مقام و موقعیت زن در جوامع متمدن قبل از اسلام
فارسی 3214 نمایش | در مسیر زندگی زن در جامعه، مرحله ای است که در وی شرایع و قوانین مدنی در میان ملل متمدن پیدا شده است. مانند شریعت حمورابی در بابل و قانون روم قدیم و یونان قدیم و مقررات مصر و چین و ایران باستان که خالی از شباهت به قوانین مدنی نبوده اند. و این شرایع و قوانین و مقررات، اگر چه با همدیگر اختلافات زیادی داشته اند، ولی می شود قدر جامعی میان آنها تصور کرد و آن اینکه، زن حقوقی در جامعه انسانی دارد و به وی از نقطه نظر یک انسان ضعیفی که قادر به گردانیدن چرخ زندگی نیست، نگاه کرده می شود.
زن در این جامعه ها باید همیشه و در هر حال تحت ولایت و قیمومیت مرد زندگی کند و پیوسته در حال تبعیت روزگار گذرانیده و بهره ای از استقلال ندارد. نه استقلال اراده که بتواند خودسرانه راهی در زندگی برای خود انتخاب کند و یا در تصرفی از تصرفات آزاد باشد، و نه استقلال عمل که بتواند نتیجه عملی از اعمال خود را به خود اختصاص دهد، و مالک بهره کاری شود، یا استحقاق مزدی داشته باشد، یا اقامه دعوایی، یا شهادت در مقامات صالح قضایی، یا امر و نهی دیگری نماید. در این جامعه ها مدتی که زن در خانه پدر است، تبعیت پدر را داشته، مخصوصا باید از وی اطاعت کند. پدر هر تصرفی را در مورد وی نمود نافذ است، به هر شوهری داد، یا به کسی بخشید یا سیاستی نمود. زن در این جامعه ها تقریبا خویشاوندی رسمی که مصحح تورات و سایر حقوق خانوادگی است با کسی ندارد، نه با مردها و نه با زن های دیگر و فقط خویشاوندی طبیعی را دارد که گاهی مانع از ازداوج با پدر و برادر و پسر می باشد. در ایران باستان با محارم ازدواج می شد و در چین و اطراف هیمالیا قرابت طبیعی تنها با زن بود و نسب در وی متمرکز می شد که نتیجه اجتماع چند شوهر بر یک زن بود و هنوز هم در میان برخی از آنها همین رسم دایر است و به جای اینکه فرزند را با پدرش معرفی کنند وی را با مادر معرفی کرده و ستون مادرها را می شمارند. در میان این ملل و اقوام، زن مالک ثروتی نمی شد، مگر گاهی از راه کاری که با اجازه ولی می کرد، یا از مهریه، ازدواج. اگر ولی، خود تصرف نمی کرد، زندگی زن با کفایت ولی و تحت قیمومیت و ولایت وی اداره می شده است و از این راه بوده که پدر یا شوهر، حق هر گونه تنبیه و مجازاتی «حتی قتل در موردی که صلاح بداند» درباره زن داشته است. و سخت ترین اوقات برای زن وقتی بوده است که روابط ناپسندیده با یک مرد بیگانه ای پیدا می کرد و یا گرفتار عادت زنانه می شد که در این حال مانند یک موجود پلیدی از وی اجتناب می کردند و یا وضع حمل می نمود و خلاصه وقتی که دختر می زایید. اگر زن کاری خوب انجام می داد، سود و ستایش آن به حساب ولی و سرپرست او نوشته شده و پاداش نیکش عاید وی می گردید و اگر کار بد و ناشایسته ای انجام می داد، خود مسئول آن بود، و به کیفر و سزای عملش می رسید. گاه گاهی استثنائا از راه عطوفت پدر و فرزندی یا مهر و مودت زناشویی با وصیت و نظایر آن، مالی به وی می دادند، یا مزایایی در زندگی، در حقش قایل می شدند، ولی در هر حال استقلال و اراده و عمل نداشت.
برای مثال: حال زن در میان این ملل و اقوام مانند بچه خردسالی بود که قدرت و توانایی اداره زندگی خود را نداشته و با تبعیت و تحت ولایت و قیمومیت اولیای خود، زندگی نماید. زیرا بچه خردسال، اگر چه انسان است، ولی بواسطه ضعف تعقل و فتور اراده، اگر استقلال در اراده یا عمل پیدا کند، سازمان اجتماعی را مختل ساخته و اعضای جامعه را فلج می کند، از این رو باید در سایه تبعیت اولیای خود زندگی کرده و طبق دستور بزرگان رفتار کند، تا تدریجا ورزیده شده و لیاقت عضویت جامعه را پیدا نماید.
می توان موقعیت زن را در میان این ملل، به اسیری تشبیه کرد که در حال بردگی روزگار خود را گذرانیده و از نعمت آزادی اراده و عمل محروم است، یک نفر برده که از راه جنگ به دست دشمن فاتح می افتد، اگر چه انسان بوده و دارای همه تجهیزات وجودی انسان است، ولی نظر به اینکه دشمن جامعه فاتح و غالب است و آزادی اراده و عمل وی، مورد نظر همین جامعه موجب انهدام بنیان جامعه و متلاشی شدن اجزای وی و فنای انسانیت است. باید آزادی عمل و اراده را از وی سلب کرده و تحت تسلط و مذلت و مملوکیت باشد که جامعه غالب در حال عادی به گردش خود ادامه دهد. همچنین زن به واسطه ضعف شعور و قوت عواطف و احساسات هوس آمیز خود، دشمن جامعه بوده، ورودش در جامعه با استقلال اراده و عمل جز فلج ساختن جامعه و پشیمانی واپسین چیزی بار نخواهد آورد.
موقعیت زن از نظر مشترک شرایع و قوانین و مقررات ملل مترقی قدیمی، همان بود که ذکر شد و از نظر دیانت یهود و نصارا به موجب کتاب های آسمانی شان تورات و انجیل که در دست است، موقعیت زن در جامعه، تقریبا همان موقعیت است که در جامعه ملل متمدن می باشد، زیرا اگر چه تورات و انجیل توصیه هایی در رفق و مدارا با زنان ذکر می کنند، ولی قدر مسلم بیانات این کتاب های مقدس این است که زن هرگز به پایه مرد نخواهد رسید، وزن و شخصیت اجتماعی و دینی زن، بسی پایین تر و سبک تر از وزن اجتماعی و دینی مرد است (مجمع دینی فرانسه در سال 586 میلادی پس از بحث های زیادی که در موضوع زن کرد، مقرر داشت: "زن انسان است ولی برای خدمت مرد آفریده شده است و تا حدود صد سال پیش در انگلستان زن جز، جامعه انسانی محسوب نمی شد". و همچنین اکثر ادیان قدیم، عمل زن را مقبول درگاه خدا نمی دانستند و حتی در یونان قدیم می گفتند: "زن یک قذارت و پلیدی است که شیطان به وجود آورده است"). و در سایر ادیان غیر آسمانی نیز اعمال دینی زن ارزش معتنابه ندارد یا دارای هیچ گونه ارزش نیست.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- معنویت تشیع- صفحه 124-121
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها