علت گستردگی آزمون های الهی از نظر آیات و روایات

فارسی 3935 نمایش |

آزمایش الهى یک سنت جاویدان است. خداوند مى گوید: آیا مردم گمان کردند همین اندازه که اظهار ایمان کنند و شهادت به توحید و رسالت پیامبر دهند به حال خود واگذارده خواهند شد و امتحان نمى شوند؟! «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون؛ آیا مردم پنداشتند همین که گفتند ایمان آوردیم به حال خود رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟» (عنکبوت/ 1) بعد بلافاصله به ذکر این حقیقت مى پردازد که امتحان یک سنت همیشگى و جاودانى الهى است، امتحان مخصوص شما جمعیت مسلمانان نیست، سنتى است که در تمام امت هاى پیشین جارى بوده است.
مى فرماید: ما کسانى را که قبل از آنها بودند آزمایش کردیم «و لقد فتنا الذین من قبلهم؛ به یقین کسانی را که قبل از این ها بودند آزمودیم.» (عنکبوت/ 3) آنها را نیز در کوره هاى سخت امتحان افکندیم، آنها نیز همچون شما در فشار دشمنان بی رحم و جاهل و بی خبر و متعصب و لجوج قرار داشتند، همیشه میدان امتحان باز بوده و گروهى در این میدان شرکت داشته اند. باید هم چنین باشد چرا که در مقام ادعا هر کس مى تواند خود را برترین مؤمن، بالاترین مجاهد، و فداکارترین انسان معرفى کند، باید وزن و قیمت و ارزش این ادعاها از طریق آزمون روشن شود، باید معلوم گردد تا چه اندازه نیات درونى و آمادگی هاى روحى با این گفته ها هماهنگ یا ناهماهنگ است؟ آرى باید خدا بداند چه کسانى راست مى گویند و چه کسانى دروغگو هستند. «فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین؛ تا خدا آنان را که راست گفته اند معلوم دارد و دروغ گویان را نیز معلوم دارد.» (عنکبوت/ 3)
بدیهى است خدا همه اینها را مى داند، حتى قبل از خلقت انسان ها، منظور از علم در اینجا همان تحقق عینى مسائل و وجود خارجى آنها است، و به تعبیر دیگر ظهور آثار و شواهد عملى است، یعنى باید علم خدا در باره این گروه عملا در خارج پیاده شود و تحقق عینى یابد و هر کس آنچه را در درون دارد بیرون ریزد، این است معنى علم هنگامى که در این گونه موارد در مورد خداوند به کار مى رود. دلیل این مساله نیز روشن است زیرا نیات درونى و صفات باطنى تا در عمل انسان تحقق و عینیت پیدا نکند ثواب و جزا و کیفر مفهوم ندارد. آزمایش براى تحقق بخشیدن به نیات و صفات درونى است و به عبارت دیگر این عالم همچون یک دانشگاه یا یک مزرعه است (این تشبیهات در متون احادیث اسلامى وارد شده) برنامه این است که در دانشگاه استعدادها شکوفا گردد، لیاقت ها پرورش یابد و آنچه در مرحله قوه است به فعلیت برسد.
باید در این مزرعه نهاد بذرها ظاهر گردد و از درون آنها جوانه ها بیرون آید، جوانه ها سر از خاک بردارند، پرورش یابند، نهال کوچکى شوند و سرانجام درختى تنومند و بارور، و این امور هرگز بدون آزمایش و امتحان ممکن نیست و از اینجا مى فهمیم که آزمایش هاى الهى نه براى شناخت افراد است، بلکه براى پرورش و شکوفایى استعدادها است. بنابراین اگر ما آزمایش مى کنیم براى کشف مجهولى است، اما اگر خداوند آزمایش مى کند براى کشف مجهول نیست که علمش به همه چیز احاطه دارد بلکه براى پرورش استعدادها و به فعلیت رسانیدن قوه ها است.

آزمایش خدا همگانى است
از آنجا که نظام حیات در جهان هستى نظام تکامل و پرورش است و تمامى موجودات زنده مسیر تکامل را مى پیمایند، حتى درختان استعدادهاى نهفته خود را با میوه بروز مى دهند. همه مردم از انبیا گرفته تا دیگران طبق این قانون عمومى مى بایست آزمایش شوند و استعدادات خود را شکوفا سازند. گرچه امتحانات الهى متفاوت است، بعضى مشکل، بعضى آسان و قهرا نتایج آنها نیز با هم فرق دارد، اما به هر حال آزمایش براى همه هست. قرآن مجید به امتحان عمومى انسان ها اشاره کرده مى فرماید: ''آیا مردم گمان مى کنند بدون امتحان رها مى شوند، نه هرگز بلکه همگى باید امتحان دهند.''(عنکبوت/ 1)
قرآن کریم نمونه هایى از امتحانات پیامبران را نیز بازگو کرده است آنجا که مى فرماید: «و اذ ابتلى ابراهیم ربه؛ خداوند ابراهیم را امتحان کرد.» (بقره/ 124) در جاى دیگر آمده است: «فلما رآه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربى لیبلونى أ اشکر ام اکفر؛ هنگامى که یکى از پیروان سلیمان تخت بلقیس را در کمتر از یک چشم به هم زدن از راه دور براى او حاضر کرد، سلیمان گفت این لطف خدا است براى این که مرا امتحان کند آیا شکرگزارى مى کنم یا کفران؟» (نمل/ 40) خداوند در قرآن می فرماید: «و لنبلونکم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الأمول و الأنفس و الثمرت و بشر الصبرین؛ قطعا همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، زیان مالى و جانى، و کمبود میوه ها آزمایش مى کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان.» (بقره/ 155)
بعد از ذکر مساله شهادت در راه خدا و زندگى جاوید شهیدان و همچنین مساله صبر و شکر که هر کدام یکى از چهره هاى آزمایش هاى الهى است، در این آیه به مساله آزمایش به طور کلى و چهره هاى گوناگون آن اشاره مى کند و به عنوان یک امر قطعى و تخلف ناپذیر مى فرماید: به طور مسلم ما همه شما را با امورى همچون ترس و گرسنگى و زیان مالى و جانى و کمبود میوه ها آزمایش مى کنیم. توجه به چند نکته در اینجا ضرورى است: یکى اینکه لازم نیست همه مردم با همه وسایل آزمایش شوند، بلکه ممکن است امتحان هر گروهى به چیزى باشد، چرا که تناسب با روحیه ها و وضع فردى و اجتماعى مردم در اینجا شرط است. دیگر اینکه ممکن است یک انسان از عهده پاره اى از امتحانات به خوبى بر آید در حالى که در برابر امتحانات دیگر سخت رفوزه شود و نیز ممکن است امتحان فردى، وسیله امتحان دیگرى باشد، مثلا خداوند کسى را با مصیبت فرزند دلبندش مورد آزمایش قرار مى دهد، این آزمایش پاى دیگران را هم به میدان امتحان مى کشد که آیا آنها در مقام همدردى بر مى آیند و در تخفیف آلام شخص مصیبت زده مى کوشند یا نه؟
آخرین نکته اینکه: همان گونه که اشاره کردیم امتحانات الهى، جنبه عمومى و همگانى دارد و حتى پیامبران نیز از آن مستثنى نیستند، بلکه آزمایش آنها با توجه به سنگینى مسؤولیتشان به درجات سخت تر از آزمایش دیگران است. آیات سوره هاى مختلف قرآن گویاى این حقیقت است که هر یک از پیامبران به سهم خود در کوران آزمایش هاى شدیدى قرار گرفتند، حتى جمعى از آنان قبل از رسیدن به مقام رسالت، یک دوران طولانى از آزمایش هاى مختلف داشتند تا کاملا ورزیده شوند و براى رهبرى و هدایت خلق آمادگى کامل پیدا کنند.
مردم در برابر آزمایش هاى خداوند به دو گروه تقسیم مى شوند: گروهى از عهده امتحانات بر آمده و گروهى مردود مى شوند. مثلا مساله ترس که پیش مى آید گروهى خود را مى بازند و به خاطر اینکه کوچکترین ضررى به آنها نرسد شانه از زیر بار مسؤولیت خالى مى کنند، در جنگ ها فرار مى کنند، یا راه سازش کارى پیش مى گیرند و با عذرتراشی هایى همچون «نخشى ان تصیبنا دائره؛ ما مى ترسیم ضررى به ما متوجه شود.» (مائده/ 5) از تکلیف الهى سرباز مى زنند. اما گروهى دیگر در برابر عوامل ترس با ایمان و توکل بیشترى خود را براى هر گونه فدا کارى مهیا مى کنند، چنان که در قرآن آمده است: «الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل؛ همان کسانی که وقتی مردم به آنها گفتند: مشرکین در برابر شما گرد آمده اند، پس از آنان بترسید، (به جای ترس) بر ایمانشان افزودند و گفتند: خداوند ما را بس است و نیکو حمایتگری است.» (آل عمران/ 173)
در برابر سایر مشکلات و عوامل امتحان که در آیه آمده است همچون گرسنگى و زیان هاى مالى و جانى نیز همه مردم یکسان نیستند. آزمونى که براى یک انسان پیش مى آید در عین حال آزمونى است براى دوستان و اطرافیان او، تا میزان صداقت و دوستى آن ها به محک زده شود که تا چه حد وفادارند، ایوب هنگامى که اموال و ثروت و سلامت خود را از دست داد دوستانش نیز خسته و پراکنده شدند و دوستان و دشمنان زبان به شماتت و ملامت گشودند، و بهتر از هر زمان خود را نشان دادند، و رنج ایوب از زبان آن ها بیش از هر رنج دیگر بود، چرا که طبق مثل معروف زخم هاى نیزه و شمشیر التیام مى یابد، ولى زخمى که زبان بر دل مى زند التیام پذیر نیست! و  ''دوستان خدا کسانى نیستند که تنها به هنگام روى آوردن نعمت به یاد او باشند، دوستان واقعى کسانى هستند که در سراء و ضراء در بلا و نعمت، در بیمارى و عافیت و در فقر و غنا به یاد او باشند، و دگرگونی هاى زندگى مادى ایمان و افکار آنها را دگرگون نسازد.''
امام علی (ع) در آن خطبه غرا و پرشورى که در اوصاف پرهیزگاران براى دوست باصفایش همام بیان کرد، و بیش از یکصد صفت براى متقین برشمرد، یکى از اوصاف مهم آنها را این مى شمرد: «نزلت انفسهم منهم فى البلاء کالتى نزلت فى الرخاء؛ روح آنها به هنگام بلا همانند حالت آسایش و آرامش است. (و تحولات زندگى آنها را دگرگون نمى سازد)» (نهج البلاغه/ خطبه193)
امتحان های الهی برای این جهت است که انسان در خلال آن گرفتاری ها کمال یابد. گرفتاری در نعمت یک جور گرفتاری است و گرفتاری در نقمت‏ جور دیگر است. همه چیز برای این است که انسان گرفتار آن شود و خود را از آن آزاد کند. انسان در دنیا نیامده که از کنار نعمت ها و از کنار بلاها و گرفتاری ها بگذرد، بلکه آمده است در دریای نعمت ها و در دریای‏ گرفتاری ها خودش را بیندازد و سالم بیرون بیاید. اگر کسی در عمرش اساسا خودش را در بلایا و مصایب و سختی ها قرار ندهد و همیشه از آن کنار بگذرد، هرگز چیزی نمی‏ شود. اگر کسی هم اساسا دستش به نعمت نرسد کمالی که در این دنیا باید پیدا کند، پیدا نمی‏ کند. کمال انسان به این است که در دنیا، هم با نعمت ها و هم با شدت ها هرچه بیشتر درگیر شود و از این درگیری‏ آزاد بیرون بیاید.
در مورد ابتلاها حدیثی هست از امام صادق (ع) که می ‏فرمایند: «ان الله اذا احب عبدا غته بالبلاء غتا؛ خدای متعال آن گاه‏ که بنده ‏ای را دوست بدارد او را در دریای بلا فرو می‏ برد.» (بحارالانوار/ جلد 15 جزء1) غت، فرورفتن در آب است. تشبیه به فرو رفتن در آب شده است. امیرالمومنین (ع) جمله ‏ای دارند در نهج البلاغه، می‏ فرمایند: «الدنیا دار ممر لا دار مقر؛ دنیا عبورگاه است نه قرارگاه. هر کسی‏ که می‏ آید بالاخره از اینجا می‏ گذرد «و الناس فیها رجلان؛ و مردم در دنیا دو گروهند.» «رجل باع فیها نفسه فاوبقها و رجل ابتاع نفسه فاعتقها؛ یک گروه در این بازار خودشان را می‏ فروشند و هلاک می‏ کنند حال یا در بازار نعمت ها و یا در بازار نقمت ها، و گروهی دیگر در این بازار خودشان‏ را می‏ خرند و آزاد می‏ کنند.» (نهج ‏البلاغه/ کلمات قصار حکمت 133) ولی همه به این بازار می‏ آیند و همه باید در این بازار بیایند، تا که خودش را در اینجا بخرد و آزاد کند و که خودش‏ را در اینجا بفروشد و هلاک کند.

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 7- صفحه 185-184

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 1 صفحات 528 و 534

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه-جلد 16 صفحه 204

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 19 صفحه 300

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد