گستره و محورهاى رابطه دین و اخلاق
فارسی 4226 نمایش |اخلاق (Ethics) دانشى است که از مهم ترین ابعاد زندگى آدمى سخن به میان مى آورد. همه ى ما آدمیان، با این پرسش ها مواجه ایم که چه باید بکنیم و چه کارى را نباید انجام بدهیم. آیا باید در دادگاه، به حقیقت شهادت داد؟ آیا آزار رساندن بد است؟ آیا فرار از زندان قبیح است؟ آیا نباید سخن دروغ بر زبان جارى کرد؟ این پرسش ها که به رفتار و عملکرد انسان ها ارتباط دارد، منشأ پیدایش پرسش هاى نوینى شده است؛ از جمله این که ملاک خوبى و بدى چیست؟ آیا گزاره هاى اخلاقى، ارزش صدق دارند؟ آیا اخلاق با علوم دیگرى هم چون هنر، تربیت، دین و... ارتباط دارد؟ آیا بایدها از هست ها استنتاج مى شوند؟ اگر دقیق تر سخن برانیم، مسائل مربوط به مباحث اخلاقى، به هفت محور اساسى تقسیم مى شوند، آن محورها عبارتند از:
1. توصیف از باورهاى اخلاقى
این دسته از قضایا که نوعى تحقیق تجربى، توصیفى، تاریخى یا علمى به شمار مى رود، فعالیتى است که انسان شناسان، تاریخ دانان، روان شناسان و جامعه شناسان انجام مى دهند. در این جا هدف این است که پدیده ى اخلاق، گزاره هاى اخلاقى، نظام هاى اخلاقى فردى یا اجتماعى، توصیف یا تبیین شوند و از رهگذر آن، دست یابى به نظریه اى در زمینه ى سرشت اخلاقى انسان ممکن گردد. این دسته از مسائل را اخلاق توصیفى (Discriptive Ethics) مى نامند.
2. گزاره هاى اخلاقى یا علم اخلاق
این گزاره ها، از حسن و قبح، باید و نباید اعمال و رفتار آدمى و صفات خوب و بد و رذیله و فاضله سخن مى گویند. این دسته از مسائل اخلاقى، به اخلاق هنجارى یا دستورى (Normative Ethics) و اخلاق درجه ى اول (First Order Ethics) شناخته مى شوند. شایان ذکر است که حقایق اخلاقى بر دو نوع است: نخست، قضایایى که محمول آن ها از مفاهیمى مانند خوب و بد تشکیل مى شوند؛ و دوم، قضایایى که محمول آن ها از مفاهیمى مانند باید و نباید تحقق مى یابند؛ البته الفاظ باید و نباید، گاه در جمله به صورت ربط ظاهر مى شوند.
3. دفاع فلسفى از گزاره هاى اخلاقى
توجیه قواعد و احکام اخلاقى و بیان فواید عمومى اخلاقیات و به عبارت دیگر، وجوب و لزوم متابعت انسان ها از قواعد اخلاقى، مرکز توجه همه ى فیلسوفان اخلاق بوده است. پاره اى از فیلسوفان، به زیان هاى روانى و اجتماعى که نتیجه ى افعال غیر اخلاقى یا رفتار منافقانه مى باشد، توجه مى دهند. دسته ى دیگرى از فیلسوفان، مدعى اند که براى اخلاقى بودن انسان، نباید هیچ نوع دلیل مبتنى بر نفع شخصى ارایه شود. تصمیم انسان براى اخلاقى بودن، باید بر احترام به تفکر اخلاقى، استوار گردد؛ بدون آن که نیازى به توجیهات فراتر باشد. از نظر این متفکران، نداى وظیفه، قطعى و مطلق است.
دسته ى سومى از این فیلسوفان، بر این نکته پاى مى فشرند که آراى متافیزیکى و دینى مختلف، در تعلیل، تبیین و توجیه تعهدات به زندگى اخلاقى، نقش به سزایى دارند. این صاحبان فکر، استدلال مى کنند که بدون حداقل پاره اى مبانى متافیزیکى یا دینى، تلاش اخلاقى بى معناست. ارایه ى ملاک ارزیابى عام، جهت حسن و قبح هاى افعال و توجیه و دفاع فلسفى از گفتارهاى اخلاقى بشر، محور دیگرى از محورهاى اساسى اخلاق است. وقتى گفته مى شود ملاک خوبى و باید، لذت بردن، سود بردن، وجدانى بودن، سازگارى داشتن با کمال آدمى یا بعد علوى انسان است، در واقع از ملاک باید و نباید سخن رفته است؛ این گونه مباحث، هم در علم اخلاق مورد بحث قرار گرفته و هم در فلسفه ى اخلاق به عنوان مبادى تصدیقیه ى علم اخلاق، بیان گردیده اند. نظریات مربوط به ملاک اخلاق دستورى و هنجارى، به طور کلى به دو دسته تقسیم مى شوند:
نظریات غایت گرایانه (Teleological Theories)
نظریات وظیفه گرایانه (Deontological Theories)
غایت گرایان، احکام اخلاقى را کاملا بر آثار و نتایج عمل مترتب مى سازند. و بر اساس آن، به خوب و بد یا باید و نباید اعمال حکم مى رانند؛ حال آن نتایج، سودمندى عمل اخلاقى براى شخص عامل باشد، یا لذت گرایى و یا امور دیگرى که هیوم، بنتام و جان استوارت میل -به عنوان نمایندگان این تفکر- مطرح ساخته اند. وظیفه گرایان، درستى و نادرستى یا بایستى و نبایستى عمل را بر نتایج و غایات و آثار آن بار نمى کنند؛ بلکه بر آن باورند که نفس عمل، ویژگى هاى دارد که خوب و بد و باید و نباید بودن عمل را نشان مى دهد. کانت و پریچارد، نمایندگان برجسته ى این مکتب به شمار مى روند.
3. تبیین مفاهیم و تصورات ارزشى و تکلیفى
مسائلى که به تعریف، تبیین و تعریف مفاهیمى هم چون خوب و بد و باید و نباید مى پردازند و حقیقت آن مفاهیم را آشکار مى کنند، به مسائل معنا شناختى مفاهیم اخلاقى معروف اند.
4. ارزش صدق و کذب و واقع نمایى گزاره هاى اخلاقى
این که آیا گفتارهاى اخلاقى، انشایى اند یا اخبارى و آیا از واقع و نفس الامر حکایتى دارند یا خیر؟ و اصلا نفس الامر و محکى گفتارهاى اخلاقى چیست؟ این دسته از مسائل در معرفت شناختى مسائل اخلاقى جاى مى گیرند.
5. مباحث مربوط به استنتاج
آیا گفتارهاى اخلاقى از گزاره هاى غیراخلاقى استنتاج مى شود و بالعکس؟ و این که آیا قضایاى غیراخلاقى مى توانند زاییده ى گفتارهاى اخلاقى باشند، بستر مباحث مربوط به گذار باید و نباید از هست و نیست و نیز، عبور از هست و نیست به باید و نباید، در این محور قرار دارد. این دسته از مباحث، به مسائل منطقى اخلاق مربوط اند.
6. ارتباط اخلاق با سایر علوم و معارف
آخرین دسته از مسائل اخلاق، به رابطه اخلاق با حقایق دیگر مى پردازد (از جمله هنر، تربیت، حقوق، دین و...) این که آیا اخلاق فردى یا اجتماعى در فرهنگ و تمدن سازى مؤثر است؟ آیا بایدها و نبایدهاى اخلاقى، با بایدها و نبایدهاى دینى ارتباطى دارند؟ آیا دین زاییده ى اخلاق است یا اخلاق از دین استنتاج مى شود ؟ و مانند این ها. تمام محورهاى چهارم تا هفتم، به عنوان اخلاق تحلیلى، انتقادى، فرا اخلاق، مبانى اخلاق و اخلاق درجه ى دوم شناخته مى شوند؛ اخلاق تحلیلى، به پرسش هاى اخلاقى و احکام هنجارى و ارزشى پاسخ نمى دهد؛ بلکه تمام تلاش او در راستاى سؤالات منطقى، معرفت شناختى و معناشناختى اخلاق مى باشد. مسئله ى رابطه ى اخلاق و دین، در محور هفتم از محورهاى هفتگانه جاى دارد. اخلاق در بحث ترابط آن با دین، به عنوان راهى براى قانونمند ساختن رفتار افراد در جوامع، پنداشته می شود. اخلاق، عکس العملى است نسبت به مشکل همکارى در میان افراد یا گروه هاى رقیب و هدف آن فرونشاندن نزاع هایى است که ممکن است در ظروف اجتماعى رخ دهد؛ البته اعمال قدرت هم راهى است براى داورى در مقام تنازع؛ ولى اخلاق با اعمال قدرت فرق مى کند؛ اخلاق به اصول و قواعدى از عمل متمسک مى شود که قانون و موجه به شمار مى آیند؛ یعنى در نماد خود، با نوعى وجاهت و تأیید همراه اند که بالقوه مورد قبول آحاد جامعه اند و در یک جمله ى کوتاه، اخلاق دانشى است که به حوزه ى منش و رفتار آدمى محدود مى باشد و از احکامى هم چون باید، نباید، خوب، بد و... سخن مى گوید.
منـابـع
دكتر عبدالحسين خسروپناه- اخلاق قرآنى- صفحه 11
دكتر عبدالحسين خسروپناه- كلام جديد- صفحه 448-444
دكتر عبدالحسين خسروپناه- قلمرو دين- صفحه 241-237
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها