مقام و موقعیت زن در جوامع ابتدائی و غیر متمدن

فارسی 2937 نمایش |

از روزی که نوع بشر در این کره نمودار شده و در حالت دسته جمعی زیسته، هم در پیدایش طبیعی و هم در برپاداشتن زندگی اجتماعی خود نیازمند جنس زن بوده و هرگز مرد در حیات و بقای خود از زن استغنا نداشته است. و چون جامعه بشری اعم از انسان وحشی و انسان متمدن، در زندگی دسته جمعی خود همیشه راه زندگی را در پرتو یک سلسله مقررات از قبیل رسوم و عادات یا قوانین عادلانه یا جابرانه می پیموده، از این رو در خصوص جنس زن نیز در میان هر قبیله و طایفه ای، هر قوم و ملتی، مقررات ویژه ای اجرا می شده است.
و چنانکه همه قوانین و رسوم که در جامعه ای از جامعه های بشری جاری است، از یک سلسله عوامل و شرایط طبیعی، از قبیل: اقتضائات آب و هوا و منطقه و محیط و سوابق زندگی سرچشمه می گیرد، قانون تحول و تکامل که در طبیعت حکومت می نماید، در مقررات اجتماعی که یک نحوه مولود طبیعت است نیز خودنمایی کرده و تاثیر دارد و مقررات جاری در خصوص زن نیز از این حکم کلی مستثنی نبوده و در مسیر زندگی بشر تحول و تکاملی داشته و راه استکمال را (البته در نهایت کندی)، می پیموده است. موقعیت زن در جوامع و تحول و تکامل آن را در سه مرحله می توان خلاصه کرد: الف) زن در جامعه های اولیه، ب) زن در جوامع متمدن قبل از اسلام، ج) زن و اسلام.
زن در اجتماعات بدوی بشر، جزء جامعه انسانی محسوب نمی شده و هیچ گونه شخصیت و ارزش اجتماعی نداشته و معامله ای که با زن می شده، همان معامله بوده که بشر با یک حیوان زبان بسته می نماید. بشر، حیوان وحشی را که در محیط زندگی ویژه خود سر و سودایی داشته و مقاصد طبیعی خود را تعقیب می نماید، با قریحه استخدام و استثمار و به حسب دعوت احتیاجات، استخدام نموده و در راه منافع انسانی خود تملک کرده و از گوشت و پوست و پشم و استخوان و شیر و خون و قدرت و توانایی، حتی از مدفوعات آن استفاده می کند و در عین حال که او را در داخل جامعه خود جای داده و تربیتش می کند، هیچ گونه حقی برای او قایل نیست. اگر بشر وسایل خوردن و آشامیدن و جفت شدن برای دام های اهلی فراهم می آورد و نیازمندی های آنها را رفع می کند، برای تامین یا جلب منافعی است که از آنها توقع دارد، نه برای اینکه آنها نیز مانند انسان موجودات زنده ای هستند که شعور داشته و مالک حقوقی می باشند. اگر به یکی از حیوانات اهلی که در استخدام انسان زندگی می کند، تعدی شده و یا صدمه ای زده شود و در نتیجه متعدی را مواخذه یا مجازات کنند، برای این است که متعدی حقی از حقوق مالک حیوان تضییع کرده و از این راه جرمی مرتکب شده است، نه برای تامین رفاه زندگی و آسودگی خویش، روزانه بواسطه استعمال داروهای شیمیایی و میلیاردها میکرب های مضر و حشرات زمینی و هوایی را از میان می برد و برای تغذیه و سایر نیازمندی های خود میلیون ها چرنده و پرنده را می کشد و در این کار کمترین جرمی برای خود حس نمی کند.
زن نیز در جامعه های انسان اولی همین حال را داشته و چنانکه از گوشه و کنار تاریخ در می آید و بقایای آثار این سیره و طریقه در میان اقوام وحشی و سکنه اطراف معموره مشهود می باشد، روزگاری بسیار دراز و شاید میلیون ها سال از عمر انسان گذشته در حالی که زن در جامعه بشری حکم طفیلی را داشته و هیچ گونه عضویتی در جامعه انسانی نداشته است. فقط وجودش در جامعه و نگهداری اش در میان جماعت برای رفع یک سلسله نیازمندی های جامعه بود، نه برای بهره مندی از حقوق جامعه، کارهای پست و بی قیمت مانند، حمل و نقل اثاثیه هنگام کوچیدن ییلاقی و قشلاقی قبایل و هیمه کشی برای سوخت و صید ماهی و خدمت منزلی مردان و تربیت بچه ها و پرستاری مریض ها به عهده زن بود.

زن تا در خانه پدر یا یکی از اولیای خود بود، نه تنها مالک چیزی نبود، بلکه ملک خالص مرد بوده، حتی لباس و زر و زیور اختصاصی وی تعلق به رییس منزل داشت و هرگونه سیاست و مواخذه ای، حتی قتل، در موردش بی هیچ مانعی مباح بود و به عنوان بخشش و قرض و عاریه و نوازش به دست دیگران سپرده می شد، و همین که به خانه شوهر منتقل می شد و البته انتقالش به طور خرید و فروش بود که یکی از بقایای این سیرت شیربها است، که هنوز هم در برخی جاها دایر است علاوه بر استفاده های بی کران که در خانه پدر از وی می شد، میدان شهوت رانی مرد نیز بود که نیازمندی های شهوت جنسی با وی رفع می شد. هنوز هم از گوشه و کنار جامعه متمدن امروزی ما شنیده می شود که در شهرهای مترقی، چنانکه برای رفع نیازمندی تخلی، مستراح های عمومی لازم است، همچنین برای تخلیه آب شهوت، فاحشه خانه های عمومی نیز ضروری است که آنانی که قادر به تشکیل خانواده نیستند یا بواسطه غربت یا عوامل دیگری محرومیت موقتی دارند، ماده شهوتی را که در وجودشان جمع شده دفع نمایند و این نیز یکی از افکار باستانی انسان اولی است که هنوز هم باقی مانده است.
در جامعه های باستانی مرد در گرفتن زن، هیچ گونه محدویت عددی نداشت، به خلاف زن، و اختیار طلاق دست مرد بود، نه زن و برای همیشه تحت ولایت مرد زندگی کرده و به طور اطلاق فدای تمایلات مرد بود و حتی در قحطی های عمومی و در مهمانی های خصوصی از گوشت زن تغذی می شد و طعام های رنگارنگ برای مهمان ها تهیه و تقدیم می گردید. خلاصه، زن در جامعه های بشر اولی، شکل انسان را داشت و آثار وجودی حیوان اهلی را.

منـابـع

سید محمد حسین طباطبایی- معنویت تشیع- صفحه 121-119

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد