تهمت و تهمت زن از نظر آیات و روایات
فارسی 30321 نمایش |تهمت زدن به بى گناه از زشتترین کارهائى است که اسلام آن را به شدت محکوم ساخته است، آیات قرآن و روایات متعدد اسلامى که درباره این موضوع وارد شده نظر اسلام را در این زمینه روشن مى سازد. خداوند در سوره نساء آیه 112 قرآن می فرماید: «من یکسب خطیئة أو إثما ثم یرم به بریئا فقد احتمل بهتنا و إثما مبینا؛ و کسى که خطا یا گناهى مرتکب شود سپس بیگناهى را متهم سازد بار بهتان و گناه آشکارى بر دوش گرفته است».
یکی از مسائلی که در قرآن کریم بسیار بر آن تاکید شده و گناهی بسیار بزرگ به حساب آورده شده است، تهمت زدن خصوصا تهمت زدن به زنان است: «ان الذین یرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوا فی الدنیا و الاخره و لهم عذاب عظیم؛ آنان که به زنان عفیف غافل تهمت می زنند (زن غافل یعنی بی خبر از همه جا که در خانه خود نشسته است)، در دنیا و آخرت مشمول لعنت الهی هستند و برای اینها عذاب بزرگی است» (نور/ 23)، «یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون؛ آن روزی که زبانها و دستها و پاهای آنان علیه ایشان به اعمالی که مرتکب شده اند شهادت می دهند» (نور/ 24). همچنین می فرماید: «والذین یؤذون المؤمنین والمؤمنات بغیر ما اکتسبوا فقد احتملوا بهتانا وإثما مبینا؛ و کسانى که مردان مؤمن و زنان مؤمن را بى آن که گناهى کرده باشند مى آزارند بهتان و گناه آشکارى را به دوش مى کشند» (احزاب/ 58).
امام صادق (ع) از حکیمى چنین نقل مى کند: «البهتان على البرىء اثقل من جبال راسیات؛ تهمت زدن به بى گناه از کوههاى عظیم نیز سنگین تر است!» تهمت زدن به افراد بى گناه با روح ایمان سازگار نیست چنانکه از امام صادق (ع) نقل شده: «اذا اتهم المؤمن اخاه انماث الایمان فى قلبه کما ینماث الملح فى الماء؛ کسى که برادر مسلمانش را متهم کند، ایمان در قلب او ذوب مى شود همانند ذوب شدن نمک در آب» و نیز می فرماید: «من اتهم أخاه فی دینه فلا حرمة بینهما، هر کس به برادر دینى خود تهمت زند حرمتى میان آن دو به جا نمى ماند». در حقیقت بهتان و تهمت، بدترین انواع دروغ و کذب است، زیرا هم مفاسد عظیم کذب را دارد، و هم زیانهاى غیبت و هم بدترین نوع ظلم و ستم است. و به همین از پیامبر اسلام نقل شده که فرمود: «من بهت مؤمنا او مؤمنة او قال فیهما ما لیس فیه اقامه الله تعالى یوم القیامة على تل من نار حتى یخرج مما قاله؛ کسى که به مرد یا زن باایمان تهمت بزند و یا درباره او چیزى بگوید که در او نیست، خداوند در روز قیامت او را بر تلى از آتش قرار مى دهد تا از مسئولیت آنچه گفته است در آید. در حقیقت رواج این کار ناجوانمردانه در یک محیط، سبب به هم ریختن نظام و عدالت اجتماعى و آلوده شدن حق به باطل و گرفتار شدن بى گناه و تبرئه گنهکار و از میان رفتن اعتماد عمومى مى شود.
پیغمبر اکرم یک وقت در حضور اصحاب فرمود: آیا به شما خبر ندهم که بدترین مردم کیست؟ گفتند: بلی یا رسول الله. فرمود: بدترین مردم آن کسی است که خیر خودش را از دیگران منع می کند و هر چه دارد تنها برای خودش می خواهد. آن هایی که حاضر بودند گمان کردند با این مقدمه دیگر بدتر از این افراد کسی نیست. یک وقت فرمود: آیا می خواهید به شما بگویم از این بدتر کیست؟ صنف دیگری را ذکر فرمود. اصحاب گفتند: خیال کردیم بدتر از این گروه دوم دیگر کسی نیست. بعد فرمود: آیا می خواهید از آن بدتر را به شما بگویم کیست؟ گفتند از این بدتر هم مگر هست؟ آنگاه صنف سوم را فرمود: بدتر از این افراد، مردمان بدزبان فحاش تهمت زن و آبروبرند. اینجا دیگر حضرت توقف کرد، یعنی بدتر از اینها دیگر وجود ندارد.
امام على (ع) می فرماید: «لا قحة کالبهت؛ هیچ بى شرمى و وقاحتى چون بهتان زدن نیست»، و نیز می فرماید: «البهتان على البری ء أعظم من السماء؛ بهتان زدن به آدم بیگناه بزرگتر از آسمان است». امام سجاد (ع) می فرماید: «من رمى الناس بما فیهم رموه بما لیس فیه؛ هر کس به مردم عیبى را نسبت دهد که دارند، مردم به او عیبى را که ندارد نسبت دهند».
نهى از رفتن به جاهاى تهمت برانگیز
پیامبر خدا می فرماید: «أولى الناس بالتهمة من جالس أهل التهمة؛ سزاوارترین مردم به تهمت کسى است که با متهمان و افراد مظنون همنشینى کند». امام على (ع) می فرماید: «إیاک ومواطن التهمة والمجلس المظنون به السوء، فإن قرین السوء یغر جلیسه؛ از (رفت و آمد به) جاهاى تهمت برانگیز و مجالسى که گمان بد به آنها برده مى شود بپرهیز؛ زیرا دوست بد، همنشین خود را مى فریبد» و نیز می فرماید: «من وقف نفسه موقف التهمة فلا یلومن من أساء به الظن؛ کسى که خود را در معرض تهمت قرار دهد، نباید کسى را که به او گمان بد برد، سرزنش کند». همچنین در حدیثی دیگر بیان می کند که: «من دخل مداخل السوء اتهم؛ هر که به جاهاى بد رفت و آمد کند مورد بدگمانى و تهمت واقع شود».
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 4- صفحه 63 و 52
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 4- صفحه 121-120 و جلد 14- صفحه 370
محمد محمدی ری شهری- میزان الحکمه- جلد 2- صفحه 632 و 592
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها