جایگاه صبر در مجموعه آموزه های اسلام
فارسی 5469 نمایش |صبر و استقامت از صفات و ویژگی هایی است که در آیات و روایات متعددی مورد تاکید و ستایش و توصیه قرار گرفته است. یکی از مسائل و نکات مهم در مورد صبر این است که این خصلت دارای چه وضع و چه نقشی در مجموعه ی دین است که تا این اندازه مورد اهتمام سررشته داران امر دین، قرار گرفته است. یک انسان وابسته به دین، یک مؤمن، باید به اصولی اعتقاد ببندد، به مقرراتی عمل کند، با خصوصیات و ویژگیهائی در اخلاق و روحیات آمیختگی داشته باشد. اگر این سه جریان، در زندگی کسی یافت شود او براستی و درستی وابسته به دین است، مؤمن است. می خواهیم معلوم کنیم که نقش صبر در ایمان چنین کسی، در دینداری و مسلمانی اش چیست؟
اگر صبر نباشد، سخن حق و منطق استوار مکتب عالی دین، فهمیده نمی شود و معارف این مکتب در چهره برترین معارف بشری در جهان پابرجا نمی ماند و امید و انتظار روز پیروزی دین، به مؤمنان و گرویدگان، گام ثابت و دست نیرومند نمی بخشد، و مقررات و قوانین سازنده دین که یکسره با طغیان غرایز بشری ناسازگار است به کار نمی افتد. اگر صبر نباشد میدان مجاهدت برای خدا و دین، به گورستان ایده آلها تبدیل می شود، کنگره جهانی حج که میعاد برادران دورافتاده است خالی می ماند، زمزمه شورانگیز مناجاتیان خلوت نیمه شب ها خاموش می گردد و صحنه ی تمرین جهاد با نفس یعنی روزه داری و امساک اختیاری از رونق می افتد و شریان اقتصادی جامعه اسلامی می خشکد و انفاق فی سبیل الله متروک می گردد. اگر صبر نباشد همه ارزشهای علمی و اخلاقی اسلام، تقوا و امانت و صدق و ورع به دست فراموشی سپرده می شود و خلاصه هر بخشی از دین و انسانیت که به تلاش و کوشش و عمل محتاج است، از این شرط اساسی محروم می ماند. زیرا دین به عمل است و عمل به صبر است، پس آنچه به این مجموعه عظیم جان و توان می بخشد، آنچه این قطار را حرکت می دهد صبر است. با این بیان می توان به وضوح، مفاد و معنای این الهام آسمانی را که به چند سند و از چند نفر از معصومین (ع) با اندک اختلافی در بعضی الفاظ نقل شده و به ما رسیده است، دانست که: «الصبر من الایمان بمنزلة الراس من الجسد؛ صبر در پیکره ایمان همانند سر است در پیکر انسان».
سر در بدن، دارای خاصیت حیاتی قاطع است و فقدان هر یک از اعضای ظاهر بدن را می توان تحمل کرد، دست و پا و چشم و گوش را... اما سر، که مرکز فرماندهی اعصاب است اگر نباشد، یا اگر فلج باشد، همه ی این اعضا و دیگر اندام های بدن، فلج است. ممکن است زنده بماند اما در عمل و اثر، با مرده تفاوتی نخواهد داشت. ای بسا کاری که یک عضو دیگر انجام می دهد، بسی چشمگیرتر باشد، ای بسا مشت گره کرده و بازوان قوی و دست و سر انگشت و چشم یک انسان کار نمایانتری را انجام دهد اما این همه به برکت وجود سر است. صبر نیز چنین است. اگر صبر نباشد، توحید هم نمی پاید؛ نبوت و بعثت پیامبران به ثمر نمی رسد؛ جامعه ی الهی و اسلامی تشکیل نمی گردد؛ حقوق مستضعفان استیفاء نمی شود؛ نماز و روزه و عبادت و ذکر نیز بر جای نمی ماند. پس صبر است که به همه ی آرمان های دین و انسانیت تحقق می بخشد. اگر در آغاز اسلام پیامبر اکرم (ص)، بر روی سخن حق خود نمی ایستاد و در برابر آنهمه جریانهای مخالف، مقاومت نمی کرد مسلما آهنگ اسلام از چهار دیوار خانه ی خود آن حضرت فراتر نمی رفت و شعار لا اله الا الله در نقطه ی آغاز، پایان می یافت. آنچه اسلام را نگاه داشت صبر بود. اگر اولیاء خدا و انبیاء عظام الهی صبر نمی ورزیدند امروز از رشته ی توحید خبر و اثری نمی بود. عاملی که پیام الهی و رشته ی توحید را از صدر خلقت بشر تا امروز پاینده داشته، صبر پرچمداران این فکر بوده است و از امروز تا قیامت نیز چنین خواهد بود. منطقی ترین سخنها و ایده های بشر اگر با صبر صاحبان و منادیانش همراه نباشد، همان در گلوها و بر زبانها خشکیده و در لابلای امواج متلاطم اقیانوس تاریخ محو و نابود خواهد شد، پس کاملا قابل قبول و فهمیدنی است که: «الصبر من الایمان بمنزلة الراس من الجسد...» رابطه صبر با ایمان، مانند سر برای بدن است.
امیرالمؤمنین (ع) در خطبه قاصعه تحول زندگی مستضعفان تاریخ و پیروزی آنان بر جباران و کامیابی ایده های شریف ایشان را چنین تحلیل می کند: «حتی اذا رای الله جدا الصبر منهم علی لاذی فی محبته و الاحتمال للمکروه من خوفه، جعل لهم من مضایق البلاء فرجا، فابدلهم العز مکان الذل، و الا من مکان الخوف، فصاروا ملوکا حکاما، و ائمة اعلامه. و بلغت الکرامة من الله لهم مالم تبلغ الامال الیه بهم؛ هنگامی که خداوند، صبر آنان را بر آزارهائی که در راه دوستی او وارد می آمد و تحمل آنان را در برابر حوادث ناگواری که به خاطر بیم از خداوند در سر راهشان قرار می گرفت، مشاهده کرد، دریچه های فرج را در آن تنگنای بلا، به روی ایشان گشود... پس مستضعفان به زمامدارانی فرمانروا و پیشوایانی راهنما، بدل گشتند و کرامت و عزت آنان به جائی رسید که آرزوی بلند پروازشان هرگز بدانجا راه نیافته بود». و این یک سنت تاریخ است. و بنابراین تا ابد بر همین منوال خواهد بود. پس برای بیان موضع صبر در مجموعه ی اسلام می توان گفت: تحقق بخشنده به همه ی آرمان ها و هدف های دین، هدف های نزدیک و دور آرمان های فردی و اجتماعی.
صبر، توصیه همه پیامبران و امامان
از حدیثی چند که در مجموعه احادیث صبر، بازگو کننده اهمیت صبر در اسلام و در همه ی ادیان الهی است، در یک جمله چنین برمی آید که: صبر، توصیه همه پیامبران و راهبران حقیقت است به جانشینان و دنباله روانشان. یک پدر مهربان را، یک معلم دلسوز را که عمرش یکسره به تلاش و مجاهدت و کوشش و تحمل رنج و آزار و محرومیت بخاطر هدف، سپری شده، در نظر بگیرید. در لحظه بدرود گفتن زندگی، در آن لحظه ای که قرار است برای همیشه دستش از این تلاش و فعالیتی که به زندگی او معنی و جهت می داده کوتاه شود ولی هنوز همچنان به آن هدف دلبسته است، به وارث و دنباله رو کار خود، به آن کسی که از نظر او می تواند راه او و کار او را ادامه دهد و یک قدم دیگر این بار سنگین را به سرمنزل نزدیک کند، چه توصیه ای می کند؟ جز این نیست که عصاره و خلاصه همه تجربیات و اندوخته های ذهنی و عملی خود را، همه آن چیزهائی را که بشود در این لحظه ی آخر گفت و سپرد اگر بتواند در جمله ای می گنجاند... کپسولی از همه دریافت ها و آموخته های ارزشمند خود به صورت توصیه ای کارآموز و راهگشا فراهم می سازد و به این شاگرد و وارث و دنباله گیر کار خود می سپارد و در حقیقت، نقطه ی پایان زندگی خود را برای فرد بعد از خود، نقطه ی آغازی تکامل یافته، می سازد و می رود. آخرین توصیه ی پیامبران و اولیاء و صلحا و شهداء و مجاهدان راه خدا و به پا دارندگان و سازندگان جامعه ی برین الهی، و آخرین ارمغان فکری شان به جانشینان، توصیه به صبر است. در این زمینه به احادیث طیر توجه فرمائید:
حدیث اول:
قال ابوجعفر (ع): «لما حضرت ابی علی بن الحسین (ع) الوفاة ضمنی الی صدره و قال: «یابنی! اوصیک بما اوصانی به ابی حین حضرته الوفاة و بما ذکر ان اباه اوصاه یابنی! اصبر علی الحق وان کان مرا؛ ابوحمزه ثمالی که از پیروان خاص و مخلص خاندان پیامبر و از عناصر اصلی جبهه ی تشیع راستین است از امام و استاد و راهبر خود امام باقر (ع) چنین نقل می کند که آن حضرت فرمود: هنگامی که وفات پدرم علی بن الحسین (ع) فرا رسید در آن دم آخر مرا به سینه خود چسبانید و گفت: پسرم! تو را به چیزی وصیت می کنم که پدرم هنگام فرا رسیدن وفاتش مرا به آن وصیت کرد و گفت که پدرش (نیز) به آن وصیت کرده: ای پسرم! بر سر حق بایست و صبر کن، هر چند تلخ و ناگوار باشد». پس این وصیتی است از روزگار سرسلسله ی رشته ی امامت یعنی امیرالمؤمنین (ع) دست به دست، گشته و از هر امامی به امام بعد رسیده است. این وصیت چیست؟ حاصل و خلاصه ی آن، صبر است. یعنی در راه حق مردد مشو و از موانع، واهمه مکن. وقتی کاری و راهی را شناختی و دانستی که حق است دست از آن مدار و اگر در این راه، با دشواری ها و تلخی ها و ناکامی ها و ناگواری ها روبرو شوی، این همه را تحمل کن، بر این همه صبر کن و راه خود را ادامه ده. پیدا است که در میدان مبارزه حق و باطل، راحتی و عیش و نوش و لذت نمی بخشند، محنت و زحمت می دهند، بر این محنت و زحمت صبر کن و بر سر حق که موجب این ناگواری ها است پایدار بمان. این توصیه ای است که امیرالمؤمنین به حسین بن علی و آن حضرت به علی بن الحسین و آن حضرت به امام باقر (ع) کرده، و دیده و دانسته ایم که هم خود امیرالمؤمنین و هم همه این امامان راستین، به این توصیه عمل کرده و تا آخرین لحظه زندگی بر سر حق ایستادند و همه ی عواقب و لوازم این صبر دشوار را به جان پذیرفتند و به راستی مصداق این شعر زیبای عربی شدند:
سأصبر حتی یعلم الصبر اننی *** صبرت علی شیء امر من الصبر
چندان صبر می کنم که صبر را به اعتراف وادارم که بر چیزی تلخ تر از صبر پایدار ماندم.
پس در اهمیت صبر، همین بس که سلسله ی اولیاء خدا آن را مانند گوهری گرانبها و میراثی نفیس در آخرین لحظات زندگی، به وارثان امانت و امامت خود می سپرده و دست به دست، می گردانیده اند.
حدیث دوم:
عن فقه الرضا (ع): «نروی ان فی وصایا الانبیاء (ص): اصبروا علی الحق و ان کان مرا؛ ما روایت می کنیم که یکی از وصیت های پیامبران خدا این است که بر بر سر حق، استقامت و پایداری کنید هر چند تلخ و ناخوش باشد». فقه الرضا کتابی است منسوب به امام علی بن موسی الرضا (ع) پس طبق این روایت، ایشان فرمودند: ما روایت می کنیم. یعنی این سخن، میراث و یادگار خاندان ماست، آن را از پدران و اسلاف شنیده ایم، همواره به ما گفته اند و ما هم به دیگران سپرده ایم که:در جمله ی وصیت های پیامبران خدا به وارثان و دنباله روان راهشان، به حاملان با امانت و مسئولیت و به شاگردان مکتب وحی و دعوتشان، این درس است:بر سر حق، استقامت و پایداری کنید هر چند تلخ و ناخوش باشد. این جمله ،عینا همان جمله ای که از پیشروان امامت نقل شده بود بی کم و کاست.
شاید کوتاه ترین و در عین حال پرمغزترین جمله ای که اهمیت صبر را می تواند نمایش دهد همین جمله است که از پیامبران و امامان نقل شده است. پس با الهام از این دو حدیث، برای نشان دادن اهمیت صبر می توان آن را چنین توصیف کرد: توصیه انبیاء و اولیاء به وارثان و شاگردان.
منـابـع
سید علی خامنه ای- گفتاری در باب صبر
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها