
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها