وقایع شب عاشورا در کربلا
فارسی 5614 نمایش | امام حسین (ع) در شب تاسوعا برای شهدای عاشورا گواهی صادر کرده است که نشان دهنده مقام و مرتبت آنها است. شهدا در میان همه صلحا و سعدا می درخشند، و اصحاب امام حسین در میان همه شهدا. میدانید چه فرمود و چه گواهی صادر کرد؟ در آنشب بعد از آنکه در مراحل سابق غربالهایی شده بود و آنهائیکه لایق نبودند رفته بودند و لایقها مانده بودند، باز لایقها را برای آخرین بار آزمایش کرد. دیگر در این آزمایش یک نفر هم رفوزه نشد.
در شب عاشورا چه کرد؟ «فجمع اصحابه عند قرب الماء یا عند قرب المساء» (دو جور نوشته اند) آنها که گفته اند: «عند قرب الماء» یعنی خیمه ای داشت اباعبدالله، که در آن خیمه مشکهای آب بود، آن خیمه اختصاص داشت از روز اول برای مشکها که از آب پر میکردند و در آن خیمه می گذاشتند، آن خیمه را میگفتند خیمه قرب الماء یعنی خیمه مشکهای آب. اصحاب خودش را در آنجا جمع کرده بود، حالا چرا آنجا جمع کرد من نمی دانم. شاید به این جهت که آن خیمه در آن شب دیگر محلی از اعراب نداشت، چون مشک آبی دیگر آنجا وجود نداشت. حداکثر آب داشتن همان بوده که ارباب مقاتل معتبر نوشته اند در شب عاشورا، حضرت اباعبدالله فرزند عزیزش علی اکبر را با جمعیتی فرستادند و آنها موفق شدند و از شریعه فرات مقداری آب آوردند و همه از آن آب نوشیدند، بعد فرمود: با این آب غسل کنید و خودتان را شستشو بدهید و بدانید که این آخرین توشه شماست از آب دنیا و اگر آن جمله «عند قرب المساء» باشد یعنی نزدیک غروب آنها را جمع کرد.
به هر حال اصحاب را جمع کرد و خطبه ای خواند که بسیار بسیار غرا و عالی است. این خطبه عطف به حادثه ای بود که در عصر همان روز پیش آمده بود. شنیده اید که در عصر تاسوعا تکلیف یکسره شد و فقط مهلتی داده شد برای فردا، تکلیف قطعی بود، بعد از قطعی شدن تکلیف اباعبدالله اصحاب را جمع کردند. راوی امام زین العابدین (ع) است که خودشان آنجا بوده اند، میفرماید: آن خیمه ای که امام (ع) اصحاب خود را در آن خیمه جمع کرد مجاور خیمه ای بود که من در آنجا بستری بودم. پدرم وقتی اصحابش را جمع کرد، خدا را ثنا گفت: «اثنی علی الله احسن الثناء و احمد علی السراء و الضراء اللهم انی احمدک علی ان اکرمتنا بالنبوة و علمتنا القرآن و فقهتنا فی الدین؛ خدا را به بهترین وجه ستایش می کنم و او را در راحتی و سختی می ستایم. بار خدایا ترا سپاس می گویم که ما را با نبوت کرامت بخشیدی و قرآن را به ما آموختی و ما را آشنای به دین قرار دادی».
امام حسین (ع) در شب عاشورا به سامان دادن کارهای خودش پرداخت. عالمی بود این شب عاشورا: «ان ربک یعلم انک تقوم ادنی من ثلثی اللیل؛ قطعا پروردگارت می داند که تو نزدیک به دو ثلث از شب و گاه نصف آن یا ثلث آن را (به نماز) برمی خیزی» (مزمل/ 20).
در این شب اباعبدالله کارهایی انجام داد. یکی از کارهایی که انجام داد این بود که فرمود خیمه ها را به سرعت بکنید، جابجا کنید، طنابهای خیمه ها را به یکدیگر نزدیک کنید به طوری که میخهای هر طناب در داخل خیمه دیگر کوبیده شود تا بین خیمه ها فاصله ای نباشد که کسی بتواند از وسط خیمه ها بگذرد. بعد هم دستور داد خیمه ها را به شکل نیم دایره در آن شب بپا کنند برای وضع خاصی و باز دستور داد در پشت خیمه ها یک خندق مانندی با بیل و کلنگ کندند، صحرا هم نیزار بود، از نی و هیزم و سوختنیها زیاد جمع کردند، فرمود امشب تا صبح اینجا را پر کنید. منظور این بود که فردا صبح این نی ها را آتش بزنند که دشمن از پشت سر نتواند حمله کند. این تدبیری بود که اباعبدالله برای اهل بیت و خاندانش ترتیب داد که لاقل تا اینها زنده هستند کسی از پشت سر نتواند بیاید متعرض حریم اباعبدالله بشود.
دیگر اینکه دستور داد همه شمشیرها را صیقل بزنند و اسلحه را آماده کنند، و همه اینها را در آن شب آماده کردند. مردی بود به نام جون بن ابی مالک (هوی هم گفته اند). او یک آزاد شده ابوذر غفاری و از شیعیان خالص و مخلص اباعبدالله بود. اهل این کار بود، یعنی اسلحه ساز بود. این مرد کارش در آن شب این بود که اسلحه دیگران را آماده می کرد. خود حضرت می آمدند از کارش خبر می گرفتند، نظارت می کردند.
یکی از کارها که شاهکار اباعبدالله است این است که در همان شب همه یاران را جمع کرد. (مرد خدا را ببینید!) برای اینها خطابه خواند چه خطابه ای! اول حمد خدا را خواند، ثنای الهی کرد چه ثنایی! مثل کسی که در دنیا برای او هیچ گونه مصیبتی پیش نیامده است. فرمود: همه شکلهای احوال ما شکرآور است: «اثنی علی الله احسن الثناء و احمده علی السراء والضراء؛ بهترین درود را بر خدا نثار می کنم او را در راحتی و سختی ستایش می کنم. من در دنیا خوشیها دیده ام و سختیها دیده ام، یعنی یک روز بوده است که من در دامن پیغمبر بوده ام، روی زانوی پیغمبر می نشستم، یک روز بود که پیغمبر نماز می خواند و من کودک بودم و روی دوش پیغمبر می رفتم، روی سینه پیغمبر بودم، امروز هم برای رضای خدا در این شرایط هستم. من همان طور که برای آن روز خدای خودم را سپاس می گویم برای امروز هم سپاس می گویم. این هم برای من نعمت است و بعد از اصحاب و یاران خودش تشکر کرد، فرمود: من اصحابی باوفاتر و نیکتر از یاران خودم سراغ ندارم، اهل بیتی باوفاتر، صله رحم بجاآورتر، فاضلتر از اهل بیت خودم سراغ ندارم، خدا به همه شما جزای نیک بدهد. بعد از آنکه یک اظهار رضایت کاملی کرد فرمود: من مطلبی دارم و آن این است: این قوم فقط و فقط به من کار دارند. آن کسی که اینها از وجود او می ترسند و از سایه او هم می ترسند منم. خون من را می خواهند بریزند، کسی به شما کاری ندارد. اگر فکر می کنید مسئله بیعتی که با من کرده اید گردنگیر شماست من بیعتم را برداشتم، بنابراین دشمن به شما کار ندارد، من هم که دوست شما هستم می گویم از نظر بیعت اجبار و الزامی ندارید.
اینها را سر یک دوراهی قرار داد که هیچ اجباری برای ماندن نداشته باشند. یعنی خودشان باشند که راهشان را انتخاب کرده باشند. بعد فرمود: اهل بیت و بچه های من هم در این صحرا و بیابان جایی را نمی شناسند و راهی را بلد نیستند، هریک از شما دست یکی از اهل بیت من را بگیرد و از این صحرا بیرون ببرد. این جمله های اباعبدالله مثل آب جوشی که در رگهای بدن اینها رفته باشد حالت عجیبی به اینها داد، هیجان احساسات بود، همه یکمرتبه صدا را بلند کردند: خدا چنین روزی را نیاورد که ما بعد از شما هوای این دنیا را تنفس کنیم. «بأهم بذلک اخوه ابوالفضل العباس»، اول کسی که به سخن درآمد برادر رشیدش عباس بن علی بن ابیطالب بود.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 10- صفحه 90-88
مرتضی مطهری- قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ- صفحه 105-103
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها