اختلاف روش امام حسین علیه السلام در مدت قیام
فارسی 3141 نمایش |خدا خواست تو را کشته ببیند
سیدالشهداء (ع) نظر به رعایت مصلحت اسلام و مسلمین تصمیم قطعی بر امتناع از بیعت و کشته شدن گرفت و بی محابا مرگ را به زندگی ترجیح داد و تکلیف خدایی وی نیز امتناع از بیعت و کشته شدن بود. و این است معنی آنچه در برخی از روایات وارد است که رسول خدا در خواب به او فرمود: «خدا می خواهد تو را کشته ببیند» و نیز آن حضرت به بعضی از کسانی که از نهضت منعش می کردند، فرمود: «خدا می خواهد مرا کشته ببیند» و به هر حال مراد مشیت تشریعی است نه مشیت تکوینی، زیرا مشیت تکوینی خدا تأثیری در اراده و فعل ندارد.
اقبال مردم و شیعیان به امام معصوم پس از قیام
آری سیدالشهداء (ع) تصمیم به امتناع از بیعت و در نتیجه کشته شدن گرفت و مرگ را به زندگی ترجیح داد و جریان حوادث نیز اصابت نظر آن حضرت را به ثبوت رسانید، زیرا شهادت وی با آن وضع دلخراش، مظلومیت و حقانیت اهل بیت را مسجل ساخت و پس از شهادت تا دوازده سال نهضت ها و خونریزی ها ادامه یافت و پس از آن همان خانه ای که در زمان حیات آن حضرت کسی درب آن را نمی شناخت با مختصر آرامش که در زمان امام پنجم به وجود آمد، شیعه از اطراف و اکناف مانند سیل به در همان خانه می ریختند و پس از آن روز به روز به آمار شیعیان اهل بیت افزود و حقانیت و نورانیت شان در هر گوشه و کنار جهان به تابش و تلألؤ پرداخت و پایه استوار آن حقانیت توأم با مظلومیت اهل بیت می باشد و پیشتاز این میدان سیدالشهداء (ع) بود.
حالا مقایسه وضع خاندان رسالت و اقبال مردم به آنان در زمان حیات آن حضرت با وضعی که پس از شهادت وی در مدت چهارده قرن پیش آمده و سال به سال تازه تر و عمیق تر می شود، اصابت نظر آن حضرت را آفتابی می کند و بیتی که آن حضرت «بنا به بعضی از روایات» انشاء فرمود، اشاره به همین معنی است:
و ما ان طبنا جبن ولکن *** منایانا و دولت آخرینا
ما به ترس و وحشت عادت نداریم اما مرگ از آن ماست و دولت از آن دیگران
مظلومیت اهل بیت برنده ترین سلاح
و به همین نظر بود که معاویه به یزید اکیدا وصیت کرده بود که اگر حسین بن علی از بیعت با وی خودداری کند، او را به حال خود رها کند و هیچ گونه معترض وی نشود. معاویه نه از راه اخلاص و محبت این وصیت را می کرد، بلکه می دانست که حسین بن علی بیعت کننده نیست و اگر به دست یزید کشته شود، اهل بیت مارک مظلومیت به خود می گیرند و این برای سلطنت اموی خطرناک و برای اهل بیت بهترین وسیله تبلیغ و پیشرفت است.
امام به وظیفه خود اشاره می کند
سیدالشهداء (ع) به وظیفه خدایی خود که امتناع از بیعت بود آشنا بود و بهتر از همه به قدرت بی کران و مقاومت ناپذیر بنی امیه و روحیه یزید پی برده و می دانست که لازم لاینفک خودداری از بیعت، کشته شدن اوست و انجام وظیفه خدایی شهادت در بردارد، و از این معنی در مقامات مختلف با تعبیرات گوناگون کشف می فرمود. در مجلس حاکم مدینه که از وی بیعت می خواست، فرمود: «مثل من با مثل یزید بیعت نمی کند.» هنگامی که شبانه از مدینه بیرون می رفت، از جدش رسول اکرم (ص) نقل فرمود که در خواب به وی فرموده: «خدا خواسته - یعنی به عنوان تکلیف - که کشته شوی.»
امام در خطبه ای که هنگام حرکت از مکه خواند و در پاسخ کسانی که می خواستند آن حضرت را از حرکت به سوی عراق منصرف سازند، همان مطلب را تکرار فرمود. در پاسخ یکی از شخصیت های اعراب که در راه اصرار داشت که آن حضرت از رفتن به کوفه منصرف شود وگرنه قطعا کشته خواهد شد، فرمود: «این رأی بر من پوشیده نیست، ولی اینان از من دست بردار نیستند و هر جا باشم مرا خواهند کشت». برخی از این روایات اگر چه معارض دارد یا از جهت سند خالی از ضعف نیست، ولی ملاحظه اوضاع و احوال روز و تجزیه و تحلیل قضایا آنها را کاملا تأیید می کند.
اختلاف روش امام در مدت قیام
البته مراد از اینکه می گوییم: مقصد امام (ع) از قیام خود شهادت بود و خدا شهادت او را خواسته بود، این نیست که خدا از وی خواسته بود که از بیعت یزید خودداری نماید، آن گاه دست روی دست گذاشته به کسان یزید اطلاع دهد که بیایید مرا بکشید. او بدین طریق خنده دار وظیفه خود را انجام دهد و نام قیام روی آن بگذارد، بلکه وظیفه امام (ع) این بود که علیه خلافت شوم یزید قیام کرده، از بیعت با او امتناع ورزد و امتناع خود را که به شهادت منتهی خواهد شد، از هر راه ممکن به پایان رساند. از این جاست که می بینیم روش امام (ع) در خلال مدت قیام به حسب اختلاف اوضاع و احوال مختلف بوده، در آغاز کار که تحت فشار حاکم مدینه قرار گرفت، شبانه از مدینه حرکت کرده، به مکه - که حرم خدا و مأمن دینی بود - پناهنده شد و چند ماهی در مکه در حال پناهندگی گذرانید.
در مکه تحت مراقبت سری مأمورین آگاهی خلافت بود تا تصمیم گرفته شد توسط گروهی اعزامی در موسم حج کشته شود یا گرفته شده به شام فرستاده شود و از طرف دیگر سیل نامه از جانب عراق به سوی آن حضرت باز شده، در صدها و هزارها نامه، وعده یاری و نصرت داده، او را به عراق دعوت کردند و در آخرین نامه که صریحا به عنوان اتمام حجت «چنانکه بعضی از مورخین نوشته اند» از اهل کوفه رسید، آن حضرت تصمیم به حرکت و قیام خونین گرفت. اول به عنوان اتمام حجت، مسلم بن عقیل را به عنوان نماینده خود فرستاد و پس از چندی نامه مسلم مبنی بر مساعد بودن اوضاع نسبت به قیام به آن حضرت رسید.
امام (ع) به ملاحظه دو عامل که گفته شد، یعنی ورود مأمورین سری شام به منظور کشتن یا گرفتن وی و حفظ حرمت خانه خدا و مهیا بودن عراق برای قیام، به سوی کوفه رهسپار شد، سپس در اثنای راه که خبر قتل فجیع مسلم و هانی رسید، روش قیام و جنگ تهاجمی را به قیام دفاعی تبدیل فرموده، به تصفیه جماعت خود پرداخت و تنها کسانی را که تا آخرین قطره خون از یاری وی دست بردار نبودند نگه داشته و رهسپار مصرع خود شد.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- معنویت تشیع- صفحه 210-212
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها