معانی کلمه عدل
فارسی 5180 نمایش |مجموعا چهار معنی و یا چهار مورد استعمال برای این کلمه هست:
الف. موزون بودن و تناسب
ب. معنی دوم عدل، تساوی و نفی هرگونه تبعیض است.
ج. رعایت حقوق افراد و عطا کردن به هر ذی حق، حق او را
د. رعایت استحقاق ها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود یا کمال وجود دارد.
عدل به معنای توازن و تناسب
اگر مجموعه ای را در نظر بگیریم که در آن، اجزا و ابعاد مختلفی به کار رفته است و هدف خاصی از آن منظور است، باید شرایط معینی در آن از حیث مقدار لازم هر جزء و از لحاظ کیفیت ارتباط اجزاء با یکدیگر رعایت شود و تنها در این صورت است که آن مجموعه می تواند باقی بماند و اثر مطلوب خود را بدهد و نقش منظور را ایفا نماید. مثلا یک اجتماع اگر بخواهد باقی و برقرار بماند باید متعادل باشد؛ یعنی هر چیزی در آن به قدر لازم (نه به قدر مساوی) وجود داشته باشد. یک اجتماع متعادل، به کارهای فراوان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قضایی و تربیتی احتیاج دارد و این کارها باید میان افراد تقسیم شود و برای هر کدام از آن کارها به آن اندازه که لازم و ضروری است افراد گماشته شوند. از جهت تعادل اجتماعی، آنچه ضروری است این است که میزان احتیاجات در نظر گرفته شود و متناسب با آن احتیاجات، بودجه و نیرو مصرف گردد. اینجاست که پای مصلحت به میان می آید، یعنی مصلحت کل، مصلحتی که در آن، بقاء و دوام "کل" و هدف هایی که از کل منظور است در نظر گرفته می شود. از این نظر، "جزء" فقط وسیله است و حسابی مستقل برای خود ندارد.
همچنین است تعادل فیزیکی؛ یعنی مثلا یک ماشین که برای منظوری ساخته می شود و انواع نیازمندی ها برای ساختمان این ماشین هست، اگر بخواهد یک مصنوع متعادل باشد باید از هر ماده ای به قدری که لازم و ضروری است و احتیاج ایجاب می کند در آن به کار برده شود. تعادل شیمیایی نیز چنین است. هر مرکب شیمیایی فرمول خاصی دارد و نسبت خاصی میان عناصر ترکیب کننده آن هست که تنها با رعایت آن فرمول و آن نسبت ها که متفاوت است تعادل برقرار می شود و آن مرکب به وجود می آید.
جهان، موزون و متعادل است. اگر موزون و متعادل نبود، برپا نبود، نظم و حساب و جریان معین و مشخصی نبود. در قرآن کریم آمده است: «و السماء رفعها و وضع المیزان؛ و آسمان را برافراشت و در آن میزان نهاد.» (الرحمن/ 7) همانطور که مفسران گفته اند مقصود این است که در ساختمان جهان رعایت تعادل شده است؛ در هر چیز، از هر ماده ای به قدر لازم استفاده شده است، فاصله ها اندازه گیری شده است. در حدیث نبوی آمده است: «بالعدل قامت السموات و الارض؛ همانا آسمان و زمین به موجب عدل برپاست.» نقطه مقابل عدل به این معنی، بی تناسبی است نه ظلم.
عدل به معنای تساوی و نفی تبعیض
گاهی که می گویند فلانی عادل است، منظور این است که هیچ گونه تفاوتی میان افراد قائل نمی شود. بنابراین، عدل یعنی مساوات. این تعریف نیازمند به توضیح است. اگر مقصود این باشد که عدالت ایجاب می کند که هیچ گونه استحقاقی رعایت نگردد و با همه چیز و همه کس به یک چشم نظر شود، این عدالت عین ظلم است. اگر اعطاء بالسویه، عدل باشد، منع بالسویه هم عدل خواهد بود. جمله عامیانه معروف: «ظلم بالسویه عدل است» از چنین نظری پیدا شده است و اما اگر مقصود این باشد که عدالت یعنی رعایت تساوی در زمینه استحقاق های متساوی، البته معنی درستی است. عدل، ایجاب می کند اینچنین مساواتی را، و اینچنین مساوات از لوازم عدل است.
عدالت به این معنی یعنی رعایت استحقاق ها و عطا کردن هر ذی حقی آنچه استحقاق آن را دارد. معنی حقیقی عدالت اجتماعی بشری، یعنی عدالتی که در قانون بشری باید رعایت شود و افراد بشر باید آن را محترم بشمارند، همین معنی می باشد.
منـابـع
مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 69-66
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها