بررسی و تحلیل عقلانی مفاهیم اعتقاد، اخلاق و عمل
فارسی 4204 نمایش |معنی تحت اللفظی سه کلمه: اعتقاد، اخلاق و عمل را می دانیم که به حسب سیر زندگی، هزارها مصداق، برای هر یک از آنها، پیدا کرده و از نظر گذرانده ایم، گرچه ممکن است اشخاصی پیدا شوند که بواسطه اختلاف لغت، این مفاهیم سه گانه را از این الفاظ -که عربی می باشند- بفهمند، ولی در عین حال، این مفاهیم را شناخته، و الفاظ دیگری را نماینده و نشان دهنده آنها می دانند و روی هم رفته همه، با این مفاهیم آشنا هستند.
معنای اعتقاد
اعتقاد به یک صورت فکری می گوییم که انسان به آن ایمان و تصدیق دارد، مانند اینکه می گوییم: «دوره سال خورشیدی زمین روی چهار فصل بهار و تابستان و پاییز و زمستان گردش می کند»، «چنگیز خان مرد خونریزی بود» و مانند عقیده مسلمانان، «جهان هستی و هر چه در اوست آفریده خداست» و «آفریدگار جهان یکی است و هر چه هستی و آثار هستی است، از اوست» و نظایر اینها.
معنای اخلاق
اخلاق به یک صورت ادراکی می گوییم که در درون انسان جای گیر شده و در هر موقع مناسب در درون انسان جلوه کرده، و او را به اراده عمل وادار می نماید، چنانکه انسان پردل یک صفت درونی دارد، که با هر گونه خطر قابل دفعی روبه رو می شود، به هیجان آمده، و خودنمایی کرده، و به سوی مبارزه و دفاع دعوتش می کند، و به عکس انسان بزدل حالتی در درونش نهفته که با هر خطر مواجه شود، اعصابش را از کار انداخته، و به فرار و از میان معرکه دررفتن، وادارش می کند. و این دو صفت شجاعت و ترس یا به لفظ خودمان پردلی و بزدلی دو خلق از اخلاق انسانی می باشند، که یکی پسندیده، و دیگری ناپسند است، غالبا یکی از این دو صفت در ما وجود دارد و منشأ اثر است، با این همه گاهی هم اتفاق می افتد -به ویژه در اوایل زندگی- که لوح درونی انسان از هر دو صفت پاک بوده، و هیچ یک از این دو صفت ادراکی ثابت را ندارد. در نتیجه، در موارد خطر قطعی یا احتمالی حالش روشن نیست، گاهی در برابر حوادث ناگوار تهدید کننده، استقامت می ورزد، و گاهی فرار را بر قرار ترجیح می دهد.
معنای عمل
عمل مجموعه ای است از حرکات و سکنات، که انسان با شعور و اراده برای رسیدن به یکی از مقاصد خود، روی ماده انجام می دهد و طبعا هر عملی مرکب از صدها و هزارها حرکات و سکنات بوده، و یک واحد حقیقی نیست، ولی نظر به یکی بودن مقصد، صفت وحدت به این حرکات و سکنات مختلف داده، و او را با رنگ یگانگی، رنگین می کنیم. اگر تنها در یک نوبت غذا خوردن که عمل واحد و یک کار می دانیم دقیق شویم، به آسانی درک می کنیم که خوردن یک لقمه غذا، حرکات و سکنات زیادی، مثلا از دست و سر و دهان و گلو و مری و معده.... لازم دارد، که انسان برای خاموش کردن آتش شهوت و پاسخ دادن داعیه گرسنگی که در خود حس می کند، مقصد سیر شدن را مانند مقیاس در دست رفته، با وی اندازه گیری کرده و با کمال مهارت این حرکات و سکنات را، از اعضای مربوط تنظیم نموده، و سپس نام واحد به رویش گذاشته، و اراده را به سوی وی برانگیخته، و عمل و فعل خود را به نام یک نوبت غذا خوردن انجام می دهد.
وحدت بخشی عمل خارجی در عمل درونی
به هر حال، عمل وقتی که به ماده ارتباط نزدیک پیدا کند، به قول خودمان، عمل جوارحی بوده و با دست و پا مثلا انجام گیرد، معنایش همین است، ولی عمل درونی که همان فعالیت داخلی انسان است، در تنظیم این حرکات و سکنات بیرون از شمار، و پوشاندن لباس وحدت به آنها، از راه وحدت مقصد و بعث و تحریک اراده، حسابش از حساب عمل خارجی جداست، اگر چه نظیر همان کثرت و تعدد حرکات در وی نیز هست.
البته توجه دارید که عمل خارجی با نام مخصوص خود، ممکن است مورد هرگونه تغییر و تبدیل بشود، چنانکه انسان روزی با مواد خام مانند: میوه خام و سبزی خام و حبوبات خام و گوشت خام تغذیه می کرد، و روز دیگر که تا حدی به راه و رسم زندگی، بهتر آشنا شده، غذای پخته می خورد و همچنین روزی غذا را با دست تناول کرده و روزی با قاشق و چنگال میل می کند و در همه حال غذا است که می خورد، ولی عمل درونی وی، یعنی تنظیم حرکات و سکنات متفرقه، از اعضای مختلف، و رنگین نمودن آنها با رنگ وحدت، که از ناحیه مقصد اخذ شده و بعث اراده، هرگز قابل تغییر و تبدیل نبوده، و پیوسته به همان حال باقی است.
هیچ جای تردید نیست که انسان خواه متمدن باشد و خواه وحشی و عقب مانده، در خوردن غذا مثلا اگر وحدت مقصد را فراموش کند، یا نام خوردن را که میان این حرکات و سکنات ربط داده، از خاطر خود دور دارد، همان لحظه، از کار خوردن باز مانده و حرکات و سکنات مربوطه، از هم گسسته و متلاشی خواهند شد.
ارتباط مقصد عمل و اراده
با توجه به تحلیلی که در مثال غذا خوردن کردیم، روشن می شود که در مورد هر عملی، در حقیقت مقصد کار مانند سیری بواسطه عواطف آمیخته با شعور انسانی، به انسان جلوه می کند، و انسان ابتدا به مطالعه در مورد به دست آوردن مقصد -از جهت موجبات و موانع داخلی و خارجی- پرداخته، و پس از گذرانیدن این مرحله، نظر به ماهیت این مقصد افکنده، و وحدت آن را در نظر گرفته، یک سلسله حرکات و سکنات مناسب وی را که از هر عضوی از اعضا برآورده خواهد شد، تشخیص داده و احصا نموده، و هر کدام را در جای لازم خود فرض کرده، (مثلا دست پیش از دهان، و دهان پیش از حلق باید شروع به کار کنند) و بالاخره انتظامات لازمه را در میان آنها برقرار ساخته، سپس بوسیله اراده، دست به کار عمل می شود.
چنانکه ملاحظه می فرمایید، کار درونی، بیشتر از کار بیرونی اجرا و فعالیت لازم دارد، اگر چه همین کار درونی هم، مانند کار بیرونی در شعاع وحدت مقصد به اعتقاد ما لباس وحدت پوشیده و نام عمل واحدتری، اتخاذ تصمیم یا مهیایی برای کار رویش می گذاریم. شگفت آورتر اینکه، در هر عمل کوچک و بزرگ که شاید روزی هزارها بار به جا بیاوریم، این فعالیت درونی را مکرر می کنیم، تفاوتی که در میان کارها از جهت فعالیت قبلی درونی پیدا می شود، این است که کار بیرونی هر چه بیشتر مکرر شود، کار درونی آسان تر شده، و از دشواری عمل می کاهد، و بالعکس، زیرا در صورت تکرار، زمینه فعالیت درونی در مرتبه اولی فراهم شده، و حساب به کلی از دست نرفته است.
شما اگر کاری را که هرگز نکرده اید، بلکه به فکرش نیز نیفتاده اید تصور کنید، مشاهده خواهید کرد که برایتان چه اندازه سخت و دشوار است که آن را انجام دهید، زیرا همه فعالیت های درونی را که مثال سابق اجمالا اشاره نمودیم بدون هیچ گونه تدارکات و آمادگی قبلی باید انجام دهید، و هزار رنج و تلاش در تهیه مقدماتش متحمل شوید. ولی اگر یک مرتبه انجام دادید، سختی و اشکال مرتبه اولی را نخواهد داشت، زیرا در مرتبه اولی، نوع مقتضیات و موانع را از نظر گذرانیده، و مقتضیات را تأیید کرده، و موانع را رد نموده، و از تألیف و تنظیم حرکات عمل راحتید، دیگر انجام دادن کار، موانع و زحمت زیادی ندارد فقط مختصر مراجعه به صورت حساب سابق، مسئله را حل می کند، و از این رو هر چه عمل مکرر شود، در تصمیم جدید، با زحمت کمتری مواجه خواهد شد.
اخلاق، تکرار عمل و تلقین
تکرار عمل، بالاخره به جایی خواهد رسید، که صورت عمل درونی، همیشه در ادراک و شعور انسان حاضر بوده و با کمترین توجهی، خودنمایی کرده، و اثر خود را خواهد بخشید، مانند کشیدن نفس و نگاه کردن با چشم و سخن گفتن برای فهمانیدن مقاصد. آری گاهی شدت ایمان به مطلبی عینا کار تکرار عمل را انجام می دهد.
به هر حال، این گونه تصدیقات ذهنی بستگی به عواطف را به نام اخلاق می نامیم، و هم از این رو است که گفته اند: «اخلاق، ملکه ها و صورت های ثابت نفسانی است، که در اثر آنها عمل مربوط، به آسانی از انسان سر می زند». و از همین جا است، که اخلاق را گاهی، از راه تکرار عمل و گاهی از راه تلقین حسن و خوبی عمل و گاهی از هر دو ره به دست می آورند. انسان ترسو چنانکه گاهی، این قدر در مخاطره پس از مخاطره می افتد، که دیگر خطر در پیشش از اهمیت می افتد، که گاهی بواسطه تلقین قوی، و تحریکی مهیج، خود را در دهان مرگ می اندازد.
اثر صورت عملی بر اخلاق
و به حسب حقیقت، تأثیر تکرار عمل، در پیدایش اخلاق به تاثیر اعتقاد صورت علمی بر می گردد. زیرا کاری که تکرار عمل در درون انسان انجام می دهد، این است که امکان، و بی مانع، و مقتضی دار بودن عمل را به ذهن تلقین می کند، تا کار به جایی می رسد که پیوسته، امکان عمل و زیبایی وی، در نظر انسان مجسم شده، و مجال تصور مخالف را نمی دهد. چنانکه کسی که با خطرناک ترین درنده ای رو به رو شود، تصور هولناک وی به واسطه ترس و وحشت آوری که به دنبال خود می آورد، اصلا فرار را از خاطره انسان محو ساخته، و او را مانند چوب در جای خود میخکوب می سازد. و اگر چنانچه گاهی تصور مخالف به ذهن خطور کند، جز در قیافه خیالی واهی و بی اثر جلوه نخواهد کرد، مانند کسی که به امثال افیون و مشروبات الکی عادت کرده و دلباخته گشته است. او با اینکه مضرات روحی و جسمی گرفتاری خود را می فهمد، بواسطه ضعف تعقل، نمی تواند از خواست خانمان سوز خود دست بردارد.
صفت درونی و خلق
از بیان گذشته روشن می شود: اخلاق عموما در میان علم و عمل واقع می باشد و به عبارت دیگر: از یک طرف، با اعتقاد مرز مشترک دارد و از طرف دیگر، با عمل و فعل هم مرز می باشد. و به لفظ دیگر، اخلاق همان اعتقاد به خوب، و بی مانع بودن فعل که منشأ اراده است می باشد که وقتی صورت استقرار و ثبوت پیدا کرد، و در واقع، برای انسان صفت درونی شد، به نام خلق نامیده می شود.
اگر انسان بواسطه اسباب و عواملی از اعتقاد منصرف شود، در اثر آن، خلق مناسب خود را از دست خواهد داد، و همچنین اگر بواسطه عملی موفق به انجام نشود، یا عمل مخالف انجام دهد، کم کم خلق مناسب فعل، رو به زوال رفته، بالاخره به کلی از میان خواهد رفت.
محافظت از اخلاق
پس در حقیقت اخلاق همیشه از یک طرف در ضمانت عمل و از یک طرف در ضمانت اعتقاد و ایمان می باشد، کسی که ایمان به لزوم دفاع از حریم مقدسات خود نداشته باشد، محال است به فضیلت شجاعت متصف شود، و همچنین کسی که هر بلایی به سرش بیاورند، و هر لطمه و صدمه ناگواری به حریم شرافتش وارد کنند، دست برای دفاع بلند نکرده، و از جای خود نخواهد جنبید، برای همیشه از شجاعت محروم است.
اینکه می گویند: «اخلاق در جامعه ضامن اجرا ندارد»، سخن بیهوده ای است، زیرا ضامن اجرا که چیزی مناسب خودش خواهد بود و با ارتباط مستقیمی که اخلاق با اعتقاد و ایمان از یک طرف، و به فعل و عمل مناسب از یک طرف دارد، و با بهترین وجهی، می توان موفقیت اخلاق را کنترل کرده، و به واسطه تقویت ایمان و اعتقاد از یک طرف، و مراقبت عمل و فعل از طرف دیگر، اخلاق را نگهبانی و نگهداری نمود. چگونه متصور است افراد جامعه ای، در محیط اعمال مناسب زندگی کنند و به خوشبختی و کامروایی خود، در همان عمل ایمان داشته باشند، و با این همه، خلق مناسب آن فعل نگهبان و ضامن بقا نداشته باشد.
رعایت قوانین اجتماعی در غرب
ما آشکارا می بینیم که در ممالک متمدن، که قوانین و مقررات مملکتی به طور کامل اجرا می شود، و افراد به کلیات وظایف اجتماعی خود هم آشنا و هم پایبندند، اخلاق مناسب مواد قانونی عمومیت داشته، و محکم و پابرجا هستند، و دروغ به همدیگر نمی گویند و از ستم ناروا می پرهیزند، خیانت به جامعه نمی کنند، بیگانه پرستی و وطن فروشی و سبک سری و اهانت به قانون و مقدسات ملی نمی کنند. زیرا از یک طرف وظایف قانونی که به جا می آوردند، و از طرف دیگر محیط مناسب و تبلیغات خستگی ناپذیر دولت، پشتیبان آن است.
مغایرت قوانین اجتماعی غرب با اخلاق فاضله انسانی
و اگر احیانا اخلاق ناروایی از گوشه و کناری خودنمایی کند، جنبه استثنایی دارد، چنانکه با وجود مدنیت خلاف قانون هایی نیز استثنائا تحقق می پذیرد. ولی اخلاقی که اصلا پشتیبان عملی ندارد، مانند پرهیز از بی بند و باری های جنسی، و پرهیز از عوارض اخلاقی، باده گساری و غیر آنها، با وجود تبلیغات شدید و قوی، دولت ها نمی توانند، آنها را در جامعه مستقر سازند، و حتی نمی توانند اخلاق مخالف آنها را متزلزل سازند، و هر روز یک شکست تازه ای نصیب دستگاه های مجهز و نیرومند تبلیغاتی می شود.
بدیهی است در جامعه ای که مثلا، شراب الکلی به جای آب خوراکی به نوزادان در گهواره و به کودکان در کودکستان و .... داده شود، و سالیانه میلیون ها بطری مشروبات الکلی، تهیه و استعمال شود، و یا بوسه و ... جای تعارفات رسمی را بگیرد، و تبلیغات هرچه شدیدتر، و دامنه دارتر هم شود، چیزی جز یاوه گویی محسوب نخواهد شد. در چنین جامعه ای، پاسخ هزارها تبلیغات یک بیت از اشعاری است که امثال شکسپیر و لامارتین در وصف می و معشوق سروده اند.
علت اینکه دنیای متمدن، گرفتار انحطاط اخلاقی گردیده، این نیست که اخلاق ضامن اجرا ندارد، بلکه این است که مواد قوانین جاری طوری تنظیم نشده که با یک قسمت از اخلاق فاضله انسانی متناسب باشد. کوتاه سخن اینکه: اخلاق در پیدایش و بقای خود، ارتباط و بستگی خاصی از یک جانب به ایمان و عقیده، و از جانب دیگر، به مقام عمل دارد، که بود و نبود و بقا و زوال آنها، در اخلاق کاملا دخیل است.
اکنون باید دید آیا مقام عمل نیز نظیر همان ارتباط و بستگی را به مقام ایمان و عقیده و مقام اخلاق دارد؟ و آیا ایمان و عقیده نیز نظیر همان ارتباط را به مقام اخلاق و عمل دارد؟ آیا خویشاوندی و بستگی آنها مانند بستگی سه برادر با هم برابر، یا نظیر نسبت پدر و فرزندی می باشد؟ و آیا اسلام در قوانین خود، این روابط را تا چه اندازه معتبر دانسته و منظور داشته است؟ و روش های اجتماعی دیگر در این قسمت چه نظری دارند. اینها سؤالاتی است که پاسخ اجمالی آنها از بحثهای گذشته روشن می باشد.
منـابـع
علامه سید محمدحسین طباطبائی- معنویت تشیع- صفحه 106-112
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها