تلقی دانشمندان و محققین متجدد از ادیان و مذاهب

فارسی 3515 نمایش |

چند سال پس از جنگ جهانی دوم، دانشمندان غرب با حرارت خاصی به بحث و کنجکاوی در ادیان و مذاهب پرداخته و محصول بررسی های خود را همه روزه منتشر می سازند و البته ما نیز به موجب –حس تقلید و تبعیت که گفته شد– کم و بیش در همان خط سیر افتاده و یک رشته پرسش های مربوط به دین مقدس اسلام را مورد بحث و گفتگو قرار می دهیم.
آیا ادیان و مذاهب همه حقند؟ آیا ادیان آسمانی چیزی جز یک سلسله اصلاحات اجتماعی است؟ آیا دین جز پاکی روان و اصلاح اخلاق، هدف و آرمان دیگری دارد؟ آیا تشریفات مذهبی با همان شکل و جامه خود برای همیشه زنده هستند؟ آیا دین جز تشریفات عملی، مقاصد دیگری نیز دارد؟ آیا اسلام به احتیاجات هر عصری پاسخ می دهد؟ آیا و آیا ...
البته یک دانشمند کنجکاو وقتی که وارد مسئله ای می شود اول مسئله را طبق موازین علمی مسلمی که دارد، تفسیر نموده و پس از آن در صحت و سقم آن به بحث پرداخته و اظهار نظر می نماید.
دانشمندان غرب، دین را یک پدیده اجتماعی می دانند که مانند خود اجتماع، معلول یک سلسله عوامل طبیعی می باشد.
همه ادیان و از آن جمله اسلام، در نظر دانشمندان غرب –اگر به موضوع دین خوش بین باشند– آثار مغزی یک دسته افراد دارای نبوغ است که در اثر صفای نفس و هوش سرشار و اراده شکست ناپذیر، مقرراتی برای اصلاح اخلاق و اعمال جامعه خود وضع کرده و مردم را به شاهراه سعادت زندگی هدایت می کردند. این مقررات به حسب تکامل تدریجی جامعه های انسانی، تغییر پیدا کرده و لباس تکامل می پوشند.
حس و تجربه و همین تاریخ به ثبوت می رساند که جامعه انسانی تدریجا رو به کمال می رود و عالم بشریت هر روز قدم تازه ای در راه مدنیت بر می دارد و با عطف نظر به نتایج بحث های روانی و حقوقی و اجتماعی و حتی فلسفی، به ویژه فلسفه «ماتریالیسم دیالکتیک» چنان که جامعه ها در یک حال ثابت نمی مانند همچنین مقررات قابل اجرا در جامعه ها به یک حال باقی نخواهد ماند.
مقرراتی که می توانست سعادت زندگی انسان های اولیه را که با میوه جنگل ها تغذیه کرده و در شکاف کوه ها می آرمیدند تأمین کند هرگز برای زندگی پر تشریفات امروزی کافی نیست.
مقررات روزهایی که با چماق یا تبرزین جنگ می کردند، برای روزی که وسایلی مانند بمب های اتمی و هیدروژنی در کار است، ابدا فایده ای ندارد.
مقررات عصری که مسافرت ها با اسب و الاغ بود برای عصری که یکی از وسایل عادی اش هواپیماهای جت و زیر دریایی های اتمی است چه دردی را می تواند دوا کند؟
خلاصه این که دنیای امروز نه مقررات دنیای پیشینیان را می پذیرد و نه می توان از آن توقع این پذیرش را داشت، در نتیجه مقررات لازم الاجرای جامعه های انسانی پیوسته محکوم به تغییر بر طبق تحولات گوناگون عالم بشریت تکمیل می شود و به دنبال تغییر مقررات عمل، اخلاق نیز قابل تغییر خواهد بود؛ زیرا اخلاق همان ملکات و صورت های نفسانی ثابت می باشد که از تکرار عمل حاصل می شود.
زندگی ساده و بی غل و غش دو هزار و سه هزار سال پیش، سیاست باریک زندگی پر پیچ و خم امروز را نمی خواست، زنان اجتماعی امروز نمی توانند عفت زنان پرده نشین دو هزار سال پیش را به کار بندند؟
کارگر و کشاورز و سایر طبقات رنجبر این عصر نمی توانند صبر و بردباری طبقات ستمکش عهد باستان را داشته باشند. مغزهای انقلابی و پر شور انسان عصر «تسخیر فضا» را دیگر نمی توان با خسوف و کسوف و باد سیاه ترسانید! و به توکل، تسلیم و رضای به قضا اقناع نمود. خلاصه این که: جامعه های انسانی هر عصری مقررات و اخلاق مناسب طبیعت همان عصر را می خواهد و از طرف دیگر دعوت اسلامی یک روش و یک سلسله مقرراتی را در نظر گرفته که سعادت جامعه انسانی را به بهترین وجهی تضمین نموده و احتیاجات زندگی را تأمین می کند و اسلام نام چنین روش روشن و مقررات پاکی است.
بدیهی است که چنین روش و مقرراتی در هر عصر، مظاهر جداگانه ای دارد که یکی از آنها روش خود پیغمبر اسلام و مقرراتی است که در عصر خود اجرا می کرده است. مظاهر اسلام در اعصار دیگر، بهترین و پاکترین روش و مقرراتی خواهد بود که سعادت جامعه بشری آن عصر را تضمین نماید.
از این بیان روشن شد که پاسخ یک دانشمند غربی با عطف نظر به موازین علمی مسلمی که در این بحث به آنها تکیه می کند مثبت خواهد بود؛ ولی با تفسیری که گذشت از نظر او اسلام یک آیین خدایی همیشگی است که در هر عصر به شکل مقرراتی که تضمین سعادت جامعه آن عصر را نماید جلوه می کند.
ولی باید دید آیا قرآن کریم که کتاب آسمانی اسلام و بهترین ترجمان مقاصد این آیین پاک است، نبوت را به همان معنا که گذشت و دین آسمانی را به همان ترتیب که به اتکا به مبانی اجتماعی و روانی و فلسفی مادی تعبیر شد تفسیر می کند که در هر عصری بر یک سلسله مقررات جداگانه و مختص به آن عصر انطباق پذیرد و اگر این طور تصور نکرده و یک سلسله عقاید و اخلاق و مقررات ثابت و غیر قابل تغییر را وضع نموده و به جامعه انسانی تکلیف می کند، آنها را به چه نحو و کیفیتی قابل انطباق به احتیاجات عصرهای گوناگون انسانی می داند؟
آیا می خواهد جامعه انسان با مرور زمان در یک حال ثابت بماند و به کلی درهای پیشرفت به روی مدنیت بسته شود و فعالیت روز افزون انسانی به کلی مهر و موم گردد؟ چگونه در مقام مبارزه با طبیعت سیال و نظام طبیعی که عالم بشریت از قلمرو حکومت آن بیرون نیست در آمده است.
قدر مسلم این است که قرآن کریم با بیان اساسی خود موضوع دین آسمانی و سرچشمه گرفتن آن را از عالم غیب و ارتباط آن به نظام آفرینش و این جهان مشهور، متغیر و دایمی و ثابت بودن مواد دینی و اخلاق فاضله انسانی و خوشبختی و بدبختی یک فرد یا یک جامعه بشری را طوری توضیح می دهد که با آن توضیحی که از زبان یک دانشمند غربی ذکر کردیم فرق دارد، این مطالب از دریچه چشم قرآن کریم با قیافه دیگری دیده می شوند که تسلیحات بصری بحث های مادی نشان می دهد.
قرآن کریم روش و مقررات آیین اسلام را یک رشته مسائل و احکامی می داند که نظام آفرینش و بالاخص آفرینش انسان را با همان طبیعت متحول و متکامل خودش که جزئی از جهان طبیعت بوده و لحظه به لحظه تغییر وجود می دهد، به سوی وی هدایت می کند.
و به عبارت دیگر، اسلام را یک سلسله مقرراتی می داند که مقتضای نظام آفرینش منطبق بر آن بوده و مانند اصل خود غیر قابل تغییر است و تابع هوسرانی و دلخواه کسی نیست؛ مقرراتی که حق را مجسم داشته و مانند دستورات ممالک استبدادی و دیکتاتوری به میل و رغبت یک نفر دیکتاتور فرمانروا یا مانند قوانین کشورهای سوسیالیستی با خوسته اکثریت افراد، تغییر و تبدیل نیافته و فقط زمام وضع و تشریع آن به دست نظام آفرینش و به عبارت دیگر، منوط به اراده خدای جهان می باشد.

منـابـع

سید محمد حسین طباطبایی- اسلام و انسان معاصر- صفحه 25-29

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد